تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

فرار از سختی‌ها، نه؛ مدارا، آری!

سپس حضرت می‌فرمایند:
«فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِكَ فَوْقَ طَاقَتِكَ فَیَكُونَ ثِقْلُ ذَلِكَ وَبَالًا عَلَیْكَ»
فرزندم! در راستای سیر به سوی هدفِ مقدس، پشتت را بیش از طاقتت سنگین نكن، وگرنه آن سنگینی وبالت می‌شود.
سالک باید همواره قدرت سیر و سلوک خود را محفوظ نگه دارد، و از طرفی تعلقات دنیایی مانع جلو رفتن روح به سوی عوالم معنوی است و به تعبیر حضرت، تعلقات دنیایی وَبال انسان می‌شود. در سلوكی كه مقصد قرب الی‌الله است، می‌فرمایند: از هر كاری كه بارتان را سنگین ‌كند به طوری که از این سیر غافل شوید، بگذرید. ما سالكیم، هر چیزی كه بار ما را سنگین كند وَبال ما است و نمی‌گذارد برویم. به قول مولوی:
ما به فلک بوده‌ایم، یار ملک بوده‌ایم

باز همان‌جا رویم جمله،که آن شهر ماست

خود ز فلک برتریم، وز ملک افزون‌تریم

زین دو چرا نگذریم، منزل ما کبریا است

عالم خاک از کجا، گوهر پاک از کجا

بر چه فرود آمدید، بازکنید این‌چه جاست

بخت‌جوان‌یار ماست،دادن جان‌کار ماست

غافله‌سالار ما، فخر جهان مصطفی است

می‌فرماید: «دادن جان کار ماست» یعنی برای رسیدن به ساحت برتر، به راحتی می‌توان از بدن گذشت، تا جان ما متوجه جانان شود، چرا که قافله سالار ما که این راه را به ما نشان داده است فخر جهان مصطفی(ص) است.
در مسیر رسیدن به قرب الهی هیچ چیز نباید ما را به خود مشغول کند حتی عبادت‌های سنگینِ شرعی. بالأخره می‌خواهیم برویم، پس هر چیزی كه ما را می‌برد می‌خواهیم، و هر چیزی كه ما را نگه می‌دارد - خواه مقام، خواه پست، خواه علم و اطلاعات- نمی‌خواهیم. به ما تذكر داده‌اند اگر نمازتان در چشم شما جلوه كرد، همین سقوط شما می‌شود. چون سالك همة توجه‌اش به مقصد است، به چیزی که او را مشغول خود کند نگاه نمی‌كند، محو نظر به مطلوب خودش است.
در حدیث معراج داریم که خداوند می‌فرماید: «ای احمد! بندگانی داریم که چون روح آن‌ها به طرف ما آمد» از آن‌ها می‌پرسیم: «كَیْفَ تَرَكْتَ الدُّنْیَا؟ فَیَقُولُ إِلَهِی وَ عِزَّتِكَ وَ جَلَالِكَ لَا عِلْمَ لِی بِالدُّنْیَا أَنَا مُنْذُ خَلَقْتَنِی خَائِفٌ مِنْكَ فَیَقُولُ اللَّهُ صَدَقْتَ عَبْدِی كُنْتَ بِجَسَدِكَ فِی الدُّنْیَا وَ رُوحُكَ مَعِی فَأَنْتَ بِعَیْنِی سِرُّكَ وَ عَلَانِیَتُك»؛(21)
چه خبر بود در دنیا، مدتی که در آن جا به سر بردی؟ جواب می‌گوید: خداوندا! به عزّت و جلالت سوگند، من به دنیا علم و آگاهی ندارم و از روزی که مرا خلق کردی در خوف تو به‌سر می‌بردم. پس خداوند می‌فرماید: راست گفتی ای بندة من، تو با جسم خود در دنیا بودی ولی روحت نزد من بود و آشکار و نهانت زیر نظر من بود.
