در راستای امر فوق حضرت میفرمایند: «وَ أَوْثَقُ سَبَبٍ أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَیْنَكَ وَ بَیْنَ اللَّهِ» محكمترین و پایدارترین رشتهای كه تو میتوانی به آن تکیه کنی، رشتهای است که بین تو و خدا برقرار است.
وقتی روشن شد بهجز بندگی من و ربوبیتِ خدا همه اعتبارات است پس به واقع یك ریسمان بین ما و خدا پایدار و محكم است که همان بندگی است. این ریسمان وقتی وارد زندگیها میشود که ما خودمان را بنده ببینیم و لاغیر، و خدا را معبود ببینیم و لاغیر. برعکس آنکس که خود را همه کارهی زندگی خود میداند و به ابزارهای دنیا، اعم از خانه و پول و مقام، خود را متصل می کند، این آدم به پوسیدهترین وسیله بین خود و آن ابزارها متوسل شده است. با چیزهایی همراه و مصاحب شده که بر عکس نفس مجردش که پایدار است، ناپایدار است. به گفته حافظ:
نخست موعظهی پیرِ میفروش این است
كه از مصاحب ناجنس احتراز كنید
مصاحب حقیقی خداست و از آن جهت همجنس شماست که شما جلوهای از روح او هستید، همان روحی که عالیترین مخلوق است و نمایش کامل انوار اوست.
ناجنس یعنی آن چیزی که هم جنس شما نباشد و شما را به خدا متصل نگرداند، خداست که مقصد و مقصود هر کس است. و لذا غیر خدا همه چیز نسبت به قلب و روان ما ناجنس است. چنانچه ملاحظه فرمایید، اکثر انسانها همه چیز را برای خود میخواهند، چون همه ناقصاند و میخواهند نقص خود را از طریق بقیه برطرف کنند، و لذا خودخواهیها به صحنه میآید، فقط کسانی از این امر استثناء هستند که متوجه شدهاند باید از طریق خدا نقص خود را بر طرف نمایند. رفقای عادی شما به شما میگویند: رفته بودی دلم برایت تنگ شد، چون از تنهایی خودشان ناراحتاند. یك وقت است ما بدون امام نمیتوانیم زندگی كنیم چون امام جان ماست، آن درست است. و ملاقات اولیاء الهی و علماء بزرگ هم در همین راستا است. ولی در بسیاری موارد ما در ارتباط با بقیه میخواهیم به خیالات خود جواب دهیم. چیزی که فرهنگ مدرنیته گرفتار آن است و برای جوابگویی به آن سینما و تلویزیون را پدید آورد، و یا اینکه امروزه اکثراً با موبایلهای خود به عنوان سرگرمی خود را مشغول میکنند و از این طریقهها راه ارتباط خود را با خدا به فراموشی میسپارند. حضرت میفرمایند: مواظب باش با گرفتار شدن در بندهای خیالات از آن رشته اصلی و قابل اعتمادی که بین تو و خداوند هست محروم نشوی. با بندهای خیال، وداع کن اما با رشته بین خود و خدا هرگز وداع نکن. این که به ما دستور میدهند هر وقت نماز میخوانی طوری فکر کن که این آخرین نماز است و داری با نماز وداع میکنی، و از این دنیا به دنیای دیگری میروی به جهت حفظ همین ارتباط و بیاهمیتداشتن بقیهی رشتهها است. یك عدّه وقتی هم نماز وداع میخوانند دلشان به دنیا است و رشتهای که بین آنها و دنیا هست، میگوید خانهی خوبی بود حیف باید بگذارم و بروم. اینكه نشد نماز وداع از دنیا، این نماز رفاقت بیشتر با دنیا است. وداع یعنی یأس از دنیا و مردم. به طوریکه دیگر دل انسان به دنیا و به مردم وصل نباشد.