تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ج) اصل تقدم مصالح معنوی برمنافع مادی

اصل سوم، تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی است. گاهی تأمین نیازهای مادی با رعایت مصالح معنوی تزاحم پیدا می کند. اگر در جامعه ای همه نیروی مردم صرف
﴿ صفحه 44﴾
کارهای اقتصادی و پیشرفت های مادی شود، طبعاً این جامعه در بُعد اقتصادی و زندگیِ مادی پیشرفت چشمگیری خواهد کرد؛ زیرا همه نیروهای مردم، در این جهت بسیج شده است. حال اگر این جامعه در بخشی از اوقات خود به معنویات بپردازد، طبیعی است که به همان میزان، از پیشرفت های مادی آن کاسته خواهد شد و در این جا است که میان پیشرفت مادی و معنویِ آن جامعه، تزاحم به وجود می آید.
البته نباید از این مسئله هم غافل شد که گاهی عقب افتادگی های مادی، به منافع معنوی نیز لطمه می زند؛ اما چنین رابطه ای کلی و همه جانبه نیست. چنان که گاهی نیز معنویات یک جامعه، به پیشرفت های مادیِ آن کمک می کند؛ مثلا کارگری که امین و درست کار باشد یا کارفرمایی که در اندیشه کارگران و زیردستان خود باشد، این گونه خصلت های معنوی، به پیشرفت مادیِ جامعه کمک می کند.
بنابراین، می توان جامعه ای را فرض کرد در حدی از فرهنگ و اخلاق که جلوی ضررهای مادی را بگیرد؛ مانند جامعه ای که در آن می گساری، مواد مخدر و شهوترانی های افراطی که به منافع مادی انسان هم زیان می رساند، وجود نداشته باشد. در چنین جامعه ای رشد مادی در بالاترین حد است و معنویات آن نیز در حدی است که به رشد مادیِ آن کمک می کند؛ اما از رشد معنوی، عبادت، مناجات، دعا و تفکر در مسائل فلسفی و عرفانی، در آن خبری نیست.
حال اگر جامعه ای را فرض کنیم که وقت خود را تنها در امور مادی و اقتصادی صرف نکند بلکه اعضای آن بخشی از وقت خود را به امور معنوی اختصاص دهند و یا گروهی از اعضای آن به امور معنوی بپردازند، طبیعی است که جامعه در چنین وضعی، در پیشرفت مادی و اقتصادیِ خود، به پای جامعه نخست نمی رسد؛ ولی مسلّماً در معنویات، از آن جامعه، پیشرفته تر است.
آن چه گفته شد، بیانگر نوعی تزاحم میان مادیات و معنویات است که برای جامعه، دست یابی به هر دو ممکن نیست، بلکه، ناگزیر است یا بالاترین رشد مادی را بگیرد و رشد معنوی را رها کند و یا برعکس، رشد معنوی را دنبال کرده، به رشد کم تری در ابعاد مادی و اقتصادی اکتفا کند. بنابراین، تزاحم بین تأمین مصالح مادی و تأمین مصالح معنوی تا حدی معقول به نظر می رسد.
﴿ صفحه 45﴾
اکنون که تزاحم میان مصالح مادی و معنوی تبیین شد، این پرسش مطرح می شود که در صورت تزاحم میان مادیات و معنویات در جامعه، کدام اصل می تواند در رفع این تزاحم و تنظیم روابط اجتماعی به ما کمک کند؟ و آیا عالی ترین حد از مصالح مادی را باید مقدم داشت و رشد معنوی را کنار گذاشت و یا به قیمت پذیرش رشد مادی کم تر، مصالح معنوی را نیز تأمین نمود؟
این پرسش، تنها به روابط داخلیِ جامعه محدود نمی شود، بلکه در روابط بین الملل نیز، این تزاحم و پرسش مطرح می شود. اگر رابطه جامعه اسلامی با یک جامعه غیراسلامی، کم توجهی و ضعف معنویات را به بار آورد و جمع میان رشد معنوی و ایجاد رابطه با آن جامعه، ناممکن باشد، باز هم این پرسش مطرح می شود که کدام اصل می تواند در رفع این تزاحم به ما کمک کند و ما باید کدام یک از آن دو را به قیمت از دست دادن دیگری، به دست آوریم؟ آیا رابطه با آن جامعه برقرار کنیم و آن رشد معنویِ مزاحم را رها کنیم و یا رشد معنوی را دنبال کنیم و این گونه روابط مزاحم با آن را برقرار نکنیم؟
بدیهی است که اصل نخست، یعنی، عدل، در این زمینه کارآیی ندارد و نمی تواند راه حل این مشکل باشد؛ زیرا فرض بر این است که در معاملات و داد و ستدها، عدالت و توازن برقرار است. با وجود این، چنین تزاحمی نیز وجود دارد. اصل دوم، یعنی احسان نیز در این جا نمی تواند مشکل گشا باشد؛ زیرا فرض ما، دو جامعه متعادل است که هیچ یک نیازی به دیگری ندارد و یا در داخل جامعه، افراد آن، چنین نیاز مادی ای ندارند.
