غضبی كه قلب ما را اشغال كند اعتراض به حادثهی پیش آمده است، این نوع غضب دین ما را از ما میگیرد، ولی غضبی كه ظهور غضب خدا باشد اگر از ما صادر شود ظهور بندگی است، و قلب را به خدا نزدیک و نورانیتر میگرداند.
حضرت پس از توصیههایی که بعداً عرض خواهم کرد، میفرمایند: «وَ لَا یَكْبُرَنَّ عَلَیْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ» ظلمی را كه به تو شده است بزرگ نگیر. «فَإِنَّهُ یَسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ»، زیرا آنکس كه به تو ظلم كرده در ضرر خودش و نفع تو تلاش كرده است. بعد میفرمایند عزیزم! اگر كسی به ضرر خودش و نفع تو كار كرده است باید چه طوری با او برخورد كنی؟ آیا باید كینه به او داشته باشی؟ «وَ لَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَهُ» اگر كسی تو را شاد كند جزایش، كینه و بدی نیست. ملاحظه بفرمایید این نوع محاسبه و نگاه به ظالم و ظلم، نگاه فوق العادهای است که هرگز قلب را از صفای معنوی ذرّهای خارج نمیکند، که باید در جای خود بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
برگردیم به همان فرمایش قبلی حضرت که فرمودند: فرزندم غضب را جرعهجرعه بنوش که من از نظر عاقبت و نتیجه هیچ چیزی را ندیدم که شیرینتر از نوشیدن غضب باشد. لازمه رسیدن به چنین مرحلهای آن است که ما حادثهها را طوری ببینیم كه گویا باید همین طور كه واقع شده است واقع میشد. به گفتهی حافظ:
یا صبو یا خم می یا قدح باده کنند
یك كف خاك در این میكده ضایع نشود
اگر حادثه را بهدست اهلش بدهید، میبینید هر حادثهای در این دنیا جای خودش است. چشم زینب(س) نسبت به کربلا این بود كه «ما رَاَیْتُ اِلّا جَمیلاً». یعنی از منظر آن حضرت، آن حادثه زیباترین شکل وقوع یک مأموریت بود. در چشم یزید این بود كه به اهل بیت پیامبر(ع) ضربه زده، ولی در چشم زینب(س) آن حادثه نقش دیگری غیر از آنچه یزید میپندارد در تاریخ انجام خواهد داد. اگر از یکطرف برادر كسی به عنوان بزرگترین انسان در آن زمان كشته شود، از طرف دیگر فرزندانش شهید شوند، و چندین برادر دیگرش هم شهید شوند، بعد بگوید «ما رَاَیْتُ اِلّا جَمیلاً»، آیا این انسان اصلاً میتواند آن طور که ما به حادثهها خشم میکنیم، خشم كند؟ اگر از نماز شب در آن حالت، صفای روحانی نمییافت و آن نماز قدمی برای اتصال بیشتر به حق نبود، آن را نمیخواند. او در آن حالت هم دارد با نماز شبش با خدا معاشقه میكند و لذا نمیتواند از آن دست بردارد.