تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

سرگرمی یا گفتگو؟

فرهنگ غرب روحیه‌ای را پیش می‌آورد که خنده در آن هدف می‌شود. فیلم و تئاتر‌هایی ساختند که مردم را بخندانند و سرگرم کنند تا متوجه خلأ نشاط معنوی خود نشوند، دانشمندان غربی معتقدند این خنده دارد تمدن غرب را نابود می‌کند.
ما با روحیه‌ی انقلابی و با جدّیتی که جنگ و انقلاب به ما داد توانستیم تا اندازه‌ی زیادی از فرهنگ خنده و مسخرگی پیش‌آمده از غرب مصون بمانیم، ولی هر چه به غرب نزدیک شدیم آثار آن در زندگی‌ها بیشتر در حال ظهور است. چقدر خوب است به سخن دانشمندان غربی که دادشان از فرهنگ سرگرمی و خنده درآمده است گوش دهیم تا بیدار شویم و به عظمت چنین تذکراتی که ائمه ما (ع)می‌دهند پی ببریم. وقتی عمق فاجعه را شناختیم ارزش این حرف معلوم می‌شود. اگر دین‌داران کفرشناس شدند می‌فهمند دین چه اوجی به آن‌ها می‌دهد. در جلسه‌ی پیش بحث شد که فرهنگ خنده، بی‌محتوایی را به جهان انسانی وارد می‌کند و آن غیر از خندیدن عادی است. امروز روحیه‌ی عموم بشر طوری ‌شده که صِرف خندیدن را دوست دارند، همان چیزی که اولیاء الهی هرگز دوست ندارند، اولیاء می‌خندند ولی حاضر نیستند در جلسه‌ای بنشینند و یک کسی کاری کند تا آن‌ها بخندند. این نوع جلسات از جهنم برای آن‌ها بدتراست و مسلم از آن نوع جلسات تنفر دارند، در حالی‌که چنین فرهنگ زشتی برای عده‌ای عادی شده و نمی‌دانند چه مصیبتی بر سرشان آمده است. حضرت می‌فرمایند حرفت را با خوش‌رویی بزن ولی قصدت این نباشد که بقیه را بخندانی.
عرض کردم فرهنگ مضحکه حکم یک مهاجم را دارد که تفکر و مطالعه را از جامعه می‌گیرد. جامعه‌ای که به دنبال خنده باشد دیگر آن جدّیت‌هایی را که برای تفکر و مطالعه نیاز دارد از دست می‌دهد، زیرا در چنین جامعه‌ای همه‌چیز به موضوعی سرگرم کننده تبدیل می‌شود. ملتی که آلوده به فرهنگ خنده شد چیزی را غیر از آنچه با آن سرگرم می‌شود چیز نمی‌داند. سخن آقای «نیل پستمن» را در نظر داشته باشید که می‌گوید «مردم امریکا در هر جا هستند با یکدیگر گفتگو نمی‌کنند بلکه همدیگر را سرگرم می‌کنند» گاهی شما به ظاهر دارید فکر می‌کنید و با هم‌دیگر اختلاط می‌نمائید ولی اگر دقت کنید تلاشتان این است که همدیگر را بخندانید. می‌گوید: مردم امریکا برای همدیگر حرف ندارند، برای همدیگر سرگرمی‌ دارند. یک‌وقت مردم در فرهنگی اصیل دور هم جمع می‌شوند و سخنان حکیمانه‌ی نهج‌البلاغه را بحث کنند، این‌ها حرف دارند، ولی یک‌وقت دور هم جمع می‌شوند که همدیگر را سرگرم می‌کنند، این‌ها حرف ندارند فقط برای هم عامل سرگرمی هستند.
در تمدن غربی همان‌طور که مست شدن با شراب انگور معقول شمرده می‌شود، خنده و مسخرگی نیز چیز معقولی است. حضرت به فرزندشان می‌فرمایند: حذر کن از اینکه مردم را به خندیدن واداری. زیرا دل سپردن به قهقهه کار انسان‌های شایسته نیست. شخصی فرموده بود: برای پارسا بودن نیاز به اعمال ملال‌آور نیست، باید از افراط‌های نفس اماره فاصله گرفت. ولی بعضی‌ها به بهانه آن که دین نباید ملال‌آور باشد دلقکی پیشه می‌کنند. به بهانه‌ی این‌که دین و دین‌داری نباید همراه با حزن باشد نتیجه می‌گیرند که اصلاً دین برود و به اسم شادبودن، دلقکی بیاید. می‌‌گویند نباید در هر روز از شهدا سخن گفت، باید شاد بود، ولی بعد به اسم این که باید شاد بود هر نوع رقاصی را مباح می‌دانند، به اسم این‌که در سالگرد ظهور انقلاب مقدس اسلامی ‌باید با نشاط بود، رقاصی و لودگی راه می‌اندازند، اگر بگویی در سالگرد بیست و دوم بهمن به عنوان یوم‌الله، روزی که خداوند لطف خاص خود را به مردم مرحمت کرد، باید راجع به عظمت و جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی حرف بزنید، می‌گوید این‌ها غم می‌آورد. چون این‌ها می‌خواهند در هر فرصتی شرایط خوردن و عیاشی راه بیندازند.
بشری که فرهنگش خنده و بی‌غمی شد غیر از خنده را چیز نمی‌بیند. من و شما هم معتقدیم نباید فرهنگ دینی ملال‌آور باشد اما نباید از این جمله نتیجه گرفت که باید بی‌غمی و بی‌خیالی در صحنه بیاید. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» فرمودند؛ در مراسم عید نوروز برنامه‌هایتان شاد باشد. آن‌وقت با اسم برنامه‌ی شاد، یک آدم هیکل بزرگِ ریش و سبیل‌دار بیاید انگشتانش را بیندازد دو طرف دهانش و بکشد؟ این است برنامه شاد؟ و فکر هم بکنیم این‌ها چیزی نیست، این کارها تحقیر انسانیت است، این کجایش تبعیت از حرف رهبری است؟ آیا این کارها نشان نمی‌دهد فردی که انگشتانش را دو طرف دهانش می‌اندازد و آن را می‌کشد، هم خودش احمق است و هم ما را احمق می‌داند؟ چون ذهنش فقط به مضحکه عادت کرده، هیچ مطلبی را جدی و عمیق نمی‌گیرد، فعلا خوش باش، بدون هیچ ثبات شخصیتی. حضرت به ما تذکر می‌دهند که در چنین روحیاتی سقوط نکنیم و مثل انسان‌های وارسته، باوقار و باثبات باشیم.