این انسان آنچنان در دنیا محو توجه به حق بوده كه اصلاً نفهمیده است در دنیا چه می‌گذرد. این یعنی داشتن شخصیتی که در دنیا تماماً به سلوك الی الله فكر می‌كند، و مواظب است تا در هیچ صحنه‌ای از صحنه‌های دنیا جهت‌گیری قلب او به‌جز به سوی خدا، به طرف دیگری نباشد، حتی در سیاسی‌ترین صحنه‌ها، تمام توجهش به طرف حق است، و مواظب است انگیزه سلوكی‌اش تحت‌تأثیر امورات دیگر قرار نگیرد. این آدم با این انگیزه «بلاغ» خود را سبك انتخاب كرده و آنچه كه این سیر را به مشکل بیندازد رها می‌كند.
موضوع اصلی زندگی در دنیا كاملاً روشن است، و آن عبارت است از سیردادن قلب به سوی خداوند، چه در سلوك عقلی و علمی، و چه در سلوك قلبی و عملی. باید دقّت کرد تا این سلوک درست انجام گیرد، نه این‌كه برای خودمان هزاران تكلیف بسازیم و مشغول آن تکالیف شویم، به امید این که سیر ما محقق شود و خدای نکرده مشغول ظاهر آن کارها شویم و از موضوع اصلی باز بمانیم، غافل از این‌که در همة این کارها باید قلب را تا حدی كه ممكن است از سیر الی‌الله خارج نكنیم، تا إن‌شاء‌الله نتایج گرانقدری پیش آید. عمده آن است که قلب را طوری کنترل کنیم که از جهت اصلی‌اش منحرف نشود، و مواظب اعضاء خودمان باشیم که قلب را مشغول شنیدنی‌ها و دیدنی‌های لغو نکنیم. مرحوم راشد در كتاب «فضیلت‌های فراموش‌شده» می‌فرمایند: پدرم مرحوم ملا عباس تربتی تشریف آوردند تهران، من برای پدرم اماكن مختلفی را كه از آن‌ها رد می‌شدیم معرفی می‌كردم، ولی می‌دیدم ایشان حتی سرشان را هم بالا نمی‌آورند كه به آن‌ها نگاه كنند. از ایشان پرسیدم: پدر حرام است به این‌ها نگاه کنید؟! فرمودند: نه! ولی قلبم را مشغول می‌كند.
اگر انسان در راستای سلوک الی الله برای حل مشكلات خودش و حل مشکلات جامعه و به حكم وظیفه الهی چیزهایی یاد بگیرد و یا فعالیت‌هایی داشته باشد، این‌ها به همان سلوك برمی‌گردد. عمده آن است که دائماً در منظر خود حضور حق را با هر اسم و صفتی در نظر داشته باشیم. مثلاً هنگام سر برداشتن از سجده، امام معصوم ذكر «الله اكبر» را گفته‌اند، ما هم می‌گوییم، این ذكر ربطی به سجده ندارد، ولی امام معصوم خواسته‌اند در حركتِ سر از سجده برداشتن هم، توجه قلب‌شان به خدا از دست نرود.
رسول خدا(ص) به اباذر می‌فرمایند: «لِیَكُنْ لَكَ فِی كُلِّ شَیْ‏ءٍ نِیَّةٌ حَتَّى فِی النَّوْمِ وَ الْأَكْل»؛(22)
«اى اباذر! باید براى تو در هر چیزى نیتِ توجه به خدا باشد، حتى در خوردن و خوابیدن.»
حضرت امیرالمؤمنین(ع) به فرزندشان فرمودند: با توجه به این که راهی طولانی در پیش داری، كاری كن كه اگر فعالیت‌هایی در جامعه به عهدة تو هست، آن فعالیت‌ها سلوك الی‌اللهِ تو را از بین نبرد. در همین راستا می‌فرماید: كاری كه پشت تو را سنگین می‌کند و از سلوك غافل می‌نماید انجام نده، زیرا که آن وبالت می‌شود. ما عموماً كارهای بی‌فایده زیادی می‌كنیم، با سایه‌های ذهنی که برای خودمان می‌سازیم عمر و فرصت خود را گرفتار بازی‌های پوچ و بی‌ثمر می‌نمائیم. مثلاً این كار را بكنم تا فلانی خوشش بیاید، بگویند من هم مهم هستم، با این ذهنیات و وَهمیات هزار مشكل برای خودمان می‌تراشیم. گفت:
در تمام کارها چندین مکوش

