تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

کنترل حقوقی و اخلاقیِ هتک حیثیت

اکنون که روشن گردید که مسئله امنیت آبرو و حیثیت، نقش مهمی در تحکیم روابط اجتماعی و هم زیستیِ انسان ها دارد و ضربه خوردن حیثیت افراد، پیوندهای اجتماعی و هم زیستیِ مسالمت آمیز را تهدید می کند این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان از ضربه خوردن آبرو و حیثیت افراد و اعضای جامعه پیشگیری کرد؟
در پاسخ باید گفت که برای پیشگیری از ضربه های حیثیتی، از دو عامل و انگیزه حقوقی و اخلاقی استفاده می شود.
در میدان حقوق، همه نظام های حقوقی، کم و بیش، تجاوز به حیثیت و آبروی افراد دیگر را جرم تلقی می کنند و برای مرتکبان آن، مجازات هایی مثل زندان و جرایم نقدی قرار داده اند. در اسلام نیز برای بعضی از موارد، که اهمیت زیاد دارند، مجازات هایی تعیین شده که در اصطلاح فقهی یا نظام حقوقیِ اسلام، به آن ها «حدود» گفته می شود و در باب مستقلی از کتاب های فقهی، به نام کتاب «حدود»، کمّ و کیف آن ها تبیین می شود.
﴿ صفحه 229﴾
یکی از موارد عمده ای که در فقه اسلام، دارای حد است، دادن نسبت ناروا و متهم کردن افراد به فساد و فحشا است که در فقه، به آن "قذف" گفته می شود.
اگر کسی نسبت کار زشت و ناروایی، مثل زنا یا لواط، به دیگری بدهد، شرعاً باید حد قذف بر او جاری شود؛ زیرا با این ادعا حرمت فرد متهم را هتک و حیثیت او را بر باد داده است؛ مگر آن که بتواند به کمک چهار شاهد عادل، درستی مدعای خویش را اثبات کند. در غیر این صورت، حتی اگر سه شاهد عادل هم بر درستیِ گفته او شهادت دهند، علاوه بر فرد مدعی، آن سه شاهد را نیز مجازات خواهند کرد. در مواردی هم که حد شرعی تعیین نشده، اسلام به حاکم شرع اجازه داده است که با صلاح دید و تشخیص خود، متجاوز را مجازات کند. این نوع مجازات ها را در اصطلاح فقه "تعزیر" می نامند.
و اما از نظر اخلاقی یا پیشگیری از تجاوز متجاوز با شیوه های اخلاقی، چگونه می توان انگیزه هایی در درون افراد به وجود آورد که خود به خود، از این کارها اجتناب کنند و به علاج این بیماریِ خویش بپردازند؟
در پاسخ باید گفت که اسلام با دو شیوه اخلاقی به علاج این بیماری پرداخته است که یکی از این دو، تأثیرش سریع تر و گسترده تر است و دیگری عمیق تر و پایدارتر.
شیوه نخست، توجه دادن به آثار سوء و نتایج تلخی است که براین کارها بار می شود و سعادت افراد را به خطر می اندازد. توهین به دیگران، غیبت کردن و تهمت زدن به آن ها علاوه بر این که آبروی فرد مورد تجاوز را در جامعه می برد، برای خود افراد متجاوز نیز آثار بد و ثمرات تلخی به دنبال دارد؛ مثلا باعث نقص و کمبودی در کمالات نفسانیِ آنان می شود و در نهایت، سعادت اخروی و زندگیِ جاودان آنان را تهدید می کند.
قرآن در تربیت اخلاقیِ خود، به خوبی از این روش استفاده می کند. از طریق انذار یا ترسانیدن انسان از نتایج تلخ کارهای زشت خود و تبشیر یا مژده دادن به نتایج شیرین کارهای خوب، وی را به کارهای خوب وامی دارد و از کارهای بد دور می سازد.
