(62) فَکَیْفَ إِذَآ أَصبَتْهُم مُّصِیَبةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ثُمَّ جَآءُوکَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَآ إلَّآ إِحْسَناً وَتَوْفِیقاً
پس چگونه وقتی به خاطر کارهایی که از قبل انجام دادند، مصیبتی و مشکلی به آنان میرسد و (از برای رهایی از آن) سراغ تو میآیند، به خدا سوگند یاد میکنند که هدف ما (از مراجعه به طاغوت) جز نیکی وتوافق (میان دو طرف نزاع) نبوده است.
نکته ها:
توجیه منافقان برای داوری نزد طاغوت این بود که هدف، آشتی دادن بوده و اگر برای داوری نزد پیامبر میرفتیم و او به نفع یک طرف حکم میداد، قهراً دیگری از رسول خدا دلگیر میشد و سر و صدا به پا میکرد که با شأن پیامبر سازگار نبود، از این رو برای حفظ آبرو و موقعیّت و محبوبیّت پیامبر، نزاع را نزد وی نبردیم.
پیام ها:
1- عامل خطر کارهای خود انسان است. (مصیبة بما قدّمت ایدیهم)
2- مسلمانان چند چهره و منافق، هنگام بروز مشکل و احساس خطر به سراغ رهبران الهی میآیند. (جاؤک)
3- مراجعه به طاغوت، نابسامانیها و مصائبی دارد، (اصابتهم مصیبة) که ناگزیر باید به راه انبیاء برگردید. (جاؤک)
4- منافقان، خلافهای خود را توجیه میکنند. (ان اردنا الاّ احساناً)
5 - منافق سوگند به خدا را پوششی برای اهداف خود قرار میدهد. (یحلفون بالله)
6- گاهی واژههای مقدّس دستاویز افراد نامقدّس میشود. (احساناً و توفیقاً)