تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

اغماض یا احقاق حق؟

دومین پرسش این است: آیا با وجود این حق قانونی، از نظر اخلاقی، کدام یک بهتر است، حق خویش را بگیرد یا از گرفتن آن، چشم پوشی کند؟
در پاسخ می گوییم: همه نظام های اخلاقی، این حقیقت را پذیرفته اند که عفو و اغماض خوب است؛ ولی درباره موارد و مقدار مطلوب بودن عفو و اغماض، با هم اختلاف نظر دارند. در نظام اخلاقیِ اسلام نیز توصیه های بسیاری به عفو و اغماض از دیگران شده است؛ ولی در کنار آن، این حقیقت هم مطرح شده که در کجا عفو و اغماض لازم است و در کجا باید انتقام گرفت؟
از یک سو، با توجه به این که در مواردی، عفو و اغماض، تن دادن به ظلم تلقی می شود، در چنین مواردی از دید اسلام، عفو و اغماض جایی ندارد. اسلام هیچ گاه به صورت یک قاعده کلی نمی گوید: هر کسی را که ظلم می کند، ببخشید و یا به صورت مطلق نمی گوید: هر کس مرتکب جرمی در مورد دیگری شد، در مقام انتقام برآیید و او را قصاص کنید. بلکه در بعضی موارد و با توجه به بعضی حکمت ها و مصالح، توصیه به قصاص و احقاق حق می کند و در بعضی موارد، براساس حکمت ها و مصالح دیگری، به عفو و اغماض فرمان می دهد که برای روشن شدن این موارد، می توان به آیات مربوطه مراجعه کرد. خداوند در یک آیه می فرماید:
(وَلَمَنَ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَاُوْلئِکَ ماعَلَیْهِم مِنْ سَبِیل * اِنَّما السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ وَ یَبْغُونَ فی الاَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ اُؤْلئِکَ لَهُمْ عَذابٌ اَلِیمٌ * وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ اِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الاُْمُورِ)**شورا/ 41 ـ 43.***.
هر کس پس از ظلمی که بر او رفت، انتقام بگیرد و دیگران را به یاری طلبد، بر او باکی نیست. کسانی باید نگران باشند که بی حق به مردم ستم و در زمین ظلم کنند. در عین
﴿ صفحه 391﴾
حال، هر آن کس که صبور باشد و عفو و اغماض کند، این از عزم و اراده (محکم او) در امور (زندگی و امتیازی برای وی) خواهد بود.
این آیه، ضمن آن که حق انتقام گرفتن از متجاوز را به فرد مورد تجاوز می دهد، دلالت دارد بر این که عفو و گذشت، خوب و مطلوب است. حال، این را که آیا عفو و گذشت، همه جا خوب مطلوب است یا استثنا هم دارد، باید از ادله دیگر و از جمع میان ادله استفاده کرد. خداوند در آیه ای دیگر می فرماید:
(لایُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَکانَ الْلّهُ سَمِیعاً عَلِیماً)**نساء/ 148.***.
خداوند دوست ندارد کسی داد و فریاد کند و بدیِ دیگران را بگوید، مگر از کسی که به او ظلم شده و خداوند شنوا و دانا است.
خداوند دوست ندارد کسی فریاد کند، به مردم بد بگوید، به دیگران بی احترامی کند، مگر آن که ستمی به او شده باشد و برای رفع آن ظلم، چاره ای جز داد و فریاد نداشته باشد، که در این صورت، اشکالی ندارد؛ زیرا خدا نمی خواهد که انسان ها، به این دلیل که باید متین و موقّر و آرام باشند، توسری خور بار بیایند و هر کس به آنان ظلم کرد، چیزی نگویند.
پس در مواردی فریادکردن، کمک خواستن از دیگران و انتقام گرفتن، اشکالی ندارد. بنابراین، آیه بالا دلالت بر جواز احقاق حق دارد، هر چند که هیچ یک از آیات مذکور، بیش از این، دلالتی بر مطلوب بودن و ارزش اخلاقیِ آن نداشتند، بلکه تنها دلالتشان بر این بود که از نظر اخلاقی، ارزش منفی ندارد.
در آیه ای دیگر درباره قصاص آمده است:
(یا اَیُّهَا اَلَّذِینَ امَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی)**بقره/ 178.***.
ای ایمان داران! در مورد کشتگان، بر شما قصاص نوشته شده است.
و سپس در ادامه آیه می فرماید:
(فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ اَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بِالمَعْرُوفِ وَ اَداءٌ اِلَیْهِ بِاِحْسان)**همان.***.
پس هر آن کس که از سوی برادرش (یعنی ولیّ دم) مورد عفو قرار گرفت، کار او را به
﴿ صفحه 392﴾
خوبی دنبال کند و دیه را به او بپردازد که این نوعی تخفیف و رأفت و رحمت از سوی پروردگار خواهد بود.
باید توجه داشت «کُتِبَ» در این آیه، دلالت بر لزوم اجرای قصاص ندارد؛ زیرا در دنباله آیه، عفو و گذشت ولیّ دم و قصاص نکردن وی را ستوده است. بنابراین، وجوب و لزومی که از واژه کُتِبَ استفاده می شود، مشروط به این است که ولیّ دم، خواهان قصاص باشد؛ یعنی اگر ولیّ دم خواست قصاص کند، اجرای قصاص لازم خواهد بود.
بنابراین، در مجموع، معنای آیه این است که قصاص کردن بر ولیّ دم، الزامی نیست؛ ولی اگر ولیّ دم که حق قصاص دارد، تصمیم بر قصاص گرفت، اجرای حکم قصاص، بر دولت واجب خواهد بود. از این رو، در این آیه شریفه، از لفظ «کُتِبَ» استفاده شده است. ولی به دنبال آیه بالا می فرماید:
(وَلَکُمْ فی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا اُوْلِی الْاَلْبابِ لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ).
ای صاحبان اندیشه و خرد! در حکم قصاص، زندگیِ شما تأمین می شود.
و در جای دیگر می فرماید:
(وَاِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُم وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلْصّابِرینَ)**نحل/ 126.***.
اگر خواستید مجرم را کیفر کنید، به همان اندازه که مرتکب جرم شده است، کیفر کنید و اگر صبر پیشه کنید بهتر است.
در مجموع، این آیات کریم، به مؤمنانی که به حقشان تجاوز شده، دو توصیه مؤکد دارند: نخست آن که می توانند احقاق حق کنند و قصاص کنند؛ ولی اگر خواستند احقاق حق و قصاص کنند، باید با کمال احتیاط، مراقب باشند که از حد نگذرد و مجرم را همان قدر کیفر کنند که تعدی کرده است نه بیش تر.
توصیه دوم این است که تا آن جا که برایشان مقدور و میسور است، از گناه مجرم درگذرند و قصاص نکنند که این بهتر است. جالب این است که در این مورد، خداوند نه تنها توصیه به عفو و اغماض کرده است، بلکه با تعبیرهای زیبایی، عواطف ولیّ دم را در مورد مجرم بر می انگیزد تا دست از این کار بردارد و او را قصاص نکند.
﴿ صفحه 393﴾
به طور کلی می توان گفت که هر جا عفوکردن و اغماض از تجاوز دیگران، سبب می شود که آنان به خود آیند و از این گونه تجاوز به حقوق دیگران دست بردارند، بهتر این است که از گناهشان درگذرد و از عفو و اغماض خویش به شکل وسیله ای برای تربیت کردن آنان استفاده کند.
بنابراین، از مجموع این آیات استفاده می شود که صبرکردن و عفو و اغماض از تجاوز دیگران ارزش اخلاقی دارد و دلیل بر بزرگواریِ شخص مورد تجاوز است؛ ولی از سوی دیگر، باید توجه کرد که با این همه نمی توان به صورت یک قاعده کلی، عفو و اغماض را ترجیح داد؛ زیرا در بعضی موارد، شرایط روحی، روانی و تربیتیِ شخص مجرم و متجاوز، به گونه ای است که اگر از گناهش در گذرند و تجاوزش را نادیده انگارند، او جری تر و بدکارتر خواهد شد و تجاوز به حقوق دیگران را ادامه و توسعه خواهد داد. بعضی مجرمان چنان هستند که جز با برخورد و زور و با کیفر و عقوبت، نمی توان مانع تجاوز آن ها شد.
نتیجه می گیریم که هر چند عفو و اغماض ارزشمند است، اما ارزش آن کلیّت ندارد و در بعضی موارد، لازم است قصاص به اجرا در آید تا افراد بی تربیت، حساب کار خود را برسند. اگر در هیچ یک از موارد جنایت، قصاص در کار نباشد و همیشه عفو و اغماض، جای قصاص را بگیرد، قانون قصاص تأثیر خود را از دست خواهد داد و تبهکاران با خیال راحت، به کار خود ادامه می دهند. در حقیقت، وجود قانون قصاص و احتمال اجرای آن است که خواب آنان را آشفته می سازد و از فعالیت های بدخواهانه و تجاوزکارانه بازشان می دارد و مردم از شرّ آنان آسوده خاطر می شدند. از این رو است که خداوند می فرماید:
(وَلَکُمْ فی القِصاصِ حَیاةٌ یا اُوْلِی الاَْلْبابِ)**بقره/ 179.***.
در قانون قصاص است که زندگیِ شما تأمین می شود؛ ولی قانون قصاصی که احتمال داشته باشد که گریبان فرد را بگیرد و او را به کیفر زشتکاری اش برساند و این در صورتی است که اگر در همه موارد، اجرا نمی شود، دست کم در بعضی، موارد اجرا شود و هر
﴿ صفحه 394﴾
جنایتکاری را از قبل به این فکر بیندازد که اگر دستش را به جنایت بیالاید، شاید به کیفر آن برسد و همین احتمال معقول، او را از ارتکاب جرم، باز دارد.