«وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ»؛
فرزندم! خودِ فرد بهتر از هرکس نگهبان راز خویش است.
انسان باید شخصیت و اسرار خود را در نزد خود نگهدارد تا عفت خود را در این حیطه نیز حفظ کرده باشد. بههمین جهت حضرت در توصیف آن برادر الهی خود که فرمودند دنیا در چشم او کوچک بود، میفرمایند: «وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً»؛(142) بیشتر اوقاتش ساکت بود. در اینجا هم حضرت در توصیه به فرزندشان ما را متوجه چنین صفتی میکنند، تا انسان پیش از آنکه بخواهد با دیگران به سر ببرد با خود باشد و حافظ اسرار خود. حرف حضرت به ما این است که خودت نگهبان خودت باش و بیش از آن که نظر به بقیه داشته باشی، در پهندشت وجود خود سیر کن تا بصیرت لازم را از ابعاد بیکرانهی خود به دست آوری.
در همین رابطه امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند:
«طُوبَى لِكُلِّ عَبْدٍ نُوْمَةٍ لَا یُؤْبَهُ لَهُ- یَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا یَعْرِفُهُ النَّاسُ- یُعَرِّفُهُ اللَّهُ مِنْهُ بِرِضْوَانٍ أُولَئِكَ مَصَابِیحُ الْهُدَى یَنْجَلِی عَنْهُمْ كُلُّ فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ- وَ یُفْتَحُ لَهُمْ بَابُ كُلِّ رَحْمَةٍ- لَیْسُوا بِالْبُذُرِ الْمَذَایِیعِ وَ لَا الْجُفَاةِ الْمُرَاءِینَ»؛(143)
خوشا بهحال هر بنده گمنامى كه بدو اعتناء نشود، او مردم را شناسد و مردم او را نشناسند، خدا او را به خشنودی و رضوان شناسد، آنها چراغهاى هدایتاند كه هر فتنهی تاریکی به برکت اینان زایل شود، و درهای رحمت برایشان گشوده شود ، نه فاشكنندهی رازند و نه در صدد جفاكاری و آزار و خودنمایی.
همچنین روایت داریم خدا دوست دارد بندهاش فقرش را به دیگری نگوید، اینجا هم از جملهی «وَ المَرءُ أحْفَظُ لِسِرِّه»؛ بنده اینطور میفهمم كه شایسته است انسان تا آنجا که ممکن است مسائلش را پیش خود نگهدارد، چرا كه هیچ كس به اندازه خود انسان سِرّ نگهدار خودش نیست، ولذا در واقع میخواهند نمونهای از عفت را به ما متذکر شوند که خود را نگهبانی كن. به واقع این توصیه عمیقی است و باید سعی كنیم آن را مبنای شخصیت خود قرار دهیم تا رازهای بزرگی برایمان روشن شود، همان چیزی که در حدیث مذکور بدان اشاره فرمودند که «او مردم را شناسد و مردم او را نشناسند. اینان چراغهای هدایتاند که هر فتنهی تاریکی به برکت آنها زایل شود».
حرف این است که اسرار خود را نزد خود نگه داریم اگر هم در حدّ مشاوره بخواهیم احوالاتمان را با کسی در میان بگذاریم حدّ و مرز آن معلوم باشد. اگر انسان بتواند اسرار خود را پیش خود نگهدارد برکات زیادی برایش پیش میآید. یکی از برکات آن این است که قدرت تحلیلِ اسرار درونتان را پیدا میكنید. اگر شما در درونتان مسئلهای دارید درست است اگر زود آن را به بقیه ارائه دادید راحت میشوید ولی متوجه باشید در این صورت دیگر بر روی آن متمركز نمیشوید و آن را تجزیه و تحلیل نمیكنید تا لایههای پنهان خود را به شما بنمایاند، در حالیکه اگر آن را سبك سنگین كنید كمكم معنی حقیقی آن برایتان آشکار میشود كه ای دل غافل، این مسئله چه چیزهایی میخواست در جان ما بنمایاند و من نمیدانستم. مثل این است كه برای شما مهمان بیاید و شما آن مهمان را برای همسایه بفرستید و فكر كنید خوب شد از دست او راحت شدید، در حالیکه به همراه مهمان رزق خودتان هم میآمد. اَسرار درون ما مهماناند تا روشن شود چقدر میتوانیم آنها را نزد خود نگه داریم. به قول آن دوستمان كه میگفت: «صندوقِ سینه گفتهاند نه میدان سینه» صندوقی هم كه در نداشته باشد كه صندوق نیست. حرف از این ها بالاتر است، میفرمایند سرّ خودت را خودت حفظ كن و تو شایستهترینی در این که سرّ خود را فاش ننمایی، پس باید مكنونات قلبی و مشكلات شخصیات را پیش خود نگهداری.