تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

آفات خنده و بی‌خیالی

حضرت پس ازآن که ما را متوجه روح زمانه نمودند و این که برای تصمیمات بزرگ باید زمانه را آماده کرد، و پس از آن که در آن راستا فرمودند علاوه بر توجه به هدف مقدس باید به همراهان خود در آن راه نظر داشته باشی، زیرا با هر همراهی نمی‌توان به اهداف بلند دست یافت، و پس از آن که ما را متوجه کردند باید بستری فراهم کرد که در اُنس با اطرافیان، مقصد خود را دنبال نمود و لذا همسایه مهم‌تر از خانه است، چرا که در جمع مؤمنین کار جلو می‌رود، آری پس از این نکات می‌فرمایند:
«إِیَّاكَ أَنْ تَذْكُرَ مِنَ الْكَلَامِ مَا یَكُونُ مُضْحِكاً وَ إِنْ حَكَیْتَ ذَلِكَ عَنْ غَیْرِكَ»
فرزندم! مواظب باش از این که در سخن‌ تو، سخنی مسخره‌آمیز نباشد، هرچند آن را از غیر نقل قول کنی.
برای استحکام‌بخشیدن به ارتباط مقدس با دیگران باید ارتباط تو با افراد، همراه با مضحکه و شوخی‌های افراطی نباشد. چون در چنین فضایی دیگر هیچ سخن جدّی به بار نمی‌نشیند، در حالی‌که سخنان مقدس همیشه در بسترهای جدّی ارزش خود را می‌نمایانند و انسان‌ها را به تصمیم‌گیری دعوت می‌کنند. و هیچ محرومیتی بزرگ‌تر از آن نیست که انسان از سخنان و اهداف مقدس محروم باشد. امروزه فرهنگ مدرنیته در جهتی غیر از جهتی که حضرت توصیه می‌فرمایند ر‌‌ه ‌می‌سپارد. حضرت می‌فرمایند: حذر کن از این که وقتی سخن می‌گویی سخن‌ تو حالت بذله و شوخی و جُوک داشته باشد، در حالی‌که بشر امروز بیشتر می‌خواهد با بی‌خیالی و خنده، بار زندگی خود را قابل تحمل کند، و به همین جهت هرگز تجدید نظری در کار خود نمی‌نماید. جهان مدرنِ امروز در شرایطی است که بیش از این که حرف جدّی داشته باشد می‌خواهد خود و دیگران را با حرف‌های خنده‌دار سرگرم کند. ابتدا آفات چنین فرهنگی را بشناسیم تا عظمت سخن حضرت برایمان روشن شود. به گفته‌ی «نیل‌پستمن» جامعه شناس امریکایی و استاد دانشگاه نیویورك: «امریکا دچار فرهنگی شده است که ذکر و فکر عامه‌ی مردم بیشتر در سرگرمی و تفریح خلاصه شده است حتی بدون این‌که افکار عمومی لحظه‌ای به خود آید. همه چیز حتی سیاست و اخبار و دین همه در چنگال نمایش‌های تفریحی گرفتار است»(220) بعضی موارد انسان‌های محترمی را دعوت می‌کنند تا بحث‌های جدّی مربوط به اجتماع را مطرح نمایند ولی مردم گوش نمی‌دهند می‌روند یک دلقک می‌آورند تا در قالب سخنان مسخره‌آمیز آن موضوع مهم را به مردم گوش‌زد کند، غافل از این که کسی که آلوده به بی‌خیالی شد نسبت به جدّی‌ترین مسائل زندگی‌اش هم بی‌خیال می‌شود. مسائل جدّی را باید با تصمیم‌های جدّی دنبال کرد و مردم آلوده به خنده و سرگرمی هرگز نمی‌توانند تصمیمات جدّی بگیرند. آقای «نیل‌پستمن» در جمله‌ای دیگر می‌گوید: «آن‌چه روزمره در برابر دیدگان ملت ما در جریان است چیزی نیست جز کفاره دوری جستن از خداوند، که به صورت مضحکه‌شدنِ زندگی برای ما ظهور کرده است» می‌گوید اول از خدا جدا شدیم بعد چون دل‌گرمی‌های مقدس را از دست دادیم شروع کردیم با سرگرمی‌های پوچ خودمان را مشغول کنیم، حالا تمام زندگی‌مان شده است سرگرمی. در واقع این آقای جامعه‌شناس می‌خواهد آفات بی‌خیالی و خنده و شوخی را در راستای سقوط یک جامعه بیان کند. چیزی که حضرت ما را متوجه آن می‌نمایند تا در ساختن تمدن اسلامی نسبت به آن نکته دقت لازم را بنماییم.
وقتی جامعه مایل به سخنان خنده‌دارِ افراطی شد علاوه بر آن که جدیت خود را از دست می‌دهد به بی‌محتوایی در اندیشه سوق پیدا می‌کند. کسی که می‌خواهد حرف‌های خنده دار بزند عملاً یا باید حرف‌های سبک و بی‌محتوا بزند تا مردم بخندند، یا باید با حرکات خاصی خود را سبک کند مثلاً یک آدم بزرگ صدای میمون در آورد. زیرا عموماً جوک‌ها حرف‌هایی است که در آن‌ها بدیهیات مورد غفلت قرار می‌گیرد و یک نحوه نمایش جهالت است. در همین رابطه حضرت صادق (ع)می‌فرمایند: «إِیَّاكُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ مَهَابَةِ الرِّجَال‏»؛(221) برحذر باش از شوخی، زیرا که موجب بی‌آبرویی و سبکی انسان می‌شود.