بنابراین، در این جا ما نیازمند اصل سومی هستیم که عبارت است از «تقدم معنویات بر مادیات». اگر تزاحمی بین مادیات و معنویات پیدا شد، معنویات مقدم خواهند بود؛ زیرا انسانیت انسان و کمال حقیقیِ او در سایه معنویات به دست می آید. معنویات، انسان را به خدا نزدیک می سازد و زندگیِ مادی، مقدمه دست یابی به معنویات و وسیله تأمین آن خواهد بود. اگر وسیله، ما را به هدف نزدیک نکند و اصل یا هدف، فدای وسیله شود، چنین وسیله ای ارزش واقعیِ خود را از دست می دهد.
در بینش اسلامی، زندگیِ مادی، مقدمه آخرت است و منافع مادی وسیله ای است برای تحقق بخشیدن به مصالح معنوی، دارایی مادی، هدف نیست، بلکه وسیله ای است
﴿ صفحه 46﴾
تا انسان بتواند به کمک آن، انسانیتش را کامل کند. بنابراین، اگر تزاحمی بین این دو به وجود آید، باید امور معنوی را مقدم داشت.
البته در فرض های نادری ممکن است مرتبه ای از مصالح معنوی، فدای مراتب عظیمی از مصالح شود که اگر آن مصالح مادی تأمین نشود، مصالح معنوی هم در دراز مدت به خطر می افتد. فرض کنید جامعه ای به قحطی مبتلا شده و برای ادامه زندگی، ناچار از ایجاد ارتباط با جامعه دیگر باشد؛ اما این ارتباط، اندکی انحطاط جامعه در امور معنوی و اخلاقی را به دنبال داشته باشد؛ ولی اصل معنویات و اخلاقیات باقی بماند. در این صورت، اگر این ارتباط نباشد، اصلا وجود این جامعه به خطر می افتد و دیگر نمی تواند زنده بماند تا به کمالاتش برسد و اگر ارتباط برقرار شود، حیات مادی و معنویِ جامعه محفوظ می ماند، هر چند که لطمه ناچیزی به معنویات آن خواهد خورد.
شاید در چنین فرض های نادری بتوان گفت که بعضی از کمالات معنوی را می شود فدای چنین مصالح مادیِ مهمی کرد که قوام جامعه، به آن بستگی دارد؛ اما این یک فرض نادر است و اصل کلی بر این است که مصالح معنوی، بر مصالح مادی، مقدم است.
اگر ما دستورات اخلاقی و اجتماعی اسلام را ملاحظه کنیم، در لابه لای آن ها این اصل را به روشنی خواهیم یافت. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
(وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤمِنِینَ سَبِیلا)**نساء/ 141.***
خداوند برای کافران تسلطی بر مؤمنان قرار نداده است.
یا می فرماید:
(وَلِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ)**منافقون/ 8.***
عزت از آنِ خدا و فرستاده خدا و مؤمنین است.
اگر رابطه اقتصادی با جامعه ای، استقلال، عزت و عظمت جامعه مسلمانان را به خطر بیندازد، باید چنین رابطه ای قطع شود. ما آن تکنولوژی را نداشته باشیم؛ ولی استقلال و عزت جامعه اسلامی محفوظ بماند.
هم چنین اگر برقرار کردن رابطه با کشوری موجب فساد اخلاق و از بین رفتن معنویات
﴿ صفحه 47﴾
شود، هرگز برقراریِ چنین رابطه ای جایز نیست، هرچند که مصالح فراوان مادی و دنیوی به دنبال داشته باشد. تبرّی از دشمنان اسلام لازم است، هر چند که به از دست رفتن پاره ای از منافع مادی بینجامد؛ زیرا داشتن روابط دوستانه با دشمنان اسلام، مصالح معنویِ جامعه اسلامی را به خطر می اندازد و فرهنگ اسلامی را تضعیف می کند.
در عصر ما اگر جامعه ایران می پذیرفت که یکی از ایالات آمریکا شود و در منافع و امتیازات مادی، با دیگر ایالات آن شریک باشد، شاید این از جهت مادی به نفعش می بود؛ اما اگر مردم ایران بخواهند به عنوان یک دولت اسلامی، قوانین و ارزش های معنویِ خود را حفظ کنند، ناگزیر باید از چنین منافعی بگذرند و از پیوند با آن کشور چشم پوشی کنند، بلکه لازم است رویاروی آمریکا قرار گیرند.
در روابط فردی و گروهی نیز همین ملاک حاکم است. این که در بعضی از روایات آمده است که با کسانی که فلان مفسده اخلاقی را دارند، معاشرت نکنید، به همین دلیل است. ملاک این احکام، نه عدل است و نه احسان، بلکه اصل سوم، یعنی اصل تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی است که چنین احکامی را به دنبال می آورد.