تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

بهترین بهره‌وری از دین

سپس می‌فرمایند:
«قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ»،
فرزندم! با خوبان باش تا از آنها باشی. از بدان جدا باش تا از آن‌ها نباشی.
نزدیکی با خوبان‌، روان را متوجه خوبی‌ها می‌کند و لذا حضرت به مالك اشتر می‌فرمایند: «الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ»؛ «خود را به اهل ورع و صدق بچسبان»(148) این‌جا می‌فرمایند با اهل خیر که همان متدینین باشند همراه باش، باید به فکر و فرهنگ آن‌ها نزدیک شد، همان فکر و فرهنگی که موجب خوبی خوبان شده، چون قاعده این است که:
می‌رود از سینه‌‌ها در سینه‌ها

از ره پنهان صلاح و کینه‌ها

بیش از آن که انسان تحت تأثیر گفتار هم‌نشینان باشد تحت تأثیر شخصیت آن‌ها قرار می‌گیرد و لذا سینه‌ها عمیق‌تر هم‌دیگر را تحت تأثیر قرار می‌دهند تا دهان‌ها.
شیطان تلاش می‌کند زشتی‌های اهل شرّ را بپوشاند و از آن طرف ضعف‌های جزیی مؤمنین را بزرگ‌نمایی کند تا ما را از واردشدن در اردوگاه متدینین منصرف نماید و این آغاز خسارتی بزرگ است. چون بزرگ‌ترین بهره از دین وقتی است که انسان وارد جمع مؤمنین شود و با شور آ‌ن‌ها به شور آید. از آن‌جایی‌که شیطان می‌داند مسیر اصلی دینداری، به انجام عبادات به صورت فردی و در یک گوشه‌، جدا از دین‌داران نیست لذا برای شیطان سخت است که انسان با مؤمنین به‌سر برد. نظر به سایر مؤمنین آن رویکردی است که استعدادهای الهی انسان را شکوفا می‌کند و انسان را به تحرک وامی‌دارد. زندگی‌كردن با انسان‌های متدین هنر می‌خواهد و لذا شیطان نمی‌گذارد ما این هنر را داشته باشیم. شیطان تلاش می‌کند تا شما در جمع متدینین در جلسات مذهبی شركت نكنید بعد شما را به مجلسی می‌كشاند كه مثلاً فلان آقا کنسرت اجرا می‌کند. طوری القاء می‌کند که گویا در جلسات مذهبی همه زانوی غم در بغل گرفته و دارند گریه می‌کنند، و لذا نمی‌گذارد انسان از آن همه معارف بلندی که فقط در فرهنگ دینی مطرح است، آگاهی یابد. گاهی مواقع شیطان با حیله‌های گوناگون ما را از همراهی با انسان‌های متدین و جلساتی که این افراد تشکیل می‌دهند محروم می‌كند و به جای آن به شركت در نشست‌هایی می‌كشاند كه حتی اگر گناه هم در آن نباشد، كوچك‌ترین ارزشی ندارد. البته کسانی که به اسم مذهب وقت مردم را از بین می‌برندو بهره‌ای حقیقی به آن‌ها ارائه نمی‌دهند بهانه به دست شیطان می‌دهند.
حضرت می‌فرمایند: فرزندم خود را به خوبان نزدیک کن تا از آنان به‌حساب آیی و از اهل شرّ دور باش تا در شمار آنان در نیایی.
انسان به طور طبیعی خود را جزء هر گروهی دانست با حساسیت‌های آن گروه احساس یگانگی می‌کند، پس اگر خود را از گروه متدینین دانست حساسیت‌های او الهی می‌شود. وقتی انسان خود را جزء گروهی دانست که امثال شهید خرازی و مطهری‌ و علامه طباطبائی‌ها«رهم» در آن قرار دارند به طور طبیعی حساسیت او همان چیزهایی می‌شود که آن بزرگان به آن‌ها حساس بودند، شخصیت علمی و انقلابی، شخصیتی جامع در علم و عمل، نه آنچنان عمل‌ زده و نه آنچنان علم زده و نه دور از حوادث اجتماع.
ممکن است انسان تصور کند می‌شود در عین ارتباط با غیر متدینین تحت تأثیر آن‌ها قرار نگرفت و این نیز یکی از حیله‌های شیطان است، چون تا حال در عمل چنین چیزی واقع نشده است، بلکه عموماً شخص با همین فکر به طرف افراد غیر متدین رفته‌ و پس از مدتی قبح کارهای زشت آن‌ها در نظر او از بین رفته و خودش هم به آن اعمال گرفتار شده است، فقط در صورتی نزدیکی به غیر متدینین با خطر همراه نیست که انسان، با علم کامل و جهت امر به معروف، با این افراد برخورد کند.
مولوی مثال می‌زند، می‌گوید تو تصور می‌کنی که اگر از تو تعریف بكنند بر تو اثر ندارد در حالی که اشتباه می‌کنی و اثر آن را احساس نمی‌کنی، دلیلش هم این که اگر در مورد تو بدگویی کنند ناراحت می‌شوی. چون بدگویی تلخ است اثرش را متوجه می‌شوی اما وقتی تعریف تو را بكنند چون شیرین است اثرش را متوجه نمی‌شوی نه این که اثر نکرده باشد. در مورد جلسات نامناسب و نشست و برخاست با افراد نامناسب هم همین طور است انسان اثرش را متوجه نمی‌شود ولی حتماً اثر دارد و در انتخاب‌های بعدی انسان، نقش خود را در صحنه‌ی زندگی او ایفا می‌کند.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»