تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

گرایش به کمال

خدای متعال در هر موجود باشعوری، گرایشی قرار داده است که وی را به سوی کمال لایقش می کشاند و این از حکمت های بزرگ الهی است. چون هر موجودی باید به سوی کمال خود سیر کند، خداوند گرایش به کمال را در نهاد او قرار داده است. از این رو است که آن موجود، کمال خود و هر آن چه را که در مسیر کمال، برای او سودمند است، دوست دارد و از آن لذت می برد؛ اما کمال، خود به خود، دارای حقیقت بوده و تابع میل انسان نیست.
بنابراین، وقتی که می گوییم: انسان باید به کمال خود برسد، این سخن ما متضمن یک مفهوم اخلاقی نیست، بلکه به یک مفهوم تکوینی و فلسفی اشاره دارد و بیانگر این حقیقت است که ذات اقدس الهی اقتضا دارد که عالم، از یک کمال وجودی برخوردار شده و جهت حرکتش به سوی آن کمال باشد. اگر تزاحماتی هم هست، ملاک ما در رفع این تزاحمات باید دست یابیِ انسان به کمال بیش تر باشد. این یک مسئله فلسفی و واقعی است؛ اما وقتی درمی یابیم که فعل اختیاریِ انسان سبب تحقق کمال می شود و احساس می کنیم که برای دست یابی به کمال باید کارهای خاصی را انجام دهیم و کارهای خاصی را ترک کنیم، در این جا است که اخلاق و ارزش اخلاقی مطرح می شود.
بنابراین، ارزش، عارض بر فعل اختیاری می شود از آن جهت که وسیله ای است برای تحقق کمال؛ اما خود کمال، از آن جهت که فعل اختیاری نیست، بلکه صفت یک وجود عینی یا یک مرحله وجودی است، متصف به ارزش اخلاقی نمی شود؛ زیرا ارزش اخلاقی، تنها می تواند بر افعال اختیاریِ انسان عارض شود و خارج از دایره افعال اختیاری، قابل طرح نیست.
پس وقتی که می گوییم: انسان باید کامل شود، اگر منظور، تحقق آن کمال نهایی است، این «باید» باید اخلاقی نیست؛ زیرا متعلق آن، خود کمال است و فعل اختیاری نیست؛ اما اگر منظور این است که باید کاری کند که او را به کمال برساند، در این صورت، این «باید» یک باید اخلاقی است؛ چرا که به فعل اختیاریِ انسان تعلق گرفته است و می تواند بیانگر ارزش اخلاقی یا حقوقی باشد.
﴿ صفحه 176﴾