«وَ ظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ»؛
و ظلم به ضعیف فاحشترین ظلم است.
دو جمله اخیر یكی در رابطه با بدترین غذا و یكی در رابطه با بدترین عمل است. شاید حضرت میخواهند بفرمایند اگر تذکرات قبلی رعایت نشود انسان گرفتار بدترین طعامها و بدترین اعمال میشود. آن زندگی كه انسان در آن مدام به این سو و آن سو بدود و فكر نكند؛ با دو مشكل مواجه میشود كه بدترین مشكلها است. یكی اینكه حساسیت خود را نسبت به حرام و حلال الهی از دست میدهد. و دیگر اینكه خطر بزرگ ظلم به ضعیف را حس نمیكند. بعضاً متأسفانه ملاحظه کردهاید كسانی را که تا جایی سقوط کردهاند كه دنبال انسانهای ضعیفی هستند تا به نحوی کلاه سر آنها بگذارند و حق آنها را بربایند. این دیگر رذیلت بزرگی است. این انسانها به راحتی هر تحمیلی از طرف افراد بالاتر از خود را تحمل میکنند و هیچ مقاومتی از خود نشان نمیدهند اما وقتی با انسان ضعیفی روبهرو شوند با تمام بیرحمی به او ظلم روا میدارند. اینها همة حساسیتهای انسانی را از دست دادهاند و به بدترین سرنوشت گرفتارند. حضرت میفرمایند: «وَ ظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ» ظلم به ضعیف فاحشترین ظلم است. با گفتن این که غذای حرام بد غذایی است، و ظلم به ضعیف بد ظلمی است در واقع میخواهند ما ملاکی برای ارزیابی خود داشته باشیم، آیا توانستهایم از این دو آفت بزرگ بگذریم یا خدای ناکرده به جهت عملزدگیها حساسیت خود را نسبت به حلال و حرام الهی از دست دادهایم و زشتی فوقالعاده ظلم به ضعیف را درک نمیکنیم؟ اگر روشن شد این گونه هستیم باید بدانیم در مرحلة بسیار خطرناکی قرار گرفتهایم و در ریشهیابی آن تلاش کنیم و خود را دریابیم.
سخنان قبلی حضرت ما را از هر چه بیشتر فرورفتن در امور دنیا باز میدارد و رمز و راز تأکیدات گذشته حضرت به این جهت است که تلاش افراطی در امور دنیا انسان را تا چه اندازه به هلاكت میكشاند. شما در زندگی روزمره افراد بررسی كنید میببینید ابتدا با جوابدادن به حرصی که بر آنها حاکم شد روزی 18 ساعت كار دنیوی میكنند و بعد آرامآرام «یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»؛(149) از آن نور و حساسیت اولیه نیز خارج میشوند. درست است که در ابتدا نسبت به عقاید نورانی و اعمال الهی حساس نبودند که محکوم حرص شدند ولی چون به راحتی به حرص جواب دادند «فَزادَهُمْ اللهُ مَرَضاً»(150) آن بیماری بیش از پیش جای خود را باز کرد. حالا كه در دنیا افتاد روز به روز كدورتش بیشتر میشود. ریشهی این هلاکت را قبلاً فرمودند که اینها دارایی همراه با بیبندوباری را بر عفتِ با درآمد كم، ترجیح دادند و کار به آنجا رسید که دیگر نه به حرامبودن طعام، حساس اند و نه به ظلم به ضعیف.
وقتی انسان نسبت به ظلم به ضعفا حساسیت خود را از دست داد به آخر کار خود رسیده است و خداوند فرصت ادامه کار را از او میگیرد، زیرا خداوند عقاب ظلم بر ضعیفان را به تأخیر نمیاندازد. مولوی در همین رابطه میگوید:
ای که تو از ظلم چاهی میکنی
از برای خویش، دامی میکنی
گِرد خود چون کرم پیله بر مَتَن
بهر خود چَه میکنی، اندازه کَن
گر ضعیفی در زمین خواهد امان
غلغل افتد در سپاه آسمان
در آن داستان شیر و خرگوش که شیر به خرگوشان ضعیف جنگل ظلم می کرد، خرگوش زرنگ گفت؛ علت دیرآمدن من آن بود که شیری جلو راهم را گرفت و خرگوش چاقی که برای شما آورده بودم از من ربود و رفت در این چاه. شیر چون درون چاه نگاه کرد:
عکسِ خود را او عدوّ خویش دید
لاجرم بر خویش شمشیری کشید
حمله بر خود میکنی ای ساده مرد
همچو آن شیریکه بر خود حمله کرد
عِقاب ظالم با دست خودش انجام می گیرد زیرا بهکلی از بصیرت محروم میگردد.
هر که دندان ضعیفی میکند
کار آن شیر غلط بین میکُند