تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

راه تشخیص درد

تأكید بنده این است كه بفهمیم در فرهنگ معاویه، كاری صورت می‏گیرد كه آدمی پوچی را نمی‏فهمد. در دنیای غرب تلاش بسیار است تا كارمندش یا سرمایه دارش نفهمد كه دارد پوچ می‏شود. به مجرد اینكه سرمایه دارش می‏خواهد احساس پوچی كند، یك میل جدید برایش پیدا می‏كنند. غرب دارای فرهنگ است ولی یك فرهنگ غلط، حال در این فضا اگر كسی حسین(ع) را بشناسد آن‌وقت‏ می فهمد فرهنگ معاویه و فرهنگ امروز غرب چه بلایی بر سر بشر آورده است و دردش را خواهد شناخت. گاهی اوقات ما نمی‏فهمیم كه چه دردی داریم؟ مثلاً در یك خانواده‏ای همه به همدیگر خنده پیشنهاد می‏كنند، نسخه خنده برای همدیگر می‏پیچند، همه دلشان می‏خواهد همدیگر را خوشحال كنند و می‌خواهند خوشحال باشند، و همه هم می‏بینند كه خوشحال نیستند و حس می‏كنند دارند می‏میرند. حالا دو راه بیشتر در پیش ندارند: اول اینكه در روند جهت‏گیری زندگی، تجدید نظر كنند كه عموماً این كار را نمی‏كنند، و دوم این‌كه بپذیرند كه خودشان را بیهوده به خوشی باید بزنند. امید معاویه به دومین راه بود. معاویه گفت من آن‌قدر زمینه را آماده می‏كنم كه مسلمان‌های نظام اسلامی دیگر امیدی به احیای آن حالت صدر اسلام نداشته باشند و بین آن‌ها یأس القاء می‏كنم و یك ملّت الكی خوش می‏سازم.
نكته‏ای كه در این بحث می‏خواهیم روشن نماییم این‌كه معاویه به چه امیدی، چنین فرهنگی را حاكم كرد؟ مگر او چه اهرمی در دست خود داشت كه فكر كرد می‏تواند چنین كاری انجام دهد؟ معاویه یك اهرم بزرگ داشت و آن ایجاد فضای ترس از مرگ در میان مردم بود، كاری كرد كه همه حس كنند، اگر تكان بخورند ذبح شرعی می‏شوند. آری! ذبح شرعی. یك وقت شما با چنگیز طرف هستید، در آن حالت یا كشته می‏شوید و یا می‏كشید، ولی اگر در مقابل معاویه قرار بگیرید، ذبح شرعی می‏شوید، یعنی به اسم اینكه ضد دین! و ضد امیرالمؤمنین هستید! كافر محسوب می‏شوید و مستحق اعدام هستید. حُجربن عَدی‏ را به اسم مقابله با امیرالمؤمنین، بدنش را تكه تكه كردند و شمع آجین نمودند، یعنی شمع روشن نمودند تا ذره ذره آب شود و روی زخم‌های بدن او بیفتد و به اصطلاح عبرت بقیه بشود، خیلی عجیب است، چنگیز هم این كار را نمی‏كرد، ولی معاویه به خودش حق می‏دهد این كار را انجام دهد، چرا؟ برای این كه امیرالمؤمنین!! است و به اسم دفاع از اسلام به میدان آمده است! حال در این شرایط اگر كسی توانست یك نوع مرگِ جهت دار با فرهنگی معنی‌دار به بشریّت توصیه كند، می‏تواند جلوی معاویه بایستد.
