تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

گشایشی به سوی عقل

در ادامه می‌فرمایند:
«وَ قَطِیعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ»؛
بریدن از جاهل مساوی ارتباط با عاقل است.
هرجا و هر اندازه که انسان از جاهل فاصله گرفت به همان اندازه گشایشی به سوی ارتباط با عاقلان نصیبش می‌شود. حتی اگر در جلسه‌ای شرکت می‌کنید که موضوعات معنوی را تا سطح حسّ، پایین می‌آورند، اگر از آن جلسه فاصله نگیری به همان اندازه خود را از بهره‌مندی نسبت به موضوعات عالی معنوی محروم کرده‌ای. با رعایت این توصیه بسیاری از مشکلات عقیدتی و معرفتی جامعه مرتفع می‌شود، چون ما بحمدالله دارای ذخایر بسیار گرانقدر عقلی و معرفتی هستیم که حجاب سطحی‌نگری ما را از آن‌ها جدا کرده است. جوانان ما امروزه از ارتباط با اندیشه‌های سطحی ضربه می خورند و جاهلان میدان‌دار اندیشه‌ی آن‌ها شده‌اند کسانی که موضوعات الهی را به شدت جسمانی می‌کنند. مثلاً اگر واقعه‌ی بیست و دوم بهمن را به افراد سطحی بدهیم تا تحلیل کنند سراسرِ موضوع را در حدّ مسائل اقتصادی پایین می‌آورند ولی اگر به امام خمینی«ره» بسپاریم تا تحلیل کنند می‌فرمایند: «بیست و دوم بهمن یوم‌الله بود» و ما را متوجه اراده پروردگار در آن روز می‌نمایند که چگونه خداوند شرایط را به نفع مسلمانان تغییر داد. خداوند می‌فرماید: «فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛(211) یاد آور نشانه‌های خدا باشید تا رستگار شوید و متوجه باشید خداوند شما را فراموش نکرده است. ولی اگر همان نشانه‌های خدا را به دست کسی بدهید که به این امور جاهل است، در حدّ اندیشه خود آن را پائین می‌آورد. مشکل این جا است که افراد سطحی همه حقایق را سطحی می‌کنند و لذا ما نباید نسبت به فاصله گرفتن از آن‌ها غفلت کنیم و موضوع را سرسری بگیریم.
حضرت می‌فرمایند اگر بنا را بر آن بگذارید که از جاهلان فاصله بگیرید با حضور عاقلانه در اموراتِ خود روبه‌رو می‌شوید. شما با توجه به جاهلان و اعمال سطحی آن‌ها عملاً نظر عاقلان را در حجاب غوغای جاهلان منزوی کرده‌اید.
کودکان، جاهلانِِ غیر مغرض هستند، حال اگر نظر و سلیقه کودکان میدان‌دار زندگی‌ها شد اولین ضربه را به همان کودکان زده‌ایم. فرمودند با زبان کودکان سخن بگوئید ولی نه این که در حدّ کودکان موضوعات را نگه دارید و برنامه کودکی بسازیم که آدم‌های بزرگ ادای کودکان را در می‌آورند! اگر با عقل دینی و با اصولی که دین تعریف کرده با کودکان سخن بگوئیم با جان آن‌ها مرتبط شده‌ایم و بدون آن‌که جهلِ آن‌ها را تأیید کنیم، آرام‌آرام آن‌ها را به سوی عقل دینی سوق داده‌ایم، در این حالت است که می‌توان گفت دیگر جوانی مترادف جاهلی نیست. چون در این حالت احساسات جوانی در مسیر دین قرار گرفته است. و ملاحظه می‌کنید که چگونه جوان متدین عاقل است، زیرا با عقل الهی دارد با شما سخن می‌گوید و نه با احساسات جوانی. ولی اگر برویم میکروفون را بگیریم جلوی یک جوان معمولی و بپرسیم نظرتان در مورد فلان موضوع چیست، این‌جا عملاً عقل را تقویت نکرده‌ایم، آری اگر این کار را می‌کردند که لااقل از چهار جوان سؤالی را می‌پرسیدند بعد می‌رفتند خدمت انسان حکیمی و همان سؤال را ارائه می‌دادند تا علاوه بر این‌که جواب سؤال را به طور صحیح روشن می‌کرد، آن جوانان هم نقص‌هایشان را می‌فهمیدند، جامعه آلوده به حرف‌های سطحی و احساساتی نمی‌شد. انسـان‌های سطحی- چه پیر و چه جوان - در افقی نظر می‌کنند که جهتی به سوی عالم بالا ندارد، با خیالات و وَهمیات خود به سر می‌برند، خیالاتی که تماماً سطحی و پوچ است. گفت:
گر هزارانند یک تن بیش نیست

