تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

چگونگی احساس حضورِ قیامت در حال

ملاصدرا«ره» می‌گوید کسانی قیامت را دور احساس می‌کنند كه دنیایی و زمان‌زده شده‌اند. چون قیامت مرتبه عالی عالم غیب است و از نظر وجودی مرتبه عالی هر چیز مقدم بر مرتبه دانی آن است، و روایات ما هم تأکید دارد که هم اکنون قیامت هست ولی اکثر مردم از آن محجوب‌اند.(157) ملاصدرا«ره» می‌گوید هركس به اندازه‌ای كه تزكیه كند و جنبه مجرد خود را بر جنبه مادی‌اش غالب گرداند، غیب و قیامت را هم اکنون می‌بیند. چون غیب، فوق زمان گذشته و آینده، در «حال» است. و امام رضا(ع) می‌فرمایند: هر كس منکر آن شود که هم اکنون بهشت و جهنم خلق شده، پیامبر و ما را تکذیب کرده و از ما نیست.(158) از این روایت معارف با ارزشی به دست می‌آید، یعنی قیامت هم اکنون هست و در «حال» است. برای كسانی دور است كه اسیر زمان هستند. و هركس به اندازه‌ای كه از زمان و مکان آزاد شده و به خدا وصل شود، قیامت برایش حاضر است. چون قیامت «حال» است. پیامبر(ص) فرمودند: «اَلانَ قِیامَتی قائِم»؛(159) همین حالا قیامت من قائم است. امام الموحدین(ع) فرمودند: «لَوْ كُشِفَ الْغِطاء مَاازْدَدْتُ یقینا»(160) اگر پرده‌ها عقب برود چیزی به یقین من اضافه نمی‌شود، یعنی همین حالا حضرت در مقام رؤیت آن عالم هستند.
با این مقدمه ملاحظه بفرمایید كه آرزوهای دنیایی با محروم‌کردن ما از «حال» چه بلایی بر سرمان می‌آورد و اگر آدم بداند چطور آرزوها حجاب حقیقت می‌شوند، بالأخره برنامه‌ریزی می‌کند و خود را از دست آن‌ها می‌رهاند. این طور نیست كه گرفتار گذشته و آینده شدن فقط در حدّی است که غم گذشته را بخوریم یا در آرزوی آینده باشیم، بلکه در آرزو به‌سربردن و گرفتار گذشته و آینده‌شدن به خودی خود حجاب ارتباط با حقایق است. یك وقت آدم آرزو می‌كند یك ماشین سواری مدل بالا داشته باشد بعد به‌دست نمی‌آورد، این چیزی نیست، فوقش یك کمی غصّه می‌خورد، ولی آرزوها شما را از اتصال به عالم غیب باز می‌كند و این است که گفته می‌شود همه زندگی آدم را از او می‌گیرد. فقط این نیست که به فکر ماشینی هستیم که نداریم، بلکه گرفتار حجاب‌های غلیظی می‌شویم که مانع تجلی انوار غیبی است و دیگر از آن مقامی که در «حال» زندگی کنیم محروم می‌شویم. به گفته مولوی:
چون شود فكرت همه مشغول حال

ناید اندر ذهن تو فكر محال

وقتی انسان توانست از طریق جنبه مجرد خود که فوق زمان و مکان است با مجردترین حقیقت یعنی خدا مرتبط شود در واقع مشغول «حال» شده است و لذا به گفته مولوی «ناید اندر ذهن تو فکر محال» دیگر ذهن شما مشغول چیزهای دست نایافتنی نمی‌شود بلکه با واقعی‌‌ترین واقعیات که هم اکنون هست - یعنی خدا - مرتبط می‌شوید. همین که هستی، متوجه می‌شوی خدا هست. به همین جهت گفته‌اند اگر کسی برسد به این مقام که فقط تکلیف خود را انجام دهد این در واقع به مقام اتصال به عالم غیب و معنا می‌رسد. حضرت(ع) می‌فرمایند با آرزوها زندگی نكن و به آن‌ها تکیه منما که این کار، سرمایه‌ی احمقان است، چون انسان‌های احمق در ناکجاآباد زندگی می‌کنند و خود را از واقعی‌ترین واقعیات محروم می‌کنند.