تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

سیری به سوی بی‌کرانگی جان

«یَا بُنَیَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَكَ وَ بَیْنَ غَیْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ یُقَالَ لَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِكَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْر».
اى فرزندم! خود را ما بین خود و دیگران ملاك و میزان قرار ده، پس براى دیگران آنچه را بپسند كه براى خود مى‏پسندى، و بر دیگران مپسند آنچه را كه برخود نمى‏پسندى، بر دیگران ستم روا مدار همان طورى كه نمى‏خواهى بر تو ستم شود، و نیكى كن چنان كه دوست دارى بر تو نیكى شود، آنچه را كه از دیگرى ناپسند مى‏شمارى، از خود ناپسند شمار، و از مردم خوشنود باش بدانچه كه خوشنود مى‌شوی براى آن‌ها از طرف خودت، آنچه را كه نمى‏دانى مگو هر چند كه دانسته‏هاى تو اندك است، و آنچه را كه دوست ندارى در باره تو بگویند، تو نیز مگو. و بدان كه پیشاپیش تو راهى است دراز، و رنجى جانگداز، و تو بى‏نیاز نیستى در این تكاپو از جستجو كردن به طرزى نیكو. توشه خود را به اندازه گیر چنانكه تو را رساند و پشتت سبك ماند.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در ادامه نصایح و دستورالعمل‌های حکیمانه به فرزندشان می‌فرمایند: در راستای هرگونه قضاوت و داوری که می‌خواهی نسبت به دیگران انجام دهی، همواره خود را در نظر بگیر، و با چنین توجهی هرچه را برای دیگران می‌خواهی همان را برای خود دوست داشته باش و آنچه را برای دیگران نمی‌خواهی همانی باشد که برای خود نمی‌خواهی. تا از این طریق یک نحوه اتحاد روحانی بین تو و بقیة انسان‌ها برقرار شود و جانت وسعت یابد و از زندان تنگ خودخواهی و فردگرایی آزاد گردی.
جان انسان به جهت مجردبودنش محدود به هیچ مکان و زمانی نیست و لذا وسعت آن بیکرانه است، حال اگر انسان‌ها در انتخاب خود سعی کنند مطابق بیکرانگی روحشان عمل کنند، در واقع به جانشان جفا نکرده‌اند و آن را در جای خود قرار داده‌اند.
در راستای آزادکردن جان از محدودیت‌ها و تنگناهای روانی در ادامه توصیه می‌فرمایند: «ظلم نکن، همچنان که نمی‌خواهی به تو ظلم شود» تا مرزها و دوگانگی‌ها که سخت آزاردهنده است و موجب کینه و حسد می‌شود، و منشأ خاطرات آزاردهنده است، همگی از صحنة روح و روان انسان رخت بربندد و نیز می‌فرمایند:
«وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْكَ»
همچنان که دوست داری برخورد دیگران با تو محبت‌آمیز و نیکو باشد، تا بتوانی از منظر دوستی به دیگران، با آن‌ها ارتباط داشته باشی، خود نیز با چنین اراده‌ای با دیگران برخورد کن، تا ببینند در سراسر قلب تو کوچک‌ترین لکة کدورتی نسبت به آن‌ها وجود ندارد.
«وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیْرِكَ»
حال که می‌خواهی در دشت جان انسان‌ها به زیباترین شکل به تماشا وارد شوی، پس هر آنچه را برای خود نمی‌پسندی و نمی‌خواهی خودت به آن آلوده باشی، برای دیگران مپسند، و تلاش کن دامن بقیه نیز از آلودگی‌ها مبرا باشد، زیرا گمشدة انسان‌ها محبتی است که با آلودگی‌ها هرگز رخ نمی‌نماید و حتی امر به معروف و نهی از منکر بین مؤمنین در راستای محبت هرچه بیشتر به همدیگر است و برای این است که بتوانند عوامل یگانگی را پایدار دارند و زمینة دوگانگی‌ها را از دامن یکدیگر پاک کنند.
«وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ»،
بنگر و عوامل خوشنودی و رضایت جان خود را بشناس، آن‌گاه سعی کن با ایجاد همان خشنودی‌ها در دیگران، عملاً خوشنودی خود را به دیگران هدیه دهی، کاری کن که منشأ فوران خوشنودی برای دیگران باشی. وقتی از سایه‌ی سیاه خودبینی و خودخواهی و خودپرستی متنفر شدی و خواستی از آن رهایی یابی، یک راه جلو تو باز می‌شود و آن این‌که هرچه تو را خوشنود خواهد کرد، همان از طرف تو به مردم برسد، و نیز راضی و خوشنود باش که از طرف مردم همان به تو برسد بدون آن‌که از مردم انتظارهای زیاد داشته باشی. همان‌طور که انتظار داری مردم موقعیت تو را درک کنند و از تو انتظار زیاد نداشته باشند.
راستی که تذکر فوق جهت نجات از حجاب‌های خودبینی و خودخواهی و خودپرستی چقدر راهگشا است، که انسان دائماً خود را جای مردم قرار دهد.