سپس حضرت در ادامه میفرمایند:
«وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَإِنَّهُ یُوشِكُ أَنْ یَلِینَ لَكَ»،
با آن کس که بر تو تندی و غضب میكند نرمی کن، باشد که به زودی نرم شود.
وقتی انسان تأثیر دراز مدت چنین توصیهای را بشناسد سعی میکند با تمام وجود به آن عمل کند، آری میفرمایند در مقابل تندیها نرمی پیشه کن تا رقابتها به رفاقت و کینهها به محبت تبدیل شود. زیرا در سایه محبتها است که انسانها برای یکدیگر مفید هستند و هرکس عامل صعود دیگری میشود و استعدادها شکوفا میگردد و خطاکاران به جای اصرار بر خطا به تجدید نظر در اعمالشان تشویق میشوند، و به جای بد و خوب کردن انسانها و کاشتن تخم کینه، با نرمی و محبت بین انسانها، یگانگی ظاهر میگردد و قلبها با یگانه مطلق مرتبط میگردد. به گفته مولوی:
خانه را من روفتم از نیک و بد
خانهام پر گشت از نور اَحد
در جامعهای که نرمی نسبت به همدیگر فراموش شد اندک خطاها با تندترین عکسالعملها روبهرو میشود و لذا هیچکس احساس امنیت نمیکند تا زمینه تعالی انسانها فراهم گردد، دائماً کینه روی کینه و پنداری روی پندار، سراسر روحها را تاریک میکند. روشن است در چنین شرایطی روح و روان انسانها در اوج غفلت از حقیقت، گرفتار زیرکیهای روباهگونه میشود که رقیب خود را فریب دهد. توصیه حضرت(ع) این است که:
تو مکانی، اصل تو در لا مکان
این دکان بر بند و بگشا آن دکان
دکانی را بگشا که راه به سوی آسمان دارد و با عالم زیبای بینهایت مرتبط است، مواظب باشید گرفتار کینه بین خود نشوید.
گور خوشتر از چنین دل مر تو را
آخر از گور دل خود برتر آ
زندهای و زنده زاد، ای شوخ و شنگ
دم نمیگیرد تو را زین گور تنگ؟
وقتی از روحیه نرمی در مقابل تندیها غفلت شد مسائل جزیی و حرفهای جزیی رقیبان برای ما اهمیت افراطی پیدا میکند و از اصل خود باز میمانیم. جامعهای به سوی ابعاد متعالی خود نظر دارد که روحیه نرمی و گذشت نسبت به همدیگر در آن جاری باشد.
در ابتدای انقلاب به جهت روحیه مقابله با رژیم شاهنشاهی و درگیری با طرفداران آن رژیم، فضای جامعه طوری ملتهب بود که افراد با اندک خطایی مورد طعن و تندی قرار میگرفتند به طوری که نیروهای انقلابی خیلی سریع با همدیگر برخورد میکردند. خلاصه روحیهی تندی و التهاب بین همه حاکم بود. به قول آن دانشمند؛ هنر امام خمینی«ره» علاوه بر ایجاد انقلاب، آرامشدادن به فضایی بود که انقلاب بهوجود آورده بود. چیزی که ما در افغانستان نیاز داشتیم و نیاز داریم. ما نیز هنوز خودمان آن مزه ارتباط طلاییِ نرم را در رابطه با هم نچشیدهایم، هنوز فضا طوری است كه اگر كسی بیاید بگوید بنا نیست اینهمه به همدیگر سخت بگیریم متهم به محافظهکاری و مصلحتطلبی میشود، غافل از این که هزاران لالهی معنویت در چنین برخوردی سر بر میآورد.
