(26) إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعْلَمُونْ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذآ أَرَادَ اللَّهُ بِهَذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلّاَ الْفَسِقِینَ
همانا خداوند از اینکه به پشهای (یا فروتر) یا بالاتر از آن مثال بزند شرم ندارد، پس آنهایی که ایمان دارند میدانند که آن(مثال) از طرف پروردگارشان به حقّ است، ولی کسانی که کفرورزیدند گویند: خداوند از این مثل چه منظوری داشته است؟ (آری،) خداوند بسیاری را بدان (مثال) گمراه و بسیاری را بدان هدایت میفرماید. (امّا آگاه باشید که) خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمیکند.
نکتهها:
کلمه «بعوض» به معنای پشه و ریشهی آن از «بعض» میباشد که به جهت کوچکی جثّه به آن اطلاق شده است.**مفردات راغب.***
مثالهای قرآن، برای همهی مردم است و از هر نوع مثلی نیز در آن آمده است: (ولقد ضربنا للنّاس فی هذا القران من کلّ مثل)**روم، 58.*** البتّه این مثلها را نباید ساده انگاشت، زیرا دانشمندان، کُنه آن را درک میکنند: (وتلک الامثال نضربها للنّاس وما یعقلها الاّ العالمون)**عنکبوت، 43. ***در مثال زدن، تذکّر، تفهیم، تعلیم، بیان و پردهبرداری از حقایق نهفته است و در کتابهای آسمانیِ پیشین نیز همانند تورات و انجیل و در سخنان رسول اکرم و ائمه اهلبیت علیهم السلام فراوان دیده میشود. در تورات نیز بخشی به نام «أمثال سلیمان» وجود دارد.
بعضی از مخالفان اسلام که از برخورد منطقی و آوردن مثلِ قرآن عاجز ماندند، مثالهای قرآن را بهانه قرار داده و میگفتند: شأن خداوند برتر از آن است که به حیواناتی چون مگس یا عنکبوت مثال بزند.**در سوره عنکبوت آیه 41، قدرتهای غیرالهی به خانه عنکبوت تشبیه شده و در سوره حجّ آیه 73 فرموده که دیگران حتّی توانایی آفریدن یک مگس را ندارند.*** و این مثالها با مقام خداوند سازگار نیست. و بدینوسیله در آیات قرآن تشکیک میکردند.**اصولاً چرا خداوند از مثال زدن به پشه، شرم کند؟ مگر آفریدن پشه، شرم داشت که مثال زدن به آن نیز شرم داشته باشد؟
کوچکی پشه نباید مورد بهانه باشد، زیرا همین پشه تمام اعضای فیل را در اندازه کوچکتر دارد و علاوه بر آن دو شاخک نیز دارد. خرطوم تو خالیِ آن همانند ظریفترین ودقیقترین سرنگ است که میتواند این پشهی کوچک، بزرگترین حیوان را عاجز کند. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که به کوچکی پشه ننگرید که هرچه فیل دارد او هم دارد، به علاوه دو بال که فیل ندارد. تفسیر مجمعالبیان.*** خداوند با نزول این آیه به بهانهگیریهای آنان پاسخ میدهد.
سؤال: چرا خداوند گروهی را با قرآن و مثالهای آن گمراه میکند؟
پاسخ: خداوند کسی را گمراه نمیکند، بلکه هرکس در برابر حقایق قرآن بایستد، خود گمراه میشود و بدین معنی میتوان گفت که قرآن، سبب گمراهی او گردید. چنانکه در پایان همین آیه میفرماید: (وما یضلّ به الاّ الفاسقین) یعنی فسق مردم سبب گمراهی آنان میباشد. راستی مگر میشود خداوند مردم را به ایمان تکلیف کند، ولی خودش آنان را گمراه کند!؟ و مگر می شود این همه پیامبر و کتب آسمانی نازل کند، ولی خودش مردم را گمراه کند!؟ مگر میشود از ابلیس به خاطر گمراه کردن انتقاد کند، ولی خودش دیگران را گمراه نماید!؟
گرچه در این آیه، هدایت و گمراهی بطور کلّی به خداوند نسبت داده شده است، ولی آیات دیگر، مسئله را باز نموده و میفرماید: (یهدی الیه من أناب)**رعد، 27.*** خداوند کسانی را هدایت میکند که به سوی او بروند. و (یهدی به اللَّه من اتّبع رضوانه)**مائده، 16.*** به دنبال کسب رضای او باشند. و (الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)**عنکبوت، 69.*** آنان که در راه او جهاد کنند. وبر عکس، کسانی که با اختیار خود در راه کج حرکت کنند، خداوند آنان را به حال خود رها میکند. مراد از گمراه کردن خدا نیز همین معناست. چنانکه درباره کافران، ظالمان، فاسقان ومسرفان جمله «لا یهدی» بکار رفته است. بهقول سعدی:
راه است وچاه ودیده بینا وآفتاب - تا آدمی نگاه کند، پیش پای خویش
چندین چراغ دارد وبیراهه میرود - بگذار تا بیفتد وبیند، سزای خویش
پیامها:
1- حیا و شرم در مواردی است که کار شرعاً، عقلاً یا عرفاً مذموم باشد. امّا در بیان حقایق، شرم و خجالت پسندیده نیست. (لا یستحیی)
2- حقایق والا و مهم را میتوان با زبان ساده ومثال بیان نمود. (ان یضرب مثلاً)
3- مؤمن کلام خدارا باور دارد و مطیع آن است. (یعلمون انّه الحق)
4- مثالهای قرآن، وسیله تربیت و رشد است. (فیعلمون انه الحق من ربهم)
5 - مثالهای قرآن، حقّ ودر مقام بیان حقایق است. (انّهالحق)
6- انسانِ حقیقتجو، از هر نوری راه را مییابد، ولی شخص بهانهگیر و اشکالتراش، به هر چراغی خرده میگیرد. (ماذا اراد اللَّه بهذا مثلاً)
7- کفر و لجاجت، عامل بهانهگیری است. (ماذا اراد اللَّه بهذا مثلاً)
8 - فسق، موجب گمراهی ومانع شناخت حقایق است. (ومایضلّ به الاّ الفاسقین)
9- مثالهای قرآن، وسیله هدایت یا ضلالت است. (یضلّ به، یهدی به)
10- خداوند، پیمانشکن را فاسق و فاسق را گمراه میکند. (وما یضل به الا الفاسقین)