حضرت پس از ترسیم جایگاه زنان، در ادامه جهت آمادهکردن فرزندشان برای مدیریت قبیله بنیهاشم از یک طرف، و مدیریت جهان اسلام از طرف دیگر میفرمایند:
«وَ اجْعَلْ لِكُلِّ إِنْسَانٍ مِنْ خَدَمِكَ عَمَلًا تَأْخُذُهُ بِهِ فَإِنَّهُ أَحْرَى أَلَّا یَتَوَاكَلُوا فِی خِدْمَتِكَ »؛
فرزندم!... برای هر یک از افرادی که با آنها قراردادِ کاری بستهای، وظیفهای تعیین کن و آن وظیفه را از او بخواه. که این باعث میشود هر یک وظیفه خود را بداند و کار را به عهده دیگری نگذارد.
وقتی در اجتماع اسلامی و با رویکرد به ساختن جامعهای که همهی مناسبات آن باید بر اساس دستورات دین اداره شود، وظیفهی هرکس معلوم شود، نه تنها هرکس در راستای انجام وظیفهی خود تلاش میکند بلکه عملاً ارزش کار هر یک معلوم میشود و آن مجموعه هر کدام از نتایج کار بقیه نیز بهرهمند میگردند، همانطور که قلب انسان از حاصل کار معدهی او بهره میبرد و معده از حاصل کار قلب و کبد برخوردار میشود و کبد و معده از حاصل کار ریه، همه مشغول کار خود هستند ولی از حاصل کار همهی اعضاء بهره میگیرند. تمدن اسلامی نیز در کاملترین چهرهی خود با این نگاه پایهگذاری میشود و در نتیجه آثار باشکوهی به صحنه میآورد که عامل جوابگویی به همهی نیازهای بشر خواهد شد. اما آنجایی که هرکس خواست همهی کارها به دست او باشد، هیچگاه از برکات تلاشهای دقیق بقیه بهرهمند نمیشود و افراد جامعه همچون جزایر پراکندهای خواهند بود که نهتنها نتایج کار آنها بستر ظهور تمدن اسلامی نخواهد شد بلکه هیچکس نمیداند چهکاره است و چهکار باید بکند. چون دوچیز فراموش شده، یکی تعهد نسبت به ایجاد تمدن اسلامی و دیگری تقسیم کار و تعهد نسبت به کاری که به دوش هرکس گذاشته شده. و این ممکن نیست مگر در آن فضایی که امیرالمؤمنین(ع) با روحیهی معنوی خود شکل میدهند.
زیباییهای زندگی وقتی به صحنه میآید که هر کس وظیفه خود را بشناسد و بداند جای او در بنای نظام اجتماع کجاست. و هر وقت در طول تاریخ، جامعه در چنین آرایشی قرار گرفته، هرکس در آن جامعه در اوج امیدواری نسبت به آینده با آرامش تمام آب خوش از گلویش پائین رفته است، چیزی که مسلمانان در حدّ متوسطِ آن در طی قرنهای گذشته در بین خود شکل دادند بدون دخالت حاکمان ولی با نفوذ فرهنگ مدرنیته و پشت پازدن به روابط سنتی خود، همهی آن انضباطها بههم ریخت و متأسفانه ما امروز در شرایطی قرار گرفتهایم که از یک طرف از گذشتهی خود بریدهایم و از طرف دیگر به مدرنیته که خود گرفتار گسستگی است نیز نرسیدهایم، و این بدترین دوران تاریخی ما است، که از قاجار شروع شد و هنوز هم به سر و سامان نیامده هرچند بحمدالله با انقلاب اسلامی طلیعههای بازگشت به سامانی مطابق حیات دینی سر بر آورده است.
آری، اگر در بستری که حضرت مولیالموحدین(ع) از اول این نامه شروع فرمودند حرکت کنیم و در تنظیم مناسبات فردی و اجتماعی مطابق آن عمل نماییم، همراه با توصیهی اخیرشان منشأ تمدنی بزرگ خواهیم شد.