سپس به توصیهای فوقالعاده بزرگ مبادرت میورزند و میفرمایند:
«وَ لَا یكْبُرَنَّ عَلَیكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّهُ یسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ»
ظلم كسی كه به تو ظلم كرد را نسبت به خودت بزرگ به حساب نیاور. زیرا او با ظلمی که میکند در ضرر به خود و نفع به تو کوشش میكند.
در توصیه فوق نمیفرمایند ظلم را ظلم نبین و یا جواب نده. میفرمایند ظلمهای دنیوی را بزرگ به حساب نیاور. چرا که او در واقع با این کار به نفع تو کوشش میکند.
خداوند إنشاءالله به همة ما یك چنین بصیرتی بدهد تا بفهمیم هر چه نعمت داریم عموماً از آنهایی است كه میخواستند به ما آزار برسانند. یك نمونه شاخص آن در سالهای اخیر حادثهی دفاع مقدسِ هشت ساله بود، صدام میخواست عزت و استقلال ما را از ما بگیرد، درست با حملهای که به کشور ما کرد عزت و استقلال ما را پایدار و محکم کرد. صاحبنظران میگفتند قبل از جنگ اکثر مردم دنیا نمیدانستند کشوری به نام ایران اسلامی وجود دارد. در حین جنگ چشم آزادیخواهان دنیا متوجه ایران و تشیع و امام خمینی«ره» شد، به طوری که در حال حاضر آزادیخواهان جهان به ما توصیه میکنند خیلی مواظب باشید که درست عمل کنید زیرا چشم همهی دنیا به شماست دقت کنید در معادلات جهانی چطور عمل میکنید. به بعضی از مسؤلان ما كه خارج کشور رفته بودند، گفتند شما را به خدا قسم میدهیم که این دعواهای داخلی را كنار بگذارید، مردم ما خیلی به شما امید دارند. اگر شما گرفتار این اختلافات باشید و ضعیف بشوید ما دیگر به هیچ چیز امید نداریم. اینها همه از برکات جنگ هشت ساله بود. موقعیت امروز ما را مقایسه کنید با روزی که صدام خواست یک شبه انقلاب را سرنگون کند. این یک مثال بود تا ببینید حضرت مولی الموحدین(ع) از چه موضعی میفرمایند ظلمهای دنیایی را که به شما میشود بزرگ به حساب نیاورید. چون شخص ظالم در آن کار به ضرر خود و به نفع شما کار میکند. بررسی کنید ببینید ریشه موفقیتهایمان در كجا است، در نقشهی آنهایی نیست كه میخواستند به شما ضرر بزنند؟
آنهایی که شما را از داشتن دنیای بیشتر عقب میزنند تا خودشان آن را به دست آورند به چه کسی ضرر میزنند و به چه کسی نفع میرسانند؟ آیا آنها هم مثل شما توفیق دنبالکردن رهنمودهای علی(ع) را دارند؟ یك وقت آدم میگوید من میروم به درس و کارم میپردازم آن وقت از خود میپرسد تكلیف من نسبت به انقلاب و مردم چه می شود و دغدغهی آن را دارد که در وظیفهاش نسبت به انقلاب اسلامی کوتاهی کند. ولی اگر طرفِ مقابل تلاش كرد تا شما را مجبور به نشستن پشت میز مطالعه بكند و به زعم خود شما را منزوی نمود، آیا این خدمت خدمت کمی است. همانطور که مولوی میگوید:
در حقیقت دوستانت دشمنند
که ز حضرت باز و مشغولت كنند
گاهی دوستان در عمل با ما دشمنی میکنند، گاهی هم دشمنان در عمل بدون آنکه بخواهند در نقش دوستان ما عمل مینمایند، پس این دشمنان عملاً ظلمی به شما نکردهاند. همانطور آنهایی هم که بخواهند به شما خدمت کنند اگر ریشه پذیرش آن در درون شما نباشد کاری برای شما نمیتوانند بکنند. حال اگر شما بخواهید به بنده خدمت كنید، هیچكار نمیتوانید بكنید، مگر دعایی که روحم به خدا نزدیك شود. بنا نیست با جوابگویی به نیازهای وَهمی به همدیگر احترام بگذارید، مثلاً یک قاب خاتمکاری به بنده هدیه بدهید که چه شود؟ فرهنگِ رد و بدلکردن کادو غیر از دادن آن هدیهای است که مورد توجه اسلام است. اگر طرف فقیر است اطعامش کن تا بندگی خدا برای او بهتر فراهم شود، از کادو بازی بیمعنیتر این کاری است که تازهگیها از غربیها تقلید میکنیم و میرویم گُل میخریم و به همدیگر هدیه میدهیم، آن هم گُلهای گرانقیمت. عدهای بروند گُل پرورش دهند و بعد عدهای دیگر آن را بفروشند. آن وقت شما میخواهید عیادت مریض بروید و یا جهت تبریک ازدواج آن گلها را بخرید و آنها هم در گلدان بگذارند و پس از چند روز که پلاسیده شد در سطل زباله بیندازند. اگر درست به این کار نگاه کنیم میبینیم چه اندازه کار لغو و پوچ است. چون انگیزه ما اظهار ارادت است و آن انگیزه چیز خوبی است دیگر به ضعف روش خود در اظهار ارادت توجه نمیکنیم، راستی آن انرژی و زمینی که صرف پرورش گلها شد نمیتوانست به تولید محصولی قابل استفاده منجر شود و ما هم به جای آن که گلها را هدیه ببریم که پس از مدتی غیر قابل مصرف باشد هدیه قابل استفادهای ببریم؟ و یا به صِرف ملاقات و دعا جهت موفقیت طرفْ وظیفه خود را انجام دهیم؟ گاهی دعای مؤمن برای انسان از هزاران گنج با ثمرتر است، چرا از آن نوع ارتباطها غافل شدهایم. آیت الله احمد كربلایی استاد حسینقلی همدانی «رحمةاللهعلیهما» که مرد كم حرفی بودهاند بعد از درس از یکی از طلاب حاضر در جلسه تشکر میکنند. این قدر ایشان كم حرف بودند كه همه از کار استاد تعجب میكنند. بعد از درس طلاب دور آن طلبه جمع میشوند و میگویند جریان چی بود؟ میگوید نمیدانم. میآیند خدمت مرحوم آیت الله احمد کربلایی كه حاج آقا جریان تشکرچی بود؟ میگویند خود آن آقا میداند. طلبهها میگویند او اظهار بیاطلاعی میکند. میفرمایند: دیشب در نماز شب به من دعا كردند و چون من آثار مثبت آن دعا را در قلب خود حسّ کردم متوجه شدم از جانب ایشان است، از ایشان تشکر کردم. آن آقا آن گوشة شهر دعا میكند آن قدر قلب مرحوم ملا احمد کربلائی زلال است كه آثار آن دعا را حس میكند، از آن مهمتر منشأ آن را هم مییابد. در واقع این طلبه یك كار مفید برای استاد خودش انجام داد. بدون آن که دسته گل یا کادو برای استاد خود ببرد. و این دعاکردن كم كاری نیست اتفاقاً بقیة كارها كار نیست.
حالا با این مقدمه بفرمایید دشمنان شما چه كاری میتوانند با شما بكنند که ظلم آنها را برای خود بزرگ بگیریم؟ نه دوستان ما از دنیا میتوانند چیزی به ما بدهند که بزرگ باشد، و نه دشمنان ما میتوانند چیزی از ما بگیرند که بزرگ باشد، پس متوجه معنی و جایگاه سخن حضرت باشید که میفرمایند: ظلمهای دنیا را بزرگ نگیر. هر چند به حکم وظیفه جهت مقابله با آن ظلم هر كاری از دستت برمیآید انجام بده. اگر آن ظلم را بزرگ بگیری همین تصور، تو را خاكستر میكند. مواظب باش خاكستر نشوی چون میفرمایند اگر دقت کنی اصلاً ظلم به تو نبوده است. بلکه تلاشی بوده در راستای ضرر به خودش و نفع به تو، و لذا جزای کسی که تو را خوشحال کرده بدی از طرف تو نباید باشد. گاهی برای شما توطئه میكنند، پشت سرتان حرف میزنند، با شما قهر میكنند، از مال دنیا محرومتان مینمایند. ولی بدانید عملاً با اینکارها شما را با سرعت بیشتر به بهشت نزدیك میكنند. و در این دنیا هم به دنیای پاکتر نزدیكتان مینمایند. وای اگر ما ظلمهایی را که به ما میشود بزرگ بینیم و از رحمت درون آنها غافل شویم، چه ظلماتی برای خود درست خواهیم کرد!
