تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

آزادی از مقایسه‌ها

شما دائماً به اعمال خود بنگرید و مواظب باشید انگیزه‌ی لجبازی‌کردن در آن‌ها نباشد که در آن صورت، آن انگیزه تمام عمل شما را بی‌ثمر می‌کند. چون وقتی پای لجبازی وسط است نفس امّاره برنامه‌ریزی می‌کند، نفس انسان همچون بچه شیطانی یک لحظه در خانه‌ی خودش نیست، دائم این طرف و آن طرف می‌پرد و نقشه می‌کشد، یک «مَنِ» فربه برای خود می‌سازد که حجاب همه حقایق خواهد بود. حال اگر انسان بتواند خود را در کیفیتی قرار دهد که گرفتار لجبازی‌ها نشود اولین نتیجه‌اش آزادشدن از مقایسه‌ها است. وقتی مقایسه‌ها وارد زندگی نشود، انسان همانی است که هست، نه بی‌عرضه است و نه با عرضه، نه مشهور است و نه گمنام، در این حالت سنگینی اوهام از ذهن انسان برداشته می‌شود. انسانی که با انگیزه لجبازی‌ها زندگی می‌کند دارای فكر خسته است، این فكر، غیر ممكن است بتواند به‌درستی با خدایی که آزاد از هر نسبتی است مرتبط شود. اگر متوجه باشیم که در لجبازی‌ها داریم خودمان را از دست می‌دهیم فکری برای خشکاندن سریع ریشه لجبازی‌ها خواهیم کرد. گاهی زن و شوهر نسبت به هم لجبازی می‌کنند، اگر بدانند سایه این قهر و لجبازی چگونه راه تنفس روحانی را می‌بندد، در اولین فرصت و با اندک بهانه خود را از آن خارج می‌کنند. وقتی دین می‌گوید اگر مسلمانی با مسلمانی دیگر قهر كند نمازش باطل است. منظور این است كه چنین دلی نمی‌تواند به خدا وصل شود، چون لگدمال لجبازی‌ها شده است. در رقابت‌ها و جناح‌بندی‌ها انسان هرکاری انجام ‌دهد با لجبازی همراه است. آنچه جان کلام حضرت است این که روح باید خود را از محدودیت‌ها آزاد كند، و روحی که مزه آزادی را چشید به هیچ وجه تن به قهر نمی‌دهد، و هرگز نمی‌گذارد در مواجهه با افراد کار به لجبازی بکشد، چون می‌داند با افتادن در این ورطه‌ چه بلایی بر سر جان و روان خود می‌آورد. عبدالفتاح عبدالمقصود مورّخ مصری که مؤلف ده جلد كتاب درباره امیرالمؤمنین(ع) است، به‌عنوان یک شخص سُنّی‌مذهب در باره امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید: همه می‌دانستند مشی علی‌بن ‌ابی‌طالب غیر از مشی و روش دیگر خلفاء بود و همه می‌دانستند علی‌بن‌ابی‌طالب روش آن‌ها را نمی‌پسندد ولی یک بدگویی نسبت به آن‌ها که منجر به دوگانگی و دوجبهه‌شدن بشود، از زبان علی کسی نشنید. و واقعاً این هنر بزرگی در سیره‌ی آن حضرت است. به طوری که همه بدانند ما این آقا یا این جریان را قبول نداریم و با این همه یك كلمه چیزی نگوییم كه موجب جناح‌بندی و لجبازی شود. وقتی كه انسان می‌بیند افكار این آقا غلط است نمی‌تواند او را قبول کند. تا این جا اشکالی ندارد اما اگر جناح درست كردید و پای سایه‌های ذهنی به میان آمد، دیگر از این به بعد جنگ سایه‌ها در صحنه است، شما با سایه‌ی ذهن خودتان، با سایه‌ی ذهن رقیبتان می‌جنگید، در حالی‌که طرف مقابل شما ممكن است امروز در موضوعی اشتباه كند و فردا آن را تصحیح نماید. این‌که شما یک باره نسبت به افراد با دیدن اندک لغزش از آن‌ها نسبت به آن‌ها در ذهنیت‌های آنچنانی قرار می‌گیرید و با او جبهه تشکیل دهید و بنای لجبازی را بگذارید، «عقده سخت است بر کیسه تهی»، مثل آن است که یک گره‌ی سخت بر کیسه‌ی خالی بزنیم.
همه‌ی این حرف‌ها برای آن است که به طور جدّی و برنامه‌ریزی شده کاری کنیم که چموشی و لجبازی در زندگی ‌ما وارد نشود، اولین کار آدم‌های موفق همین بوده است. انسانِ گرفتار لجبازی، جز به رقابت فکر نمی‌کند انگیزه‌ی حیاتش فقط لجبازی است و در آن راستا عمل می‌کند، حتی اگر دینداری کند برای روی کم‌کردنِ رقیب این کار را می‌کند. اگر بگویی دروغ بد است، می‌گوید باشد ولی دروغ‌گویی را ادامه می‌دهد، اما اگر بگویی از دروغ‌گویی تو دشمن استفاده می‌کند، دیگر دروغ نمی‌گوید. با رقابت‌ها خود را از دروغ پاک می‌کند اما نه به خاطر حقیقتِ‌ منفی دروغ، بلکه به صِرف مقایسه از دروغ فاصله می‌گیرد. اگر صرف لجاجت به اعمال خوب دست بزنیم معلوم نیست كه با حقایق روبه‌رو شویم، چون اگر انگیزه‌ی حركتمان لجبازی بود در سراب زندگی می‌کنیم و با تاریكی می‌جنگیم، پس باید با توجه به توصیه‌ی حضرت برای خود فکر اساسی بکنیم که: «وَ إِیَّاكَ أَنْ تَجْمَحَ بِكَ مَطِیَّةُ اللَّجَاجِ» فرزندم! حذر كن از آن كه در تو مركب لجبازی و ستیزه‌جویی جمع شود.