بنابراین، از نظر اخلاقی برای کسی که می خواهد خودش را از آلودگی ها پاک کند، یکی از راه های مؤثر این است که درباره آثار بدِ گناهان بیندیشد و به مفاسدی که به بار می آورند، به ویژه آن ها که سعادت جاودانیِ وی را تهدید می کنند، توجه کافی مبذول
﴿ صفحه 230﴾
دارد. بدیهی است که برای مؤمن نشأه ابدی و سعادت جاودانی، اهمیت فوق العاده دارد و هنگامی که متوجه باشد که تجاوز به حریم حیثیت دیگران، سعادت و آخرت او را تهدید می کند و مجازات ها و کیفرهای دردناکی را به دنبال دارد، خود به خود، از آن خودداری خواهد کرد. این توجه، بهترین انگیزه و عامل نیرومندی است که شخص مؤمن به آخرت و ابدیت را از دست زدن به آن گناه باز می دارد.
اگر مؤمن توجه کند که پاداش کارهای نیکی که با زحمت انجام داده است، به حساب کسی گذاشته می شود که وی غیبت او و هتک حرمت و حیثیت وی را کرده است یا با تهمت زدن آبرویش را ریخته است، هیچ گاه دست به این کار زیان بار و پر خسارت نمی زند، غیبت کسی را نمی کند و به هیچ کس تهمت نمی زند؛ زیرا باور و ایمان دارد و می داند که این کار، خسارت بزرگ و زیان جبران ناپذیری برای خود به بار می آورد و در جهان دیگر، که به کوچک ترین کارهای نیک خود نیاز حیاتی دارد، قادر نیست از آن ها استفاده کند.
روش دوم، عمیق تر است و راه علاج ریشه دارتری را مطرح می کند، هر چند که در سطح محدودتری تأثیرگذاری دارد. در این شیوه، توصیه این است که انسان درباره انگیزه ای که وی را به این کار وامی دارد، بیندیشد تا بفهمد که چرا می خواهد دست به این کار بزند و این که می خواهد به حیثیت دیگران تجاوز کرده، خود را به این گناه آلوده کند چه علتی دارد؟ و پس از آن که آن عمل تجاوز کارانه را ریشه یابی و علت یابی کرد، از طریق علت به درمان آن بپردازد که اگر در این صورت، علت را ریشه کن کنیم، این کارها و تجاوزها، که آثار و معلول های آن هستند، خود به خود، ریشه کن می شوند.
به عبارتی روشن تر، گو این که تجاوز حیثیتی به روابط اجتماعی مربوط می شود؛ ولی همه آن ها انگیزه های فردی، علل روحی و روانی هستند و در خصوصیات اخلاق فردی ریشه دارند و به طور کلی، این یک حقیقت قطعی است که پیوسته اخلاق اجتماعی، در اخلاق فردی ریشه دارد و جدای از آن نیست. در واقع، ارزش های مثبت و منفی در روابط اجتماعی، ثمرات یک سلسله ارزش های فردی است و ملکاتی که افراد در روح و جان خود کسب می کنند، در سطح جامعه تأثیر خود را می گذارند و ثمرات تلخ و شیرین به بار می آورند. اگر این ملکات، فاضله باشند، منشأ اخلاق و خصائل پسندیده اجتماعی می شوند و اگر رذیله باشند، منشأ کارها و رفتارهای ناشایسته اجتماعی و برخوردهای
﴿ صفحه 231﴾
نادرست با دیگران خواهد شد. بنابراین، برای ریشه کن کردن، مفاسد اجتماعی، باید ریشه های آن را در خصوصیات اخلاقی و روانیِ افراد جستجو کرد و با یک تحلیل روان شناختی، انگیزه افراد را در این گونه کارها شناسایی نمود.
در قرآن کریم و روایات نیز، به این حقیقت اشاره شده که مفاسد اجتماعی، ریشه روانی دارند و برای اصلاح این مفاسد و ترویج فضایل اجتماعی، باید آن ریشه های روانی را شناخت و به اصلاح روح پرداخت.
به طور کلی مهم ترین عواملی که سبب می شوند انسان شخصیت دیگران را در جامعه تحقیر کند و آبرویشان را بریزد، دو عاملند که با هم ارتباطی نزدیک دارند: یکی حسد و دیگری خودخواهی.
این دو عامل، تأثیرشان در تجاوزهای حیثیتی خلاصه نمی شود و در تجاوزهای دیگر انسان هم تأثیر فراوان دارند؛ ولی از آن جا که نسبت به غیبت و عیب جویی و به طور کلی هتک حیثیت، تأثیر ویژه و آشکارتری دارند، به خصوص در این جا می توان آن دو را به عنوان دو عامل اصلی مطرح ساخت.