تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

زندگی‌های تاریخ‌ساز

انسانی که از این قاعده غافل است انتظار دارد برای انجام برنامه‌هایش هیچ مانع و مخاطره‌ای پیش نیاید و لذا در مقابل اولین مانع ناراحت و عصبانی می‌شود، که ای وای حالا این حادثه‌ی غیر منتظره همه کارها را خراب می‌کند. ولی زیبایی‌های کار در درست برخوردکردن با همین حادثه‌ها است. راستی اگر معاویه در همان ابتدای حاکمیت علی(ع) مزاحم آن حضرت نبود، آیا امروز تاریخ شاهد بزرگی‌های آن حضرت می‌شد؟ درست است که به ظاهر کارهای معاویه و خوارج برای برنامه‌های آن حضرت مزاحمت ایجاد کرد ولی آن حضرت در همین مخاطرات بشر را به چشمه‌های هدایت ابدی متصل نمودند و تا تاریخ، تاریخ است بشر می‌تواند از شخصیت آن حضرت تغذیه کند. بنده در کارهای اجرایی متوجه شدم اصلاً مخاطره جنس كار است. و مدیر آن است كه مخاطره‌‌ها را به سوی اهداف خود جهت بدهد نه این که از آن‌ها فرار كند کاری که حضرت امام خمینی«ره» در مقابل دفاع هشت‌ساله انجام دادند و پایه‌های انقلاب را محکم نمودند.
عمده آن است که نه از حادثه‌ها نگران باشیم و نه از سکون‌ها و سکوت‌ها خوشحال، زیرا بعضی از شلوغی‌ها از سکوت‌ها بهتر است. یکی از روحانیون می‌فرمودند: تصمیم گرفتم این ده شبی را كه بنا بود منبر بروم راجع به خداشناسی صحبت كنم عموماً هم مردم گوش نمی‌دادند. ولی یك نفر بود که به ظاهر خوب گوش می‌داد. ما هم همان یک نفر را مخاطب قرار دادیم و شروع كردیم روشن کنیم خدا جسم نیست و شكل و مکان ندارد و از این قبیل مباحث، آن آقا هم برعکس بقیه خوب گوش می‌داد. شب دهم كه شام می‌دادند ما را هم دعوت کردند، رفتم پهلوی همان آقایی که به صحبت‌های من گوش می‌داد نشستم و سر صحبت را باز کردم و در ضمن از او پرسیدم این 10 شب چه چیزی برداشت کردید؟ گفت حاج‌آقا! حقیقتش من از شب اول فهمیدم شما می‌خواهید بگویید خدا نیست ولی خجالت می‌كشید، اول گفتید شكل ندارد و جسم نیست و بعد هم گفتید مكان ندارد تا معلوم شود پس وجود ندارد!
این نکته را عرض کردم که معلوم شود چگونه بعضی سکوت‌ها خطرناک‌تر از اعتراض‌ها است و همان‌طور که بعضی سکوت‌ها به معنی پذیرش نیست، بعضی آرامش‌ها و عدم وجود حادثه‌ها در زندگی، نشانه‌ی کمال نیست بلکه در بسیاری مواقع بستر غفلت است. گفت:
من چه غم دارم كه ویرانی بود

زیر ویران گنج سلطانی بود

چرا باید از مخاطرات که ما را رشد می‌دهند و نتیجه‌ی منطقی زندگی توحیدی است، فرار کنیم؟ مگر بزرگان تاریخ همه و همه در دل همین مخاطرات به گوهر اصلی انسانی خود دست نیافتند؟ زندگی پیامبر خدا(ص) همراه بود با یتیمی و سختی و چوپانی، بعد تجارت برای حضرت خدیجه(س)، آنگاه هم که خداوند به جهت شایستگی‌هایی که در او دید او را به پیامبری مبعوث نمود، سرآغاز مشکلاتی بود که یکی از آن‌ها انسان‌های عادی را از پا در می‌آورد، تازه وقتی قدرت حضرت در مدینه تثبیت شد، در جمع‌بندی، هر 50 روز یك جنگ داشتند و هرگز از مشکلات و خطرات نهراسیدند، چون می‌دانستند در این راه هر حادثه‌ای پیش آید یک نوری از انوار الهی را به همراه دارد. آرام‌ترین انسان از نظر روحیه و این همه حادثه، این‌ها همه نشان می‌دهد که باید نوع نگرش خود را نسبت به مخاطرات زندگی عوض كنیم تا بتوانیم در مسیر تاریخِ نورانی انبیاء گام برداریم و تاریخ‌ساز شویم، نه این که زندگی ما منفعل کسانی شود که تاریخ را به نفع تفکر شرک‌آلود خود شکل می‌دهند. زندگیِ همراه با دوری از حادثه‌های بزرگ معنوی، زندگی دروغینی است که عمر را در زیر لگد حوادث دفن می‌کند.
شاید منظور حضرت از جمله‌ی «التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ»، پس از آن که فرمودند هر امری انتهایی دارد و آنچه برای تو تقدیر شده به زودی به سوی تو می‌آید؛ این باشد که تجارت و فروافتادن در داد و ستدهای اقتصادی با مخاطرات و ضررهایی همراه است که بیشترِ زندگی تو را مشغول می‌کند و لذا بر همین سیاق در ادامه می‌فرمایند:
«وَ رُبَّ یَسِیرٍ أَنْمَى مِنْ كَثِیرٍ»؛
چه بسا كم و قلیلی كه با برکت تر از زیاد و کثیر باشد.
پس با توجه به توصیه حضرت پیش از آن که به داشتن بیشتر دل ببندیم و خود را گرفتار مخاطرات اقتصادی گسترده نماییم، به کیفیتِ داشتن‌ها توجه کنیم تا از آن چه داریم بهره‌ی لازم را ببریم. بنده کلاسی با دانشجویان فوق‌العاده پرسش‌گر داشتم، از اول كه می‌رفتم كلاس اینقدر سؤال می‌كردند كه اصلاً نمی‌گذاشتند درس بدهم، هر چه به آن‌ها می‌گفتم ما آخر ترم همة كتاب را امتحان می‌كنیم اصلاً گوششان به این حرف‌ها بدهكار نبود، هر سؤالی را که جواب می‌دادیم ده سؤال دیگر مطرح می‌کردند و عملاً فرصت برای درس‌دادن بیش از نصف کتاب پیدا نکردیم، ساعت بعد همان درس را با دانشجویانی داشتم که راحت می‌نشستند و درس را گوش می‌کردند و همة كتاب را هم برای آن‌ها با شرح و توضیح کامل تمام كردم. وقتی امتحان آخر ترم را گرفتم، نمرات كلاس اول بسیار بالاتر بود، حتی قسمت‌هایی از کتاب را كه درس نداده بودیم به خوبی فهمیده بودند و بعد از امتحان هم یک مجموعه‌ی فعّال مذهبی شدند. این همان کمی است که برکتش از آن زیاد بیشتر بود. باید رمز و راز با فایده‌بودن را در چیزی ماوراء زیادکارکردن و زیادداشتن جستجو نمود و مواظب باشیم زیادکارکردن و زیادداشتن، حجاب مفیدبودن کارها نشود. بارها پیش‌آمده است که حادثه‌ای به ظاهر مانع کار و برنامه ما و شما شده ولی گویا وظیفه‌ی اصلی ما برخورد صحیح با آن حادثه بوده است. آری! «وَ رُبَّ یَسِیرٍ أَنْمَى مِنْ كَثِیرٍ»؛ چه بسیار کم و قلیلی که با برکت‌تر است از زیاد. حضرت(ع) می‌فرمایند تو از حادثه‌هایی که به ظاهر منافع تو را به خطر می‌اندازند نترس، گاهی آن كمی که به‌دست می‌آوری از آن زیادی که به دنبال آن هستی، ارزشمند‌تر است و قدرت نموّ بیشتری دارد.
حضرت امام خمینی«ره» و حضرت علامه طباطبایی«ره» دو شخصیت بسیار با بركت در تاریخ معاصر هستند. شما ببینید هر دوی آن‌ها از نظر علمی به اسلام و مسلمین خدمت زیادی كردند اما کتاب‌ها و کلاس‌های امام«ره» خدمت اصلی او به جامعه نبود ولی با این‌همه، برکاتی که ایشان به جامعه رساندند فوق‌العاده بود، در صورتی که در فرهنگ علما کتاب و درس و مدرسه با برکت و کارساز است ولی زندگی امام خمینی«ره» نشان داد که گاهی کارهایی هست که بیشتر از حتی کتاب و درس و مدرسه ارزش‌آفرین است آنچه کار امام خمینی«ره» را با برکت کرد حادثه‌‌هایی بود که به ظاهر سراسر آن دردسر بود ولی باطن آن سراسر برکت شد. به نظر بنده اگر تلاش‌های امام«ره» نبود، زحمت‌های علامه طباطبایی«ره» به آن‌جا نمی‌رسید که رسید، و امروزه ملت نمی‌توانست از آن گنجینة بزرگ استفاده كند. امام«ره» در تألیف کتب مفید خیلی زحمت كشیدند اما اول، حادثه‌ها و مخاطرات، امام‌خمینی«ره» را امام‌خمینی«ره» كرد، بعد كتاب‌های امام و علامه طباطبایی«ره» و امثالهم به کار آمد. اگر ایشان خود را در حادثه‌ها نینداخته بودند بستر توجه به علم و تفکرِ دینی به این شکلی که امروز مطرح است، فراهم نمی‌شد. نتیجه‌ای كه باید بگیریم همین است كه شما در ابتدا از حادثه‌ها هراس نداشته باشید آن وقت بدانید «وَ رُبَّ یَسِیرٍ أَنْمَى مِنْ كَثِیرٍ» چه بسیار كم و قلیلی كه پر نموّتر است از زیاد و کثیر.