حضرت امام‌حسین(ع) از مكه نامه‏ای برای بنی‌هاشم می‏نویسد و می‏گوید كه ما می‏خواهیم برویم و شهید می‏شویم، اگر با من بیایید شهید خواهید شد و اگر نیایید به فتحی نمی‏رسید، ذلیل می‏شوید.(115) خوب دقت كنید كه حضرت در كجا می‏فهمد كه وارد چه كاری شده‌است، حتی در آخرین روزی كه در مكه است می‏فرماید هر كس با ما باشد «باذلاً مُهْجَتَهُ» و می‏خواهد خونش ریخته شود و می‏تواند از خود بگذرد، «فَلْیَرْحَل مَعَنا» پس با ما بیاید. البته در نظر داشته باشید كه حضرت در موقعی این صحبت ها را فرمودند كه هنوز بحث تنها گذاردن و شهادت نایبشان یعنی مسلم بن عقیل در كوفه نیست، بلكه برعكس بر طبق شواهد موجود، همه شرایط موجود بر وفق مراد حضرت بود و حتی نایب امام در نامه‏ای نوشته بود كه آقا! اگر آب دستتان است زمین بگذارید و بیایید كه همه با شما هستند. فردا صبح امام سخنرانی می‏كنند و می‏گویند كه ما می‏خواهیم برویم و خون‏مان را بریزیم. چقدر خوب است كه عمیقاً این موضوعات را بررسی كنیم تا به بحث‏های سطحی ضعیف و هرج و مرج فكری گرفتار نشویم. پس نتیجه این كه حضرت پیشنهادی دارند كه از آن خیلی كار بر می‏آید. برای روشن شدن موضوع به عنوان مثال به نوع زندگی مردم بعد از دوران دفاع مقدّس در كشورمان نظری بیندازید می‏بینید ما بعد از جنگ به یك نوع ماندن علاقه‏مند شدیم كه مانند اختاپوسی دارد سراسر زندگی مردم ما را می‏گیرد، اختاپوسی به نام علاقه به ماندن و دنیایی شدن، و با این روند اگر بیدار نشویم در آینده خواهیم دید كه مردم حاضر هستند به هر ذلتی تن در دهند تا نمیرند. البته امیدواریم چون اینجا كشور شیعه است به لطف امام‏زمان(عج) چنین مسئله‏ای حاكم نشود، ولی در دنیا حاكم است. این روحیه، روحیه‏ای است كه اگر در انسان به وجود آید معاویه به راحتی كار خود را خواهد كرد، بزرگترین نقطه امید برای ظهور فرهنگ معاویه، این است كه «ماندن» برای انسان همه چیز بشود، و از زندگیِ فوق زنده‌ماندن غافل شود.
ترس از مرگ در فرهنگ معاویه، سایه‏ای است كه همة ابعاد جامعه را در بر می‏گیرد و در آن شرایط مرگ به قدری برای جامعه وحشتناك است كه حاضر است هر ذلتی را بپذیرد. حال فردی را در نظر بگیرید كه هراسی از مرگ ندارد و لذا به راحتی می‏تواند شیشه عمر فرهنگ معاویه‏ای را بشكند. فرهنگ حسینی، فرهنگ شهادت و كشته شدن در راه حق می‏باشد و با این شیوه است كه درست در مقابل فرهنگ معاویه‏ای كه ترس از مرگ را حاكم كرده است، قد عَلَم می‏كند.
نكته‏ای كه حضرت اباعبدالله(ع) تا ابد برای بشریّت به ارمغان آورده است زیرِ سؤال‌بردن «زنده بودن» در فرهنگ معاویه است، زنده ماندنی كه بسیار سطحی و سبك است. كار اباعبدالله‏(ع) در این خصوص به نمایش در آوردن اوج شجاعت برای بشریّت است و تعهد ما نسبت به اباعبدالله(ع) نیز همین است و هر چه به نهضت اباعبدالله‏(ع) معرفت پیدا كنیم به نجات‌یافتن نزدیك‌تر خواهیم شد. این‌جاست كه هر سال در ایام عاشورا باید بررسی كنیم آیا واقعاً آمادگی یك نوع مردن كه همچون شهادت اباعبدالله(ع) است را داریم یا خیر؟ اگر این بررسی را داشته باشیم قطعاً خودمان را برای خوب زندگی‌كردن آماده كرده‏ایم، چه بمانیم و چه شهید بشویم، دیگر فشار پوچ زدگی زمانه نمی‏تواند ما را از خدا جدا كند و از اوج آسمان به سیاهی زمین گرفتار نماید. به جملة متن دقت فرمایید: