شیفتگی شیعیان به كربلا از اوّلین روزهای شهادت امامشان، نشانه آن است كه شیعه هیچ نقصی در این نهضت ندیده، چراكه اخلاق شیعه اینگونه است كه اگر كسی ذرّهای اشكال داشت، به هماناندازه با او ناسازگاری دارد، همین مسئله را هم شیعه از امامحسین(ع) آموخته است. یعنی شیعه تمام وجود خود را در اختیار كسی كه ذرّهای نقص در شخصیت او وجود داشته باشد، قرار نمیدهد. شیعه میگوید: رهبر باید معصوم باشد. اهل سنّت میگوید: فقط عدالت برای رهبر كافی است. شیعه كار را برای خود سخت كرده چون میخواهد زلال بماند و حكومت سیاسی و زندگی زمینی برایش اصل نیست. شیعه میخواهد به امیرالمؤمنین(ع) وصل شود تا از ولایت عالیة عالَم قدس محروم نماند، و به همینجهت در مقابل خلیفة منصوب سقیفه كوتاه نیامد و خلفاء را نپذیرفت - شیعه بودن، چیز ارزانی نیست - پس در واقع شیعه تمام حقّانیّت را كه اتّصال به آن، حیات اسلامیاش را زنده نگه میدارد، در حركت امامحسین(ع) یافته و این بینقصی و اتّصال به حیات اسلامی در نهضت حسینی است كه باید در حادثة كربلا، پایه و اساس هر تحلیلی قرار گیرد و هر خبری و روایتی باید در چنین حوزهای معنی خود را پیدا كند وگرنه نسبت به كربلا به بیراهه رفتهایم.
یعنی؛ شیعه متوجّه است امام معصوم صحنهای بینقص بهوجودآورده و لذا با همین دید به كربلا مینگرد و با همین اعتقاد از چشمه زلالِ آن حقیقت مینوشد و جان میگیرد، و در حقّانیّت كربلا چون و چرا ندارد، بلكه با خود چون و چرا دارد كه چرا تماماً كربلایی نمیشود؟