در بررسی تاریخ غرب ملاحظه میفرمایید که غرب به بهانهی ضعفهای کلیسا و کشیشان، از نظر فکری و فلسفی به کلی به دین پشت کرد و لذا به اسم ایجاد زندگی بدون خدا و محدودکردن خدا در باورهای شخصی، روحیهای را در بین افراد حاکم کرد که دیگر به هیچ چیز قانع نیستند و بر این اساس، روحیهی استعمار و تجاوز به بقیه ملتها شکل گرفت. حدود پنج قرن است که غرب به جهت حرصِ عنانگسیخته، طفیلی سایر ملل شده و با مکیدن خون بقیه ملتها زندگی را ادامه میدهد. غرب چوب روشنفكرهایی را میخورد که به جای انتقاد به دینِ تحریفشدهی کشیشان، اصل دینداری را زیر سؤال بردند و در اثر تبلیغات پیدر پی كمكم ارتباط مردم با دینِ خدا قطع شد. بهشت فروشی کشیشان بهانه به دست روشنفکران داد، ولی به جای آن که بهشت فروشی را مورد انتقاد قرار دهند، دینداری را نشانه رفتند و نتیجهاش آن شد که دیگر از آنچه خداوند در اختیار آنها قرار داده بود راضی نشوند و راه ارتباط با غنی مطلق را در قلبهای خود بستند. این همان سیاستی بود كه روشنفکران زمان مشروطه میخواستند در ایران هم پیاده كنند چیزی كه شیخ فضل الله نوری«ره» متوجه شد و جان خود را بر سر آن گذاشت و پیام آن خطر را به تاریخ رساند. شما از تاجگذاری رضاخان در سال 1305 به بعد میبینید كه با تلاشِ بهاصطلاح روشنفکران، بیدینی عدهای از افراد جامعه را فرا گرفت، به اسم انتقاد از روحانیت، دینداری و احکامی که پیامبر خدا(ص) آورده بودند، زیر سؤال رفت، ارتباط با خدا قطع شد و بهشدت در دنیا خواهی حریص شدند و همه انرژی خود را در داشتن دنیای بیشتر صرف کردند و در نتیجه مشکلات خاص آن زمان به صحنه آمد. جامعه ما هنوز که هنوز است وارث چنین طرز فکر و چنین شخصیتهایی است. حضرت(ع) با توجه به همه این نکات میفرمایند: فرزندم! حفظ و بهرهمندی از آن چه در دست خودت هست برای من محبوبتر است از طلب و آرزوی آنچه در دست مردم است، و تلخی یأس از آنچه در دست مردم است، بهتر است از درخواست از مردم. به نظر میرسد سخن حضرت كاملاً روشن است دیگر باید خودمان تصمیم بگیریم كه از آن چه در اختیارمان هست خوب استفاده كنیم. و به راحتی آن لیوانی را كه در اختیار داریم زمین نگذاریم، به امید این كه فنجان همسایه بهتر است، فرض میگیریم فنجان همسایه بهتر است ولی فعلاً این لیوان در اختیار ما است و میتواند نیاز ما را برآورده سازد.