جز به کاری که بود در دین مکوش

عاقبت، تو رفت خواهی ناتمام

کارهایت ابتر و نان تو خام

اگر بخواهیم از زوایه مدیریتی امروز کار حضرت علی(ع) را ارزیابی کنیم، شاید نسبت به مدیرانی که همه‌ی فکر و ذهن خود را مشغول رضایت مردم می‌کنند، آن هم راضی کردن وهمیات مردم، آن حضرت را مدیر موفقی ندانیم، و تصور کنیم در طول مدیریت خود ضعیف عمل كردند، ولی باید توجه داشت که دغدغه حضرت برآورده‌کردن میل‌های این و آن نبود، حضرت نمی‌ترسند كه مردم بگویند امیر‌‌المؤمنین مدیریتش خوب نبود، وگرنه نباید شب‌ها وقت خود را صرف نماز شب می‌کرد تا از بقیه‌ی کارها باز بماند. حضرت نمی‌ترسند كه مردم بگویند معاویه پیروز شد، حضرت دغدغه حرف مردم را ندارند، تنها دغدغه ایشان بندگی‌ كردن است، این‌جاست كه در وسط بازار شلاق بر سر گرانفروش می‌زنند، چون می‌ترسند بندگی نكرده باشند، وقتی می‌بینند زنی مشك آب را به تنهایی به خانه می‌برد می‌پرسند: مگر كسی نیست برایت مشك آب را بیاورد، و زن می‌گوید: شوهرم در جنگ صفین یكی از فرماندهان سپاه علی بود و كشته شد و ما بی‌سرپرست شدیم، خدا تقاس ما را از علی بگیرد، حضرت علی(ع) تمام وجودشان می‌لرزد و مشك را تا خانه برایش می‌برند، بعد سریعاً برمی‌گردند برای بچه‌ها غذا و گوشت تهیه می‌كنند و می‌روند خانه با بچه‌ها بازی می‌كنند، خم می‌شوند تا بچه‌ها سوارشان شوند، تا لبخندی به لبان آن‌ها بیاید. به بچه‌ها می‌گویند علی را ببخشید. برایشان نان می‌پزند و با دستان مباركشان غذا دهان بچه‌ها می‌گذارند و می‌گویند از علی راضی باشید و بعد در حالی‌ كه دارند نان برایشان می‌پزند، صورت خود را به آتش نزدیك می‌كنند و می‌گویند: ای علی! سوزانندگی آتش را احساس كن و در امر یتیمان كوتاهی نكن.
حضرت از این نمی‌ترسند كه بگویند علی در مدیریتش كوتاهی كرده است، از این می‌ترسند كه خدا از ایشان راضی نباشد. نمی‌گذاشتند بارشان آنچنان سنگین باشد كه سلوكشان تهدید شود. نمی‌ترسیدند كه دنیا را از دست بدهند، می‌ترسیدند كه سلوك الی‌الله از دستشان برود.
اگر می‌خواهیم سلوک ما به سوی پروردگارمان با موفقیت انجام شود باید به این جملة حضرت که به فرزندشان می‌فرمایند: «وَ قَدِّرْ بَلَاغِكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ» آنچه تو را به مقصد می‌رساند، درست ارزیابی و اندازه‌گیری کن، در عین این‌که باید مواظب باشی با توشه‌ای حرکت کنی که بار تو در سیر الی‌الله سنگین و طاقت فرسا نباشد.
این توصیه وجوه زیادی در بر دارد و از آن جمله این که مواظب باشیم با سنگین ‌كردن تكالیفِ بی دلیل، کار خود را سخت نکنیم. درست است كه فرمودند راه طولانی است و طی‌كردن آن سخت است و باید باری را برداری كه تو را برساند، ولی باید توجه داشت با هر كاری و حتی با هر كار نیكی نمی‌توان به مقصد رسید، باید بلاغ و عامل رسیدن خود را مشخص و معین کنیم، به طوری كه مطمئن باشیم این بلاغ واقعاً عامل سیر به سوی الله است و خدای ناكرده با درست انتخاب نکردن بلاغ خود، بازی نخوریم. آری؛ درست است كه ما را حساس می‌كنند تا سلوك الی‌الله را سرسری نگیریم و با دقّت و حساسیت كامل سیر خود را انجام دهیم، ولی در انتها می‌فرماید: نباید این حساسیت طوری باشد كه تو را به وسواس بكشاند و خوف تو از رجاء تو بیشتر شود و خود را به مشقّت بیندازی. باید به خدا اطمینان كنیم و بعد از انجام واجبات، به اندازه طاقت خودمان در مستحبات قدم بگذاریم. إن‌شاءالله به نتیجه می‌رسیم. ما بسیاری از اوقات به جای این‌كه راه را درست انتخاب كنیم و با آرامش كامل برویم، راه را درست انتخاب نمی كنیم و با تلاش زیاد راه غلط را طی می‌كنیم. راه درست همانی است كه علماء و فقهای ما مطرح می‌كنند. همین راه اگر با معرفت و امید طی شود و جهت سلوكی سیر و توجه قلب به سوی خدا را حتی‌الامكان حفظ كنیم، إن‌شاءالله به نتایج فوق‌العاده‌ای خواهیم رسید.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»