تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 9(دوره ده جلدی)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 60. ممتحنة آیه 1

آیه
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَآءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُواْ بِمَا جَآءَکُم مِّنَ الْحَقِ‏ّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِی سَبِیلِی وَابْتِغَآءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَاْ أَعْلَمُ بِمَآ أَخْفَیْتُمْ وَمَآأَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِیلِ‏
ترجمه
ای کسانی که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خود را دوست نگیرید. شما با آنان طرح دوستی می‏افکنید، در حالی که آنان نسبت به حقّی که برای شما آمده است، کفر ورزیده‏اند. (علاوه بر آن که) آنان شما و پیامبر را به خاطر ایمان به خدا که پروردگار شما است، (از مکّه) اخراج و آواره نموده‏اند. اگر شما برای جهاد در راه من وطلب رضای من (از وطن) بیرون آمده‏اید (با آنان دوستی نکنید). شما مخفیانه دوستی خود را به آنان می‏رسانید در حالی که من به آنچه مخفیانه و آنچه آشکارا انجام دهید آگاه‏ترم و هر کس از شما چنین کند، قطعاً از راه راست گم گشته است.
نکته ها
کلمه‏ی «عدّو» هم به یک نفر و هم به گروهی از افراد اطلاق می‏شود، ولی در اینجا مراد، گروه است؛ زیرا در مقابل آن، کلمه‏ی «اولیاء» که جمع است، به کار رفته است.**تفسیر المیزان.***
مراد از اخراج پیامبرصلی الله علیه وآله و مسلمانان، بدرفتاری با آنان بود تا جایی که پیامبر و مسلمانان برای رهایی از بدرفتاری کفّار، خودشان از مکّه خارج شدند.**تفسیر المیزان.***
در تفاسیر می‏خوانیم: یکی از یاران پیامبرصلی الله علیه وآله، نامه‏ای را به زنی داد تا برای مشرکان مکّه ببرد و آنان را از تصمیم پیامبرصلی الله علیه وآله مبنی بر فتح مکّه آگاه کند.
جبرئیل، موضوع را به رسول اکرم خبر داد و پیامبرصلی الله علیه وآله، حضرت علی‏علیه السلام، و جمع دیگری را برای پس گرفتن نامه از آن زن، به سوی مکّه فرستاد و فرمود: «در فلان منطقه آن زن را خواهید یافت». گروه اعزامی حرکت کردند و در همان نقطه‏ای که پیامبر فرموده بود، آن زن را یافتند و سراغ نامه را از او گرفتند. زن از وجود چنین نامه‏ای اظهار بی اطلاعی کرد. بعضی از اصحاب، سخنان زن را باور کردند و خواستند به مدینه برگردند، امّا حضرت علی‏علیه السلام فرمود: «نه جبرئیل به پیامبر دروغ گفته و نه آن حضرت به ما، بنابراین قطعاً نامه‏ی مورد نظر در نزد این زن است». سپس شمشیر کشید که نامه را بگیرد. زن که مسئله را جدّی دید، نامه را از میان موهای سرش بیرون آورد و آن را تحویل داد.
نامه را نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آوردند. حضرت، نویسنده‏ی نامه - حاطب بن ابی بلتعه - را احضار و او را توبیخ کرد. حاطب گفت: من خائن نیستم ولی از آنجا که بستگانم در مکّه و در میان مشرکان به سر می‏برند، خواستم دل مشرکان را به دست بیاورم تا بستگانم در آسایش به سر برند. پیامبرصلی الله علیه وآله او را بخشیدند و این آیات نازل شد.
جالب این که این زن از مکّه به مدینه آمد و از پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله تقاضای کمک کرد. حضرت از او پرسید: آیا به اسلام ایمان آورده‏ای؟ گفت: نه. فرمود: آیا از مکّه هجرت کرده‏ای تا به مهاجران ملحق شوی؟ گفت: نه. پرسید: پس چرا به مدینه آمده‏ای؟ گفت: برای دریافت کمک از شما. حضرت فرمود: پس جوانانی که در مکّه دور تو بودند، چه شدند؟ (اشاره به این که تو در مکّه خواننده بودی و مشتریان جوان داشتی)! گفت: بعد از شکست مردم مکّه در جنگ بدر، دیگر کسی به سراغم نیامد (کنایه از عمق تأثیر شکست در روحیه‏ی مردم). حضرت دستور داد تا به او کمک کنند. (آری، دستور کمک به غریبه گرچه کافر باشد).** تفاسیر مجمع‏البیان، روح‏البیان، صافی، مراغی، المیزان و نمونه با اندکی تفاوت در نقل.***
از این ماجرا معلوم می‏شود که حفظ اسرار نظامی به قدری لازم است که حضرت علی‏علیه السلام حامل نامه را به کشتن تهدید کرد و فرمود: «لاَردنَّ رأسک الی رسول اللّه صلی الله علیه وآله»**تفسیر المیزان.*** سرت را برای رسول خدا می‏فرستم!
