تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

زندگی در عدم!

از نظر فلسفی روشن است که خدا فقط هست و عین هستی است و وجودِ هر موجودی از هستی‌بخشی اوست و هر موجودی تا به خدا وصل است، هست. در موضوع حقیقت‌شناسی هم وقتی شما به معنی واقعی هستید که به خدا وصل باشید، وگرنه در هستی خیالی زندگی می‌کنید که در واقع نیستی است، شاید بپرسید مگر می‌شود که ما در عین این که داریم زندگی می‌کنیم نیست باشیم؟ آری، گاهی ما بدون آن که بدانیم در نیستی‌ها به‌سر می‌بریم. و با «وجود» مرتبط نیستیم، با «عدم» مرتبطیم. زندگی در نیستی‌ها یعنی زندگی در آنچه فعلاً وجود نداریم و ما به خیالِ آن فعلاً به سر می‌بریم، آن چیزهایی که هم‌اکنون گذشته است و یا آن چیزهایی که ممکن است در آینده باشند، هر دوی آن‌ها در حال حاضر نیستند. به عبارت دیگر آینده هم‌اکنون نیست، گذشته هم هم‌اکنون نیست. وقتی انسان با خیالاتی زندگی می‌کند که فعلاً گذشته است، پس در نیستی به سر می‌برد.(154) یا وقتی انسان با خیالاتی زندگی می‌کند که فعلاً نیامده، باز در نیستی به‌سر می‌برد. پس در هر دو حال انسان از طریق هستِ خود با هستِ عالم مرتبط نیست، یا در نیستی كه گذشت و یا در نیستی كه می‌آید به‌سر می‌برد. آنچه فعلاً هست و همیشه هم خواهد بود خدا است، او هستِ مطلق است، هر وقت شما در «حال» زندگی كنید هستید و با هست خود به خدا وصل می‌باشید. اگر به گذشته دل ببندید و مشغول غم‌ها یا شادی‌های گذشته باشید و یا مشغول آرزوهای آینده شوید شما را از هست جدا می‌كند. در حالی که اگر به حق وصل شدید که عین هستی است و هم اکنون هست، از زندگی در نیستی‌ها به زندگی در هستی منتقل شده‌اید و از برکات آن کمال مطلق بهره‌مند می‌گردید. به همین جهت به ما دستور داده‌اند نگران گذشته و آینده نباشید و به خدا توکل کنید تا خدا را روبه‌روی جان خود بیابید و از انوار پروردگارتان نهایت بهره‌برداری را بنمایید.
حضرت می فرماید: فرزندم آرزومداری در دنیا سرمایه احمقان است. دوستان سؤال فرمودند اگر آرزویمان عاقبت به خیری باشد این هم شامل جمله حضرت می‌شود؟ مسلّم نه، زیرا این نگاه به حیاتی است ماوراء به سر بردن در خیالات دنیایی، بلکه توجه به حقیقتی است که امیدواریم آرام‌آرام در آینده رخ بنماید و ما را به سوی خود بکشاند. عملاً انسان در این نگاه می‌خواهد «حال» خود را با خدا از دست ندهد. پیامبر خدا(ص) در همین رابطه می‌فرمایند:
«أَخْوَفَ مَا أَتَخَوَّفُ عَلَیْكُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ لِأَنَّ اتِّبَاعَ الْهَوَى یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولَ الْأَمَلِ یُنْسِی الْآخِرَة»(155)
و به‌راستى ترسناك‌ترین چیزى كه از آن بر شما بیم دارم دو چیز است: یكى پیروى از هواى نفس، و دیگر آرزوى دراز، زیرا پیروى از هواى نفس انسان را از حقیقت باز دارد، و درازى آرزو آخرت را به‌دست فراموشى سپارد.
پس این‌که به ما می‌فرمایند از آرزوها حذر كنید منظورشان اولاً: آرزوهای دنیایی است. ثانیاً: آرزوهایی که با وَهمیات و خیالات همراه است که از آن تعبیر به «طولُ الْاَمل» یا آرزوهای دراز می‌شود. در بسیاری از روایات و دعاها آرزو به معنی «طول‌الأمل» است. ولی گاهی هم شده است كه آرزو به معنای مقصد واقعی انسان که همان خداوند است به کار می‌رود و به خدا عرضه می‌داری «یا اَمَلِی وَ بُقْیتِی...»؛(156) ای خدایی که آرزو و مقصد من هستی. آرزو به این معنی، یعنی نظر به افقی متعالی که هم اکنون در منظر انسان موجود است نه این‌که در وَهم و خیال باشد. همین‌قدر روشن شد كه اگر از طریق آرزوهای خیالی در گذشته و یا در آینده به‌سر ببریم از «حال» که قسمت واقعی حیات هرکس است، باز می‌شویم.