(32) وَلَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَآءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْئَلُواْ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیماً
و آنچه را که خداوند سبب برتری بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید. برای مردان از آنچه بدست آوردهاند بهرهای است و برای زنان نیز از آنچه کسب کردهاند بهرهای میباشد و (به جای آرزو و حسادت) از فضل خداوند بخواهید، که خداوند به هر چیزی داناست.
نکته ها:
آیات قبل، از حرام خواری نهی فرمود، این آیه به ریشهی حرامخواری اشاره میکند که طمع، آرزو و رقابت است.
عدالت، غیر از تساوی است. عدالت همه جا ارزش است، ولی تساوی گاهی ارزش است و گاهی ظلم. مثلاً اگر پزشک به همه مریضها یک نوع دارو بدهد، یا معلّم به همه شاگردان یک نوع نمره بدهد، تساوی هست، امّا عدالت نیست. عدالت، آن است که به هر کس بر اساس استحقاقش بدهیم، گرچه موجب تفاوت شود، زیرا تفاوت گذاشتن بر اساس لیاقتها و کمالات حقّ است، امّا تبعیض باطل است. تبعیض آن است که بدون دلیل و براساس هوای نفس یکی را بر دیگری ترجیح دهیم، ولی تفاوت آن است که بر اساس معیارها یکی را بر دیگری ترجیح دهیم. بنابراین باید آرزوی عدالت داشت، ولی تمنّای یکسان بودن همه چیز و همه کس نابجاست. اعضای یک بدن و اجزای یک ماشین از نظر جنس و شکل و کارایی متفاوتند، امّا تفاوت آنها حکیمانه است. اگر خداوند، همه را یکسان نیافریده، طبق حکمت اوست. بنابراین در اموری که به دست ما نیست، مثل جنسیّت، زیبایی، استعداد، بیان، هوش، عمر و... باید به تقسیم و تقدیر الهی راضی بود. ما که خدا را عادل و حکیم میدانیم، اگر در جایی هم دلیل و حکمت چیزی را نفهمیدیم نباید قضاوت عجولانه و جاهلانه همراه با سوءظن یا توقّع نابجا به خداوند حکیم داشته باشیم و یا بر دارندگان این نعمتها حسد ورزیم، چرا که با فزونی هر نعمتی، مسئولیّت بیشتر میشود و با آمدن هر نعمتی، غم از دست دادنش همراه است. این حقیقت را در نهجالبلاغه میخوانیم.
در موارد اختیاری، باید با کوشش و تلاش و پرهیز از کسالت و تنبلی، در رقابتی سالم به قوّت و کثرت و استقلال رسید و اجازهی استثمار و استعمار به دیگران نداد و در مواردی که بدست ما نیست، باید تفاوها را دلیل رشد و آزمایش و تحرک و تعاون و پیوستگی جامعه دانست، زیرا که اگر همه مردم دارای امکانات یکسان باشند، صفات انسانی از قبیل سخاوت، شجاعت و ایثار در انسان رشد نمیکند. انسان در لابلای فراز و نشیبها خود را نشان میدهد، حرکت میکند و با دیگران به خاطر نیازش پیوند میخورد.
امام صادق علیه السلام در پاسخ از آیه فرمودند: کسی به همسر و فرزند دیگران چشم داشت نداشته باشد، ولی همانند آن را از خداوند بخواهد.**وسائل، ج 12، ص241.***
زمانی که این آیه نازل شد، اصحاب پیامبراکرم گفتند: مقصود از فضل در (واسئلوا اللّه من فضله) چیست؟ قرار شد تا علی علیه السلام این موضوع را از پیامبر سؤال کند. پیامبرصلی الله علیه و آله در پاسخ فرمودند: خداوند ارزاق را در میان مردم از طریق حلال تقسیم کرده وحرام را نیز عرضه کرده است. کسی که حرام را تحصیل کند، به همان اندازه از رزق حلال خود کاسته است وبرحرام مورد محاسبه قرار میگیرد.**تفسیر عیّاشی، ج1، ص 215.***
پیام ها:
1- به دادههای الهی راضی باشیم و حسودانه، آرزوی برتریهای دیگران را نداشته باشیم. (ولا تتمنوا)
2- در اسلام مسائل اقتصادی واخلاقی بهم آمیخته است. (لاتأکلوا...بالباطل... ولاتتمنّوا)
3- تبعیضها وبرتریهای استثمارگرانه و ظالمانه، از حساب برتریهای خداداد، جداست. (فضلاللّه به بعضکم علی بعض)
4- تفاوتهای زن و مرد از نظر خلقت و طبیعت، از نمونههای برتری دادن خداوند در آفرینش است. (فضل اللّه... للرجال... للنساء)
5 - هر یک از زن و مرد، نسبت به دستاوردهای خود به طور مساوی مالکند. (للرّجال نصیب، للنساء نصیب)
6- به جای تمنّای آنچه دیگران دارند، در پی کسب وتلاش باشیم. (نصیبممّااکتسبوا...)
7- انسان، تنها مالک بخشی از دست رنج خود است. «ممااکتسبوا» بخش دیگر سهم فقرا و حکومت اسلامی است.
8 - هم کار، هم دعا. (اکتسبوا... واسئلوا اللّه)
9- به جای چشمداشت به داشتههای دیگران به فضل و لطف خدا چشم داشته باشید. (ولا تتمنّوا... واسئلوا اللّه)
10- به خصلتها جهت صحیح بدهیم. آرزو در انسان هست، امّا جهت این آرزو را درخواست نعمت از خدا قرار دهیم، نه سلب نعمت از دیگران. (لاتتمنّوا... و اسئلوا اللَّه من فضله)
11- اگر خداوند، چیزی به کسی داد یا از او گرفت، حکیمانه و آگاهانه است. (بکل شیء علیماً) (ایمان به علم خداوند سبب بازداشتن انسان از طمع و چشم داشت است.)