دشمن شناسی‏
قرآن در آیات متعدّدی از برنامه‏ها و توطئه‏های دشمن خبر می‏دهد و وظیفه‏ی مسلمانان را به آنان گوشزد می‏نماید:
الف) افکار و آرزوهای دشمن:
«لتجدنّ اشدّ النّاس عداوةً للّذین آمنوا الیهود والّذین أشرکوا»**مائده، 82.*** قطعاً سخت‏ترین دشمنان اهل ایمان را یهودیان و مشرکان خواهی یافت.
«ما یودّ الّذین کفروا من أهل الکتاب و لا المشرکین أن ینزل علیکم من خیر من ربّکم»**بقره، 105.*** نه کفّار از اهل کتاب ونه مشرکان، هیچ کدام دوست ندارند که از طرف پروردگارتان به شما هیچ خیری برسد.
«ودّوا لو تدهن فیدهنون»**قلم، 9.*** آرزو دارند که شما نرمش نشان دهید تا با شما سازش کنند.
«ودّوا ما عنتم»**آل عمران، 118.*** آرزو دارند که شما در رنج قرار گیرید.
«ودّ الّذین کفروا لو تغفلون عن أسلحتکم و امتعتکم...»**نساء، 102.*** آرزو دارند که شما از اسلحه و سرمایه خود غافل شوید.
ب) توطئه‏های دشمن:
«انّهم یکیدون کیداً»**طارق، 15.*** مخالفان، هرگونه توطئه‏ای را بر ضدّ شما به کار می‏برند.
«یشترون الضّلالة و یریدون ان تضلّوا السّبیل»**نساء، 44.*** آنان گمراهی را می‏خرند و می‏خواهند شما نیز گمراه شوید.
ج) رفتار دشمن:
«انّ الکافرین کانوا لکم عدوّاً مبیناً»**نساء، 101.*** کافران دشمنان آشکار شمایند.
«یخادعون اللّه والّذین آمنوا»**بقره، 9.*** با خدا و مؤمنان خدعه می‏کنند.
«ان یثقفوکم یکونوا لکم اعداء»**ممتحنه، 2.*** اگر بر شما مسلّط شوند، دشمن شما می‏گردند.
«آمنوا بالّذی انزل علی الّذین آمنوا وجه النهار واکفروا آخره لعلّهم یرجعون»**آل عمران، 72.*** به آنچه که بر مؤمنان نازل شده صبحگاهان ایمان بیاورید و شامگاهان از ایمان برگردید (تا شاید مؤمنان نیز در حقانیّت دین مردّد شده و) برگردند.
د) وظیفه‏ی مسلمانان در برابر دشمن:
«هم العدوّ فاحذرهم»**منافقون، 4.*** آنان دشمنند پس از آنان حذر کن.
«واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة...»**انفال، 60.*** آنچه توان دارید برای مقابله با دشمن آماده کنید.
«لا تتّخذوا بطانة من دونکم لایألونکم خبالاً»**آل عمران، 118.*** غیر خودی‏ها را محرم اسرار نگیرید که رعایت نمی‏کنند.

پیام ها
1- جامعه ایمانی حق ندارد با دشمنان خدا، رابطه دوستانه و صمیمانه داشته باشد. «یا أیّها الّذین آمنوا لاتتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء»
2- ایمان به خداوند با برقراری پیوند دوستی با دشمن خدا سازگار نیست.
«یا ایّها الّذین آمنوا لاتتّخذوا عدوّی... أولیاء»
3- دشمن خدا در حقیقت دشمن مؤمنان نیز هست. «عدوّی و عدوّکم»
4- گرچه کفّار دشمن ما هستند، ولی دلیل اصلی متارکه‏ی ما با آنان، دشمنی آنها با خداست. کلمه‏ی «عدوّی» قبل از «عدوّکم» آمده است.
