تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

به سوی لقاء حق

با توجه به این‌كه انسان، سالك الی‌الله است و مقصدش ذات اقدس حضرت حق می‌باشد، مسلّماً در عالم قیامت باید آن سلسله از معایب و نقصان‌ها كه مانع نیل به ساحت قدسی حق است، برطرف گردد تا قابلیت لازم جهت لقای حق برایش حاصل شود و رنگ خدایی بگیرد و انسان‌ها به همان اندازه كه در دنیا بیشتر رنگ الهی گرفته باشند در آن‌جا كمتر توقف دارند، ولی بالاخره انسان‌ها كم یا زیاد مواقفی دارند تا پاك و پرداخته شوند.
بر اساس تفاوت دینداری در دنیا، توقف انسان‌ها در مواقفِ حشر تا بهشت و لقای حق متفاوت خواهد بود. برخی باید فشار بیشتری را تحمل كنند تا در نهایتْ تطهیر شوند، و برخی با سختیِ كمتری مواجه می‌شوند و مسلّم كافران را در این مواقف جایی نیست، چون آن‌ها در دنیا برنامه‌ای برای سیر به سوی حق برای خود شكل نداده‌اند، بلكه آن‌ها به مجرد آن‌كه محشور شوند به سوی جهنم خواهند رفت.(97)
امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«به حساب خود برسید قبل از آن‌كه به حسابتان برسند. زیرا حقیقت آن است كه در قیامت پنجاه موقف وجود دارد كه هر موقف آن مانند هزار سال است از آن‌چه شما می‌شمارید ...».(98)
یا پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند:
«... خدای جبّار به ملائكه‌ای كه همراه متقیان هستند می‌فرمایند: اولیاء مرا در بهشت محشور كنید، پس آن‌ها را با مخلوقات دیگر متوقف نسازید، رضا و خشنودی من از آن‌ها قبلاً گذشته است و رحمتم بر آن‌ها واجب است، پس چگونه اراده كنم آن‌ها را با انسان‌هایی كه به بد و خوب آمیخته می‌باشند متوقف سازم، پس ملائكه این گروه را به سوی بهشت سوق داده...».(99)
چنانچه ملاحظه می‌فرمایید؛ طبق این روایات كسانی كه اعمال و عقاید و اخلاقشان به خوب و بد آمیخته است و آلوده به گناهان و تعلقات هستند باید در مواقف توقف كنند تا با تطهیرشدن، رضای حق را تحصیل كنند و سپس به مدارج عالی و بهشت‌ها راه یابند.
بنا به فرمایش امام خمینی«ره»:
«ترقی و تكامل در برزخ از سنخ ترقی در دنیا نیست، زیرا دنیا دار حركت جوهری و استكمال ذاتی و نفسی است، اما تكامل در دار آخرت به رفع حجاب‌ها و كدورت‌ها و اعراض جسمانی است كه به وسیله فشار قبر به‌وجود می‌آید».(100)
و نیز می‌فرمایند:
«در آخرت یا برزخ تا بخواهد یك خُلق از اخلاق نفسانی تغییر كند، هیهات است لذا از رسول خدا(ص) روایت است كه هر یك از اهل بهشت و جهنّم مخلّدند در آن به واسطه نیّات خود؛(101) چون باید در آن عالم، منشأ اخلاق رذیله زائل شود، ملكات به قدری با شدت و قوت ظهور می‌كنند كه زوال آن ممـكن نیست و اگر با فشارها و سختی‌ها و آتش‌ها زائل شود، قرن‌ها طول می‌کشد. برعكسِ نشئه دنیا كه تغییرات خیلی زود واقع می‌شود.»(102)