قبل از انقلاب اسلامی یكی از این رفقای ما که حرف خدا و پیامبر(ص) را میزد پنج سال زندانش كردند. بعد از انقلاب همین طور که دور هم نشسته بودیم به من گفت خوشا به حال شما كه حداقل این لیسانس را گرفتید ما که پیر شدیم و کاری از پیش نبردیم. گفتم این حرف درست نیست، بگو ببینم لیسانس را برای چه میخواستی؟ اگر از نظر اقتصادی میخواستی از آن استفاده کنی فعلاً که تو وضعت بهتر از ما است، اگر هم از نظر معنوی مقایسه کنی پنج سال در زندان علاوه بر اجر معنوی خاصی که نصیب تو شد، با بزرگانی آشنا شدی که بحمدالله از طریق آنها معارف زیادی بهدست آوردی، پس اینکه میگویی خوشا به حال ما علتش چیست؟ منظورم این بود که از نظر ظاهر نظام شاهنشاهی به او بیشتر از ما ظلم کرد ولی در واقع او به نتایج بیشتری رسید. آیا از این نظر شما بهتر از این دوست سراغ دارید كه اسمش را گذاشتهاند دشمن، کارهای شاه فقط برای خودش ضرر داشت و آن اینكه هم در دنیا آبرویش رفت و هم در قیامت در عذاب ابدی است. خدمت شاه به جوانان ما بود و خیانتش به خودش، جوانان ما را از یکطرف سلحشور و اهل مبارزه کرد و از طرف دیگر اهل مطالعه نمود، هرکس که وارد مبارزه با شاه میشد، از بالا به پایین اهل مطالعه و اهل تفكر میگشت. آن فضا متأسفانه در حال حاضر نیست، فضایی ساخته بود تا ملتی آهنین به صحنه بیاید. همان كه آن عارف بزرگ گفت: خدایا دست تو درد نكند با این شیطان، او همواره وسوسه میكرد و من كمی مقاومت كردم و چنین شد که می خواستم، هر چه به دست آوردم به خاطر وسوسة شیطانِ تو بود. ولی عنایت داشته باشید نگفت دست شیطان درد نکند، گفت دست خدا درد نكند. پس دشمنان من و شما برای خود ضرر دارند. مقاله رشیدیمطلق را بر علیه امامخمینی«ره» نوشتند تا ایشان را بیآبرو کنند كه امام شاعر هندی است و غیره...با نوشتن آن مقاله قم منفجر شد و مردم و طلاب اعتراض كردند. 18 دی قم به وجود آمد، در چهلم شهدای قم، مردم تبریز اعتراض کردند و بعد یزد و اصفهان، تا بالأخره به پیروزی انقلاب ختم شد. همه آن بهجهت مقالهای بود كه میخواستند ظلم خود را به حضرت امام«ره» به انتها برسانند. چرا ما نباید این حادثهها را از منظر امیرالمؤمنین(ع) ارزیابی کنیم. بنده خودم را كه ارزیابی میكنم بسیاری از خدمتهایی که به بنده شده از جانب کسانی بوده که به ظاهر خواستهاند دشمنی کنند. پس وظیفه بنده است که با عمق جان سخن حضرت را بپذیرم که: «وَ لَا یكْبُرَنَّ عَلَیكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ» ظلم كسی را كه به تو ظلم کرده بزرگ به حساب نیاور. نگو فلانی پدر من را درآورده است، هیچكس نمیتواند پدر كسی را دربیاورد، هرکس خواست پدرت را در آورد «فَإِنَّهُ یسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ» به سوی ضرر خود و نفع شما تلاش کرده و در نتیجه «وَ لَیسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَهُ» پس جزای آن کس كه تو را شاد كرد این نیست كه او را بد بدانی و او را شوم بشماری. چقدر نجاتبخش است اگر حادثههایی را که به ظاهر به ضرر ما است با این دید نگاه کنیم. گفت:
دیگران را تلخ میآید شراب عشق و ما
آن ز دست دوست میگیریم و شکّر میشود