تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

ترس از مرگ چرا؟

حضرت در ادامه می‌فرمایند:
«وَ إِیَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ(110) أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا»؛
فرزندم مواظب باش و حذر کن از آنچه كه در اهل دنیا می‌بینی كه فریفته آن شده‌اند و به آن میل كرده‌اند.
مراقب باش كه دنیا تو را همچون آن‌ها ‌فریفته خود نكند و از توجه به ابدیت خود باز بمانی و نتوانی جایگاه مرگ را در زندگی درست تحلیل كنی. بعضی‌ها عجیب از مرگ می‌ترسند، این مثل این است كه یك کودک از خارج شدن از تنگنای کودکی و وارد شدن به مرحله‌ی جوانی بترسد. همان‌طور که جوانی یعنی گذر از مرحله کودکی به مرحله‌ی وسیع‌تر زندگی، مرگ هم یعنی گذر از تنگنای دنیا به گستره‌ی برزخ و قیامت، ولی اهل دنیا بلایی برسر خود آورده‌اند که از این مرگ می‌ترسند چون شیفته حیات دنیا شده‌اند.
در جمع مدیران آموزش و پرورش صحبتی داشتم و بحث مرگ پیش آمد، همین که بحث شروع شد، یکی از خواهران دستش را روی صورتش گذاشت، اول كمی لرزید و بعد بلند شد و از جلسه بیرون رفت. بعد از جلسه گفت كه چرا بحث مرگ را مطرح کردید، عرض کردم به قول مولوی مرگ دریچه‌ی ارتباط با خداست و ما را تا کوی دوست جلو می‌برد.
مرگ را دانم ولی تا كوی دوست

ره اگر نزدیك‌تر داری بگو

مرگ قسمت خوب زندگی است. گفت، این مرگ كه شما این‌‌طور وصف می‌کنید با رحلت دخترم، تمام برنامه‌های مرا به‌هم ریخته، تمام زندگی مرا از من گرفته، تمام سعی من آن است که هرگز به آن فکر نکنم. حالا شما ملاحظه بفرمایید آیا این نوع نگاه به مرگ، مرگ را از بین می‌برد یا رویارویی با آن را بسیار سخت می‌کند. وقتی انسان فریفته دنیا شد مرگ برای او زشت و خطرناك می‌شود. به گفته‌ی مولوی:
مرگ هر كس ای پسر همرنگ اوست

پیش دشمن، دشمن و با دوست، دوست

آینه در پیش زنگی، زنگی است

لیك اندر پیش تو خوش رنگی است

ای كه می ترسی ز مرگ اندر فرار

هم زخود ترسانی ای جان، هوش دار

حضرت می فرماید: فرزندم اصلاً با مرگ زندگی كن، و در طول زندگی منتظرش باش. بعد می‌فرمایند بترس از این‌كه می‌بینی اهل دنیا با تمایل به دنیا فریفته آن شده‌اند و از مرگ به عنوان دریچه‌ به عالم معنا غافل گشته‌اند. «وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَیْهَا»؛ و آنها بر سر دنیا به هم می‌پرند، بترس از این كه مثل آن‌ها فریفته دنیا شوی و مثل آن‌ها بر سر دنیا با بقیه به جان هم بیفتی؛ «فَقَدْ نَبَّأَكَ اللَّهُ عَنْهَا» خدا تو را از دنیا خبر داده و فرموده: «وَ مَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ»؛(111) این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست و دار آخرت همانا حیات است، ای کاش منکران معاد آن را می‌دانستند. خداوند در قرآن به نحوه‌های مختلف ما را متذکر کرد، كه مراقب باشید دنیا شما را بازی ندهد، چرا كه حیات و زندگی دنیایی بازی و سرگرمی و غفلت است. آیا در تجربه‌های شخصی خود ندیده‌اید آن‌هایی كه حیات قیامتی را به نحوی فعّال وارد زندگی خود نكرده‌اند چگونه سرگردان و مضطرب و بدخلق و خوی هستند و از آن حیاتی كه آیه مذكور خبر می‌دهد، محرومند؟