کتاب «سیاحت غرب» از آیت‌الله‌ آقانجفی ‌قوچانی وجهی از موضوع سیر به سوی اهداف عالیه را با فشارهایی که باید انسان در برزخ تحمل کند، مطرح می‌نماید. این کتاب یک کتاب داستان نیست که براساس روایات تنظیم شده‌ باشد، بلکه یک نوع مردن است و شهود آن عوالم که حقایقی است بیّن و استوار. ممکن است عزیزان نتوانند بعضی از حادثه‌هایی را که در آن شهود برای آیت‌الله‌آقانجفی پیش آمده تجزیه و تحلیل کنند. مثل این‌که در برزخ تلفن زنگ می‌زند؟ این نکات را باید به اهلش سپرد تا تفسیر کنند. شما توجه داشته باشید که ایشان از چه زاویه‌ای دارند شهودات خود را طرح می‌کنند و چطور ضعف انسان در دنیا مانع سیر او در آن عالم می‌شود، و چطور فضایل اخلاقی و اعمال عبادی عامل سیر می‌باشند. شما هم بعضاً در خواب که صورت حقایقی غیبی به روحتان می‌رسد‌، آن حقایق برای شما به صورت چیزهایی جلوه می‌کند که روحتان با آن‌ها مأنوس بوده است، و لذا پیام از راه غیب در قوه‌ی واهمه کسی که برای تلفن چنین نقشی قائل است، به صورت تلفن ظاهر می‌شود، چون صورت مأنوس انسان در این رابطه تلفن بوده است. همچنان‌که اگر بخواهند شما را در خواب تعلیم بدهند آن تعلیم به صورت استادی که شما او را می‌شناسید ظاهر می‌شود، و این به آن معنی نیست که آن استاد به خواب شما آمده و آن مطالب را به شما تعلیم داده، این‌ها تعالیم غیبیه است با صورتی که قوه‌ی توهّم و خیال با آن مأنوس است. فردا می‌آیید و می‌گویید خواب دیدم که فلانی در خواب این مطالب را به من گفت. در حالی که عالم غیب و ملائکه الهی به شما آن مطالب را گفته، ولی آن معانی، در صورت کسی است که شما او را در این رابطه می‌شناسید. ممکن است همین حقیقت را به کس دیگری تعلیم بدهند امّا صورت آن تعالیم صورت استاد دیگری باشد که با او مأنوس است. به هر حال کتاب «سیاحت غرب» نمونه‌ای است برای فهم چگونگی سیر در عالم برزخ آن هم در عالم برزخ نازله.
حضرت فرمودند: یاد مرگ و یاد مراحلی را که باید طی کنی و با آن‌ها درگیر ‌شوی زیاد در ذهن خود داشته باش. به عبارت دیگر بیشتر یاد حیاتِ بعد از این حیات دنیایی باش، با آن همه مراحل و مراتبی که دارد. تا افق‌های آینده خود را ببینی، مثل کودکان نباش که تا یک ساعت بعدِ خود را هم نمی‌بینند و همواره در همین لحظه به سر می‌برند. انسان‌های بزرگ انسان‌هایی هستند که به افق های دورِ زندگی نظر دارند و تو نیز به اندازه‌ای بزرگی که بتوانی افق‌های متعالی زندگی را ببینی، افق‌های بی‌نهایت را. این نوع نگاه به زندگی اگر در همان ابتدای جوانی در معرض دید انسان قرار گیرد، انسان‌ها هرگز توسط روزمرّگی‌هایی که مردم معمولی را بازی می‌دهد، بازی نمی‌خورند و جایگاه هر چیزی را در زندگی درست می‌شناسند، جای اسلام را در حدّ شغل خود نمی‌گیرند و یا جای انقلاب اسلامی را در عرض گوشت و نان نمی‌بینند، شهدا کوچکی دنیا و بزرگی قیامت را دیدند و متوجه پیامدهای بعد از مرگ بودند، لذا به‌راحتی جای انقلاب اسلامی را تشخیص دادند و دیدند راحت می‌توان برای آن جان داد، تا به بهترین نحو زندگی را طی کرده باشند، آن‌ها ماوراء تبلیغات شوم دنیای کفر، به‌راحتی می‌توانستند حقانیت حضرت امام خمینی«ره» را ببینند. چون افق‌های متعالی حیات خود را همواره مدّ نظر داشتند. برای همین نکته بود که زندگی دنیایی برایشان سنگین نبود که نتوانند رهایش کنند. اصلاً دنیا جایی از قلب آن‌ها را پر نکرده بود. وقتی شعور آدم زیاد بشود افق‌گرا می‌شود. وقتی افق‌گرا شد سخنان امیرالمؤمنین(ع) را می‌فهمد، که می‌فرمایند آن افق‌های بلند زندگی را ببین، زیاد به یاد مرگ باش تا بتوانی مافوق دنیا را ببینی و در آن عالم هم‌اکنون زندگی کنی. إن‌شاء‌الله.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»