امام الموحدین(ع) نحوة صحیح فكركردن و صحیح عملكردن در این جهان را به فرزندشان که نماد همه انسانها است، متذّكر میشوند، تا هرکس خواست زندگی خود را از بیثمری برهاند، از توصیهی آن حضرت استفاده کند تا حاصل فعالیتهایش در زندگی به پوچی و سردی نگراید. اضطراب همهی انسانها آن است كه حاصل تلاششان بینتیجه شود. و امام معصوم(ع) نوع تفكر و نوع عملی را كه زندگی را از پوچی و بیثمری در آورد، به فرزندشان و به همة انسانها گوشزد میكنند. اگر توصیههای آن حضرت را از این دید نگاه كنیم، میبینیم آنها به واقع غذای اساسی جان همهی انسانها است. انسانی كه دغدغة پوچیِ زندگی را ندارد اصلاً نمیتواند عظمت این سخنها را درك كند. انسانی كه برای خود یک زندگی خیالی ترسیم كرده است و با خودش است، عظمت زندگی معنوی و عقلی و قلبی را كه امام معرفی میكنند نخواهد شناخت. عمده آن است كه من و شما به این نکته برسیم كه اگر به شدت مواظب تفکر و عمل خود نباشیم، روزمرهگیها و پوچیها همة فرصتهای ما را میرباید و حیات ما را خاموش و سرد میكند. انسانهای بیدار که میخواهند زندگی آنها جهتدار باشد مسلّم دل و جان خود را به مقام حكمتِ علوی میسپارند زیرا متوجه هستند؛ بیحكمتی و سستی و سكون و پوچی، به خودی خود همان گمراهی و سقوط است. سخنانی که ملاحظه میفرمایید سخنان امام معصوم(ع) است. یعنی سخنانی است که حقانیت آن مسلم و نتیجه آن تضمین شده است. ما با فرضیهها و تئوریهای بشری نمیتوانیم آینده خود را برنامهریزی کنیم و با ناکامیهای بزرگ روبهرو نشویم. ولی نگاه امام معصوم و رهنمودهای او تضمینكنندهی آینده است. اگر سخن معصوم در دستور کار ما قرار نگیرد، هر چقدر هم با سخنان دیگر انسانها، مرتبط باشیم باز هم نمیدانیم نتیجه این سخنها در آینده چه خواهد بود.
پس هر سخن خوبی آن چنان قابل اطمینان نیست كه بتوانیم تمام زندگی خود را در اختیار آن بگذاریم و نگران نتیجهی آن نباشیم. در صورتی كه وقتی امام معصوم سخن میگوید دیگر آن نگرانی و دغدغه وجود ندارد که نکند پس از مدتی معلوم شود راه درستی نبوده است. تنها نگرانی ما در رابطه با توصیههای امامان معصوم، از خودمان است كه مبادا درست عمل نكنیم. اگر این سخنانی که در این جلسات بحث میشود، سخنان امام معصوم نبود و از یك دانشمند بزرگ بود، ما نمیدانستیم چقدر حق است و چه جوانبی از جنبه های تو در توی عالم و آدم را مدّ نظر دارد و از چه جنبههایی غافل است. پس چنانچه ملاحظه فرمودید ابتدا باید این نکته را به قلبمان برسانیم كه منشأ این سخنان از چه کسی است. بعد متوجه باشیم كه چه میگوید.
حضرت به فرزندشان میفرمایند: بسیار به یاد مرگ باش، و بدان كه مرگ با تو روبهرو میشود، مواظب باش آن زمان تو را غافلگیر نكند. با یاد مرگ پرهیزگاریت را تقویت كن. و كمر همّت ببند تا نسبت به مرگ آماده باشی و شیفتگی اهل دنیا نسبت به دنیا تو را نرباید. و پریدن اهل دنیا بر همدیگر تو را تحریك نكند كه تو نیز در این پریدن در کنار آن ها قرار گیری، خداوند دنیا را به تو معرفی كرد، و دنیا خودش را به تو نشان داد، زشتیها و مصیبتهایش را به تو نمایاند. دنیا آنچنان است كه اهلش چون سگان بر روی یکدیگر پارسكننده و درندگانی را تربیت میكند که به دریدن حریصاند. بر سر هم زوزه میكشند، قدرتمندانشان ضعیفانشان را لگدکوب میكنند، و بزرگانشان كوچكانشان را در تسخیر خود قرار میدهند. بعضی ازآنها همچون چارپایانِ رها، و دستهای دیگر چون چارپایانِ بستهاند. در کار خویش سرگردان، هدفشان پوچ و تلاششان بیثمر است. اهل دنیا را نه هدایتگری است و نه حجتی، دنیا آنها را به جادة تاریكی و كوری میكشاند. دنیا چشم آنها را از منارههای نور و هدایت برمیگیرد. و سركشی آنها در دنیا آنها را به حیرت و گمراهی میبرد.
فرزندم! اهل دنیا در نعمتِ دنیا غرق میشوند. و آنوقت دنیا را پروردگار خود میگیرند. از كویر خشك دنیا میوههای نجات میطلبند، دنیا را ربّ خود میگیرند و از رّب حقیقی غافل میشوند. دنیا بازیشان میدهد و آنها هم بازی میخورند و ماوراء دنیا را فراموش میکنند.