5 - القای مودّت و ابراز دوستی با دشمنان، جرأت آنان را در برابر مؤمنان بیشتر می‏کند. «تلقون الیهم بالمودّة و قد کفروا بما جاءکم من الحقّ»
6- اوامر و نواهی خود را به طور مستدل بیان کنید. «لاتتخذوا... قد کفروا... یخرجون الرسول و ایّاکم»
7- در سیاست خارجی، برقراری رابطه و قطع روابط باید بر اساس ملاک‏های دینی باشد. «لاتتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء»
8 - دین از سیاست جدا نیست. (فرمان قطع رابطه با دشمنان یک دستور سیاسی است که در متن قرآن آمده است). «لاتتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء»
9- کفّار تنها در عقیده مخالف شما نیستند، بلکه کمر به حذف شما بسته‏اند. «کفروا... یخرجون الرّسول و ایّاکم»
10- دشمنی کفّار با شما به خاطر ایمان شما به خداست. «أن تؤمنوا باللّه ربّکم»
11- برقراری رابطه با کفّار در صورتی جایز است که آنها به ارزشهای شما احترام بگذارند و در صدد توطئه نباشند. «لاتتخذوا... قد کفروا... یخرجون الرّسول»
12- اسلام خواهان عزّت مسلمانان است. (اظهار مودّت به گروهی که به مکتب شما کافرند و بر ضدّ شما توطئه می‏کنند، ذلّت است). «تلقون الیهم بالمودّة و قد کفروا بما جاءکم من الحق»
13- یک دل، دو دوستی بر نمی‏دارد. «ان کنتم جهاداً فی سبیلی وابتغاء مرضاتی تسرون الیهم بالمودّة»
14- جهاد باید خالصانه و برای خدا باشد. «جهاداً فی سبیلی وابتغاء مرضاتی»
15- خداوند از ارتباطات مخفیانه با کفّار آگاه است. «أنا أعلم بما أخفیتم»
16- توجّه به علم خداوند، سبب کاهش گناهان است. «أنا أعلم بما أخفیتم»
17- در تربیت، هم امر و هم نهی، «لاتتخذوا» هم استدلال، «عدوی و عدوکم» هم انگیزه. «یخرجون الرسول و ایّاکم» و هم تهدید. «و أنا أعلم بما أخفیتم»
18- چه بسیارند مؤمنانی که بد عاقبت می‏شوند. «الّذین آمنوا... ضلّ سواء السّبیل»
19- چه بسیارند افرادی که در آغاز رزمنده بودند، ولی در اثر رابطه با دشمنان، بد عاقبت شدند. «خرجتم جهاداً فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی... ضلّ سواء السّبیل»
20- فکر تأمین منافع از طریق روابط سرّی با دشمنان دین، بیراهه رفتن و حرکتی بی‏فرجام است. «و من یفعله منکم فقد ضلّ سواء السّبیل»
توضیحات
سیمای سوره ممتحنه‏
این سوره در مدینه نازل شده و دارای سیزده آیه است. به خاطر آیه دهم که درباره امتحان زنان مهاجر است، آن را «ممتحنه» نام گذارده‏اند.
محتوای این سوره درباره‏ی محبّت به خداوند متعال و نهی از دوستی با دشمنان اوست و به مسلمانان سفارش می‏کند که حضرت ابراهیم‏علیه السلام را به عنوان الگوی خود قرار دهند و از او سرمشق بگیرند.
از میان یکصد و چهارده سوره‏ی قرآن کریم، در آغاز نُه سوره به مسئله دشمن‏شناسی توجّه شده است؛ سوره‏های برائت، احزاب، محمّد، ممتحنه، منافقون، معارج، بیّنه، کافرون و مسد.
در قرآن، آیات دشمن‏شناسی بیش از آیات الاحکام است. یکصد و نود و یک مرتبه واژه‏ی «ضَلَّ»، پانصد و بیست و یک مرتبه واژه‏ی «کفر»، سی و هفت مرتبه واژه‏ی «نفاق» و چهل و پنج مرتبه واژه‏ی «صدّ» آمده است.