تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

حجاب‌های پُرحرفی

در همان راستا و در یک نمونه قابل لمس می‌فرمایند:
«مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ»
كسی كه زیاد حرف بزند ناخواسته یاوه می‌گوید و گرفتار سخنان پوچ و بی‌نتیجه می‌شود و کسی که تفکر کند بصیر می‌شود.
به ما دستور داده‌اند از زیاد سخن گفتن بپرهیزیم تا قلب ما مشغول امور واهی نشود و زمینه گرفتن معانی عالیه را از دست ندهد. عمده آن است که روح و روان خود را گرفتار مشغولیات پوچ نکنیم. یکی از مشغولیات، کثرت کلام است که منجر به حرف‌های پرت و پلا و واهی می‌شود و زمینه‌ی تفکر را از ما می‌گیرد و در نتیجه از بصیرت لازم محروم می‌شویم. آن‌وقتی که اطراف ما این‌همه شبکه تلویزیونی و امثال آن نبود زمینه‌ی تفکر و شرایط پرورش انسان‌های حکیم و بصیر بیشتر فراهم بود، انسان می‌توانست با خود باشد و به خود آید، حالا جوانان ما آن‌چنان در محاصره انواع شبکه‌ها و سایت‌های اینترنتی قرار گرفته‌اند که فرصت تفکر با خود را از دست داده‌اند. حضرت(ع) در وصف آن برادر الهی خود می‌فرمایند: «وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً»؛(145) اکثر عمر خود را ساکت بود. و در نتیجه به آن‌چنان بصیرتی رسیده بود که چون سخن می‌گفت: «بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ»؛ بقیه از سخن وا می‌ماندند و عطش سؤال‌کنندگان را به سیرابی تبدیل می‌کرد. در ادامه‌ی وصف برادر الهی خود می‌فرمایند: «وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ»؛آنچنان از سکوت بهره‌برداری کرده بود که اگر کسی در سخن گفتن گوی سبقت را از او می‌ربود، در سکوت، کسی به پای او نمی‌رسید «وَ كَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَكَلَّمَ»؛ و آن‌چنان بود که برای شنیدن حریص‌تر بود تا برای سخن گفتن. همه این‌ احتیاط‌ها در سخن‌گفتن به جهت آن است که شهوت سخن‌گفتن، انسان را از تفکر باز می‌دارد و روح انسان را از سیر به سوی حقایق محروم می‌کند و لذا از افاضات الهی و نفحات ربانی محروم می‌شود. سالک واقعی باید آنچه را باید نگوید، نگوید و آنچه را هم باید بگوید به مقدار ضرورت بگوید. پرگویی حجاب بین انسان و خدا می‌شود.
در روایت داریم: «أن رسول اللّه(ص) قال لبعض أصحابه - و هو مریض -: اَبْشِر. فقالت أمه: هنیئا لك الجنة فقال رسول اللّه(ص) و ما یدریك؟ لعله قال ما لا یعنیه أو منع ما یعنیه؟»؛(146) رسول خدا (ص) کعب را که یکی از اصحاب بود چند روزی ندیدند، در مورد او سؤال فرمودند: عرض کردند بیمار است، حضرت (ص) چون به عیادت او رفتند بهشت را به او بشارت دادند، مادرش گفت: ای کعب بهشت گوارایت باد، رسول خدا (ص) فرمودند شما چه می‌دانید. شاید سخنی که لازم نبوده گفته است و یا سخنی را که نباید منع می‌کرده، منع کرده است.
در روایت دیگر داریم: «كَانَ الْمَسِیحُ (ع) یَقُولُ لَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ فِی غَیْرِ ذِكْرِ اللَّهِ فَإِنَّ الَّذِینَ یُكْثِرُونَ الْكَلَامَ فِی غَیْرِ ذِكْرِ اللَّهِ قَاسِیَةٌ قُلُوبُهُمْ وَ لَكِنْ لَا یَعْلَمُونَ»؛(147)
حضرت مسیح (ع)می‌فرمود. سخنان شما در غیر ذكر خدا زیاد نباشد چون كسانى كه در مورد غیر ذكر خداوند زیاد سخن بگویند دل‌هاى آنان داراى قساوت و سختى است ولى متوجه نیستند.
به گفته مولوی:
هین دهان بر بند از هزل ای عمو

جز حدیث روی او چیزی مگو