توصیههای حضرت به فرزندشان موجب آزادگی روح و وسیله قرب انسان به خداوند میشود. ایشان میفرمایند: از اینکه حرفی بزنی که موجب خنده و مسخرگی شود حذر کن هر چند آن حرف را از غیر نقل کنی. نکتهای که نباید مورد غفلت قرار گیرد فرق بین ادخال سرور در بین مؤمنین با فضای خنده و شوخی راه انداختن است. اینکه مؤمنین باید همدیگر را خوشحال کنند چیز خوبی است ولی معنی اصلی ادخال سرور در مؤمنین این است که اگر بتوانیم خانه برای مؤمنی تهیه کنیم تا او را از غم بیخانمانی نجات دهیم، یا کتاب مفیدی برایش بخریم تا مشکل فکری او را مرتفع نماییم، یا در سطح پائینتر، چیزی بگوئیم که از نگرانی درآید. همهی اینها به عنوان ادخال سرور خوب است ولی نباید به اسم ادخال سرور فرهنگ مضحکه و شوخی را بین خودمان جاری کنیم و اسمش را ادخال سرور بگذاریم! آری یک وقت هدفها خندیدن و خنداندن میشود که حضرت ما را از این کار نهی میکنند ولی یک وقت بهلولوار هدفی را دنبال میکنیم ولی در پوشش طنز آن کار را ارائه میدهیم، این در جای خودش یک هنر است اما این کار با دلقک بازی فاصلهی زیادی دارد.
حضرت صادق(ع) در رابطه با زشت بودن کار افرادی که وسیلة خندة بقیه میشوند و به اصطلاح مضحکة مردم قرار میگیرند، میفرمایند:
«كَانَ بِالْمَدِینَةِ رَجُلٌ بَطَّالٌ یُضْحِكُ أَهْلَ الْمَدِینَةِ مِنْ كَلَامِهِ فَقَالَ یَوْماً لَهُمْ قَدْ أَعْیَانِی هَذَا الرَّجُلُ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ(ع) فَمَا یُضْحِكُهُ مِنِّی شَیْءٌ وَ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ أَحْتَالَ فِیأَنْ أُضْحِكَهُ قَالَ: فَمَرَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(ع) ذَاتَ یَوْمٍ وَ مَعَهُ مَوْلَیَانِ لَهُ فَجَاءَ ذَلِكَ الرَّجُلُ الْبَطَّالُ حَتَّى انْتَزَعَ رِدَاءَهُ مِنْ ظَهْرِهِ وَ اتَّبَعَهُ الْمَوْلَیَانِ فَاسْتَرْجَعَا الرِّدَاءَ مِنْهُ وَ أَلْقَیَاهُ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُخْبِتٌ لَا یَرْفَعُ طَرْفَهُ مِنَ الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ: لِمَوْلَیَیْهِ مَا هَذَا فَقَالا لَهُ رَجُلٌ بَطَّالٌ یُضْحِكُ أَهْلَ الْمَدِینَةِ وَ یَسْتَطْعِمُ مِنْهُمْ بِذَلِكَ قَالَ فَقُولَا لَهُ یَا وَیْحَكَ إِنَّ لِلَّهِ یَوْماً یَخْسَرُ فِیهِ الْبَطَّالُون»؛(232)
در مدینه مردى بود بیكاره و یاوهگو كه با حرفهاى خود مردم آن شهر را مىخنداند. روزى به آنان گفت: این مرد یعنی- «علىّبنالحسین(ع)»- مرا خسته كرده و هیچ یك از كارهایم نتوانسته او را به خنده آورد، ناگزیر باید چارهاى اندیشم تا وى را بخندانم. روزى آن حضرت (ع) با دو نفر از غلامان خود عبور مىكردند، آن مرد آمد و عباى آن حضرت را از دوششان كشید (و فرار كرد). آن دو غلام به دنبالش دویدند و عبا را گرفتند و به دوش حضرت انداختند. امام سر به زیر انداخته، با وقار هر چه تمامتر حركت مىكردند و چشم از زمین برنمىداشتند. سپس به غلامانشان فرمودند: این چه كسى بود؟ گفتند: مردى است بیكاره و دلقک كه اهل مدینه را مىخنداند و از این راه نان مىخورد. فرمود: به او بگویید: اى واى! همانا خدا را روزى است كه یاوهگویان و دلقکان در آن روز زیان خواهند دید.
چنانچه ملاحظه میفرمایید فرهنگ امامان معصوم(ع) فرهنگ بیتوجهی و بیمحلی به چنین افراد است. زیرا آنها متوجهاند اگر چنین افرادی در جامعه مورد توجه و ارزش قرار گیرند جدیت انسانها نسبت به تربیت و تعالی خود مورد غفلت قرار میگیرد. ولی یک وقت پیامی را در قالب طنز میخواهی به مردم برسانی این یک نوع حکمت است و کار هر کس هم نیست، و لذا نباید هرکس با این نیت که میخواهد بهلولوار عمل کند به چنان کارهایی دست بزند. چون اولاً: انسانهای خاصی باید این کار را انجام دهند. ثانیاً: از آن مهمتر در شرایط خاص باید اینطور عمل کرد و نه در هر شرایطی. زیرا در هر صورت وقتی پای خنده و مسخرگی وسط آمد جدیتهای اندیشه قربانی میشود، به قول معروف «فرهنگ مضحکه و سرگرمی هیجانهای بیهدف و حیات بدون جدیت ایجاد میکند». فرهنگ قهقهه، فرهنگ هیجانهای بیهدف است و فرهنگ بهلولوار فرهنگ دیگری است. با زبان مطایبه حرفهای جدّیزدن غیر از شوخی و مسخرگی و جوکپرانی است. همان چیزی که بلای امروز جهانی شده که به خنده مشغول گشته، بدون دنبالکردن هدفی بزرگ. مؤمن باید خوشرو باشد ولی نه اهل قهقهه، از حضرت صادق(ع) داریم «اَلْقَهْقَهَةُ مِنَ الشَّیطان»؛(233) این برای یک جامعه که در صدد است اهداف بلندی را دنبال کند خیلی خطرناک است. در اروپا بعد از رنسانس که خدا و دعا را از دست داد، سرگرمیهای همراه با مسخرهگی جایگزین شد. و بدینصورت سرگرمی و خنده و قهقهه را به اوج خود رساندند به طوریکه دیگر متوجه نیستند این فرهنگ دارد همه چیزشان را از آنها میگیرد، در حدّیکه میگویند فلانی خیلی خوب است چون از اول تا آخر گفت و ما میخندیدیم! حضرت توصیه میفرمایند: «إِیَّاكَ أَنْ تَذْكُرَ مِنَ الْكَلَامِ مَا یَكُونُ مُضْحِكاً»؛ حذر کن از این که تو در کلامت حرفهایی بزنی که عامل خنده و مسخرگی شود، و به اصطلاح تو بگویی و آنها بخندند. خودِ حضرت در جلساتشان شاد صحبت میکردند، اخمو نبودند، اصلاً دشمنان حضرت امام را متهم میکردند که چون خیلی خندهرو هستند به درد حکومت نمیخورند. حضرت امام خمینی«ره» گاهی طوری صحبت میکردند که همه حضار میخندیدند ولی هدف امام«ره» یک هدف جدی بود که در حین آن یک حرف خندهدار هم میزدند که خود آن خنداندن هدف خاصی را دنبال میکرد.