جز خیالات عدد اندیش نیست

گر ز صندوقی به صندوقی رود

آن سمایی نیست صندوقی بود

بعد از شش‌ساعت حرف‌زدن چه چیزی به‌دست می‌آورند؟ حالا همین افراد چنان‌چه بیایند اندیشه خود را در دین صرف کنند و در مسائل دینی تدبّر نمایند، در هر ساعتی از عمرشان هزاران برکت نصیبشان می‌شود. چون یکی از صفات مؤمن آن است که از «لغو» کناره‌گیری می‌کند، قرآن می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛(212) به راستى كه مؤمنان رستگار شدند همانانی كه در نمازشان فروتنند، آنانی كه از بیهوده رویگردانند.
هر چیزی که برای من بهره حقیقی ندارد لغو است و به اندازه‌ای که انسان از لغو دوری کند ایمان دارد.
برای پیدا کردنِ مجالست با عقلا ابتدا قطع ارتباط با جاهلان را شروع کنیم یعنی «وَ قَطِیعَةُ الْجَاهِلِ» را عمل کنیم، تا از این همه لغوگویی و لغوگرایی نجات یابیم. تا از جاهلان و حرف‌های سطحی فاصله نگیریم اصلاً متوجه نمی‌شویم چقدر گرفتار لغو هستیم، صد جمله می‌گوئیم یکی از آن‌ها بدرد نمی‌خورد، در حالی‌که ائمه معصومین (ع)در عین کم حرف‌زدن، هر سخنی که گفته‌اند یک روایت شده و سال‌های سال بشریت را تغذیه می‌کند.
راستی اگر این دعاهایی که از طریق ائمه معصوم (ع) وارد شده، نبود و ما می‌خواستیم با خدای خود حرف بزنیم چه حرفی داشتیم که در شأن ارتباط با پروردگار عالم باشد؟ وقتی از جاهلان و سخنان لغو فاصله گرفتیم متوجه می‌شویم چه ذخیره بزرگی برای زندگی عاقلانه در کنار ما بود و از آن غافل بودیم. وقتی به‌طور صحیح متوجه جایگاه قرآن و روایات و دعا می‌شویم که زشتی سخنان لغو برایمان معلوم شود. این که عظمت دعاهای صادر شده از ائمه معصومین(ع) را نمی‌فهمیم چون به دنبال سخنانی بلندتر از سخنان معمولی نیستیم. این دعاها یک فیض عظیم است ولی برای کسانی که سخت از پوچی و لغو گریزانند. وقتی متوجه شدیم این دعاها فیض عظیم است، با فیض عظیم الهی نبـاید سرسری برخورد کرد و آن را به کاری لغو تبـدیل نمود. اگر از انسان فرهنگ دین - اعم از قرآن و روایات و دعا را- بگیرید حتماً با کسانی روبه‌رو می‌شوید که در جهل خود دست و پا می‌زنند، کسانی که موضوعات اصلی زندگی را گم کرده‌اند و فرعی‌ترین مسائلِ زندگی برایشان عمده شده است. امروزه جامعه جهانی اطلاعات زیادی دارد اما چون به عقل و دین منور نیست هیچ استفاده منطقی از آن‌ها نمی‌کند. صِرف این که بنده اطلاعات زیادی دارم عاقل نیستم، عاقل آن کسی است ‌که می‌تواند جمع‌بندی کند و آن اطلاعات را به سوی هدفی متعالی جهت دهد. «عِقال» آن حلقه‌ای را می‌گویند که به پای شتر می‌بندند تا او را در جایی ببندند. عقل یعنی قدرت جمع‌بندی و انضباط. عقلْ ملکه‌ای است بالاتر از نگه‌داشتن اطلاعات زیاد، پس در راستای جدایی از جاهلان و جهت نزدیکی به عاقلان نباید اطلاعات زیاد حجاب ما بشود و تصور کنیم جمع اطلاعات به خودی خود عقل است. بنا به فرمایش امام خمینی«ره»:
با جمع کتب نمی‌شود رفع حُجب

در رفع حُجب کوش نه در جمع کتب

باید به دستور حضرت علی(ع) عمل کرد و متوجه بود بریدن از جاهل عین اتصال به عاقل است.