در شرایطی که نرمی نسبت به همدیگر فراموش شود خودمان هم از خودمان میترسیم در حالی که یك ملت بزرگ، که استعداد تحقق تمدن شیعه را دارد اصلاً نباید در قلبش نسبت به هم تهاجم داشته باشد، و از فضای «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» غفلت کند، به یک اعتبار هنوز جامعه ما رقابتزده است. ملت انقلابی به جای آنکه با خود درگیر باشد باید با دشمنان کمال بشر درگیر باشد و به تعبیر قرآن «اَشِدّاءُ عَلَی الْكُفّار رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»، باشد. هنوز فرهنگ چنین سخنانی که حضرت مولی الموحدین(ع) متذکر آن هستند در بین ما تقویت نشده است. آنقدر به هم محبت نداریم که در مقابل خطای همدیگر نرمی نشان دهیم. حضرت میفرمایند: «لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ» در مقابل كسی كه بر تو تندی و غضب میكند نرم باش و مواظب باش از تعادل و کرامت کنده نشوی، زیرا «فَإِنَّهُ یُوشِكُ أَنْ یَلِینَ لَكَ» احتمال زیاد میرود كه در مقابل نرمی تو او هم نرم شود. و عملاً با رعایت چنین توصیههایی پایهی تمدن بزرگ اسلامی ریخته میشود. به تعبیری توصیه حضرت آن است که محیط خود را محیط بیتشنج قرار دهید تا هدایت دینی شروع شود. و افقهای بلند کمالِ جامعه در منظر شما قرار گیرد. حتماً دقت كردهاید که در فضای غفلت از نرمی هیچکس هیچ آیندهای نخواهد داشت، حتی آن خانوادهای که تازه شروع شده است و خداوند به لطف خود محبت و مودّت لازم را در بین همسران ایجاد کرده است. مثلاً مادر عروس به دخترش میگوید اگر به تو بیحرمتی کردند یا جوابشان را بده و یا برگرد خانه خودمان، بعد نتیجهاش این میشود که سه ماه دیگر دختر پهلوی مادرش است و همه آن آینده زیبایی که در منظر این دو همسر بود فرو میریزد. آن مادر به ظاهر میخواست دخترش سرافراز بماند ولی چون به او آموزش نداده بود که در مقابل تندی نرمی پیشه کند، دختر خود را به یك دختر شكست خورده تبدیل کرد. اگر عكسِ آنرا دستور داده بود كه مادر! تو بنایت این باشد كه نرمی از خودت نشان بدهی، بزرگی به نرمی است، نتیجه چیز دیگری بود. همهی شما دیدهاید مادر بزرگهایی که از طریق محبت و نرمی ناملایمات زندگی را پشت سر گذاردهاند، چگونه تاج سر خانوادهاند، به طوری که در آخر عمر قبلهی یك طایفه به حساب میآیند. بالأخره توصیهی حضرت، كار میبرد. یك فرهنگ جدید باید در زندگی ما به وجود بیاید تا جایگاه سخن حضرت روشن شود. آنوقت بهجای اینکه تعجب کنید چرا امیرالمؤمنین(ع) همه را دوست دارند. برایتان این نوع برخورد طبیعی و متعالی میشود و به زیبایی و عظمت کار حضرت پی میبرید.
در اواخر عمر امام خمینی«ره» یکی از نزدیکان دفتر ایشان نامه نوشت که آقا شما کدامیک از دو خطی که در انقلاب ایجاد شده است را حق میدانید؟ امام خمینی«ره» در جواب نوشتند: من همهی آنها را مسلمان میبینم، اصلاً دو تا نمیبینم، هرچه نگاه میكنم همه را مسلمان میبینم. به تعبیر بنده این دوتاهایی كه بعضیها میبینید سایهی خشماند، من دوتایی نمیبینم. واقعاً خشم بین انسانها مرز ایجاد میكند، وگرنه بسیاری از این دوتاییها دوتایی نیست، اینها همهاش سایههای خشمی است که باید فرو خورده میشد، و سایهی تندیهایی است که باید در مقابل آن نرمی پیشه میکردیم.
وقتی توفیق پذیرش توصیه حضرت نصیبمان شد انسان به جایی میرسد كه در دفع اختلاف دست به انتخابهای تاریخساز میزند. حضرت امام خمینی«ره» بلند میشوند میروند، به دیدن آقای شریعتمداری با آن همه مشکلاتی که او برای انقلاب بهوجود آورد. ولی حضرت امام خمینی«ره» خیلی راحت میتوانند به دیدار ایشان بروند، در صورتی که آقای شریعتمداری به عنوان یک مجتهد روبهروی امام خمینی«ره» ایستاد. او حزب جمهوری خلق مسلمان را راه انداخت و چقدر ضد انقلاب زیر پوشش آن حزب قرار گرفت و آن قائله تبریز را در مقابل انقلاب راه انداختند، ولی امام«ره» به دیدن او رفتند و فرمودند نه تنها دست مراجع بلکه دست طلبهها را هم میبوسم. این یك راه است، که بلند میشود و به خانه آقای شریعتمداری میرود، راهی که امیرالمؤمنین(ع) به همهی ما آن را توصیه میفرمایند. نتیجه این میشود که اگر طرف زمینه اصلاح داشت اصلاح میشود و اگر زمینه اصلاح نداشت نابود میشود.