تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

1. صراحت

صراحت در سخن گفتن، نقطه مقابلِ گنگی، ابهام و دو پهلوبودن سخن است. گاهی، به ویژه سیاستمداران سخنان دو پهلو می گویند، به طوری که قابل تفسیرهای مختلف باشد و در نتیجه، فکر و اندیشه درونی و نیت باطنی و دوستی یا دشمنی و مخالفت یا موافقت آنان آشکار نشود. گاهی هم برعکس، انسان مقصود خود را آشکارا و صریح به شنونده تفهیم می کند به گونه ای که نمی توان آن را بر معانی دیگری حمل کرد.
می توان گفت که در بعضی موارد، صراحت در کلام لازم است. جایی که پای مصالح اساسیِ انسان و اجتماع در میان باشد، ناگزیر باید با صراحت سخن گفت تا از تفسیرها و تحلیل های دلخواهانه ونادرست، که منطبق برمنافع گروهی یاشخصی است، جلوگیری شود.
انبیا(علیهم السلام) در ابلاغ رسالتشان و در بیان هدفی که از نهضتشان داشتند، به هیچ وجه اجمال گویی نمی کردند و هنگامی که با مخالفینشان رو به رو می شدند با صراحت به آن ها می گفتند که عقیده ما مخالف عقیده شما است. حضرت ابراهیم(علیه السلام) با صراحت به دشمنان خدا و بت پرستان می گفت:
(وَبَدا بَیْنَنا وَبَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ اَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاْللّهِ وَحْدَهُ)**ممتحنه/ 4.***.
میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پیدا شده (و هیچ عاطفه و محبتی با شما نداریم) تا وقتی که به خدای یگانه ایمان بیاورید.
و بدین گونه به آنان می فهماند که این یک مسئولیت اساسی و اصل هدف ما است و به هیچ وجه قابل بحث و مذاکره نیست.
﴿ صفحه 330﴾
در زمان پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) نیز کفار، بسیار میل داشتند که مسلمان ها به گونه ای با ایشان کنار بیایند و شاید در بین مسلمان ها و مؤمنان هم کسانی محافظه کار و راحت طلب بودند و نمی خواستند کار به جنگ و جدال بکشد که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده، می فرماید:
(وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ)**قلم/ 9.***.
دوست می داشتند که قدری نرمش و انعطاف داشته باشی تا آن ها هم با تو کنار بیایند و نرمش داشته باشند.
اما باید توجه داشت که در مسائل اصولی، جایی برای انعطاف، نرمش، اغماض و چشم پوشی وجود ندارد و بر چنین مسائلی باید با صراحت و قاطعیت تأکید کرد. قرآن هم در موارد مختلف نشان می دهد که در بعضی مسائل نمی توان با انعطاف و سستی و مداهنه برخورد کرد؛ مانند:
(قُلْ یا اَیُّها الْکافِرُونَ * لا اَعْبُدُ ما تَعْبُدُون * وَ لااَنْتُمْ عابِدُونَ مااَعْبُدُ * وَلااَنَا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ * وَ لااَنْتُمْ عابِدُونَ مااَعْبُدُ * لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ)**کافرون/ 1 ـ 6.***.
بگو: ای کافران! من نمی پرستم بت هایی را که شما می پرستید و شما نیز پرستنده خدایی نیستید که من می پرستم. نه من پرستنده بت های شما می شوم، نه شما پرستنده خدای من. دین شما برای خودتان و دین من هم برای خودم.
خداوند در این سوره به پیغمبر دستور می دهد که با صراحت به آن ها بگوید: دین چیزی نیست که ما با شما درباره آن مصالحه کنیم و مثلاً قرار بگذاریم که یک روز بت های شما را بپرستیم و یک روز خدای ما را. مسائل اصولی، سروکار با سرنوشت واقعیِ انسان ها و کمال حقیقیشان دارند و به هیچوجه نباید قربانیِ سهل انگاری و انعطاف پذیری و اجمال گویی شوند. البته در دیگر موارد جزئی، گاهی ممکن است مصالحی ایجاب کند که سخن صریح نگوییم و اظهارات، همراه با نوعی مجامله و انعطاف باشد.