تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

شرط تحقق ادب حق

سه نوع ادب داریم که اگر رعایت کنیم راه صحیح را طی کرده‌ایم: ادب حق، ادب دین، و ادب خَلق. تنظیم رابطه خود با خدا را «ادب حق» گویند، به این معنی که رفتاری را انجام دهیم که عمل ارتباط با خدا درست انجام گیرد. در صورت موفقیت در «ادب حق» برکات فوق‌العاده‌ای برای انسان حاصل می‌شود. ادب دوم تصحیح رابطه بین خودمان و دین است، و ادب سوم تصحیح رابطه بین خودمان و خلق می‌باشد كه عموماً روی ادب نوع سوم بیشتر تأكید می‌شود، در حالی که اگر «ادب حق» رعایت نشود و رابطه انسان با خدا تصحیح نگردد محال است رابطه انسان با خلق درست انجام گیرد. همچنان‌که اگر دل شوق ارتباط با خدا نداشت، ادب دین که راه ارتباط با خداست رعایت نمی‌شود. ادب دین عبارت است از حفظ حریم دستورات دین و به کمک این دستورات خود را به تعادل توحیدی رساندن و امیال خود را در کنترل درآوردن. خیلی‌ها آداب دینی را می‌خواهند رعایت كنند ولی چون هدفشان نفی نفس امّاره نیست، همین كه منافعشان به خطر افتاد از دستورات دین سرباز می‌زنند. چون مقصد اصلی «ادب دین» را فراموش می‌کنند. وقتی انسان متوجه شد شرط تقرب به خدا نفی منیت و انانیت است و دین وسیله چنین کاری است نه تنها در مواقعی که امیال نفس امّاره را به دستور دین باید زیر پا گذارد ناراحت نمی‌شوند بلکه متوجه‌اند در چنین شرایطی است که یک قدم به قرب الهی نزدیک می‌شوند. اگر از این موضوع غفلت شود انسان‌ها تا وقتی رعایت آداب دین را می‌کنند که مشکلی برای نفس امّاره‌شان پیش نیاید ولی همین که مشكل پیش بیاید دستورات دین را زیر پا می‌گذارد. ربا نمی‌خورد، اما وقتی دید زندگیش طوری گیر کرده كه هیچ كار دیگری نمی‌تواند بكند، ربا هم می‌خورد و میل نفس امّاره را تأیید می‌کند و راه تقرب الهی را برای خود سدّ می‌نماید. چون از جایگاه آداب و دستورات دین غفلت کرده است. و این هم به جهت آن است که نسبت به ادب حق و جایگاه آن حساس نیستند و به جای قرب به حق، قرب به نفس امّاره مدّ نظرشان است. وقتی تمام مقصد انسان جلب نظر و رضایت حق است، حالا وقتی خدا می‌گوید ربا حرام است این را یک مژده می‌داند تا از طریق رعایت این دستور قدمی به قرب الهی نزدیک شود، و امیدوار باشد خداوند نظر خود را از او برنگرداند، که این همه‌ی مقصد است. لذا شما در مناجات عزیز شعبانیه دارید كه؛ «فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ»؛ خدایا! من را از آن‌ها قرار نده که نظر خود را از آن‌ها منصرف گردانده‌ای. منصرف شدن نظر خدا از انسان به این معنی است که قلب انسان به دنیا و ظلمات دنیا مشغول شود و از زیبایی‌های نظر به خدای یگانه محروم گردد، و مؤمن هرگز چنین چیزی را نمی‌خواهد و چون راه جلب نظر خدا پشت کردن به امیال نفس امّاره است به راحتی به تخریب نفس امّاره تن می‌دهد.