با كمی دقت در حركات و حالات یاران امامحسین(ع) متوجّه میشویم كه محال است كربلا جز با مكتب محبّت بهوجود آید. ای شیعیان! اگر سوسوی ضعیفی از محبّت خاندان رسولالله(ص) به قلبتان رسیده باشد، از شادی اینكه راه درستی را میروید، فریاد بزنید. مكتب محبّت و مودّت، مكتبی است كه اگر كسی آن را نفهمد، نه كربلا و نه اسلام را میفهمد، و وای به حال كسی كه كربلا را نفهمد، دیگر هیچ چیزی ندارد.
در نیابد حال پخته، هیچ خام
پس سخن كوتاه باید والسلام
اینكه ائمه به ما میفرمایند بیایید در محضر این مكتب سر بسایید و زحمت بكشید، به خاطر آن است كه به دنیای محبّت اهلبیت (ع) وارد شویم، ابتدا باید از خود درآییم تا آنها راهمان بدهند.
گفت كه شیخی و سری، راهرو و راهبری
شیخ نِیام پیش نیام، امر تــو را بنده شــدم
گفت كه با بال و پری، من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش بی پر و پركنده شـدم
گفت كه توشمع شدی، قبلة این جمع شدی
شمـع نیام ، جمع نیام، دود پراكنـده شـدم
یعنی باید به مرحلهای برسی كه هیچ خودی از تو در میان نباشد تا نور محبّت خانوادة عصمت و طهارت در جان تو تجلی كند.
ما نمیدانیم كه آیا واقعاً وارد دنیای اهل بیت شدهایم یا نه؟ اصلاً نمی دانیم كه در این جاده هستیم یا خیر! حالا اولش باشیم باز خوب است، آخرش بماند، اما این را میدانم كه اگر شهدای كربلا به مقامی رسیدند كه امام معصوم در زیارات به آنها سلام میكند، از محبّت به اهل بیت بود. شما در آخر زیارت عاشورا سلام میفرستید «اَلَّذین بَذَلوُا مُهَجَهُمْ دوُنَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِالسَّلام» به كسانیكه خونشان را كنار امامحسین(ع) ریختند: آن وقت این زیارت را امام معصوم بیان میكند و گریه میكند، امام معصوم نظر میكند به كسانی كه كربلا را درست كردهاند. عزیزان من كربلا فقط در مكتب اهل بیت ممكن است و مكتب اهل بیت، مكتبی است كه شما را آرام آرام در مرحله اول به این حقیقت میرساند كه امامی معصوم در عالم هست. یعنی باید معرفت خود را به كار اندازید و به این نكته برسید كه زیر این آسمان همیشه یك انسان مطلق هست كه مغز انسانیّت است و خلیفه مطلق خدا و جامع همه كمالات است و قرآن در وصفش فرموده «عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ كُلَّها» و آن امام است و در مرحله دوم جایگاه امام را در هستی بفهمیم، بفهمیم كه امام چه مقامی دارد؟ بفهمیم كه واسطة فیض یعنیچه؟(85) وسعت مطلق انسانیّت و انسان كامل یعنی چه؟ و در مرحله سوم، تمرین محبّت به امام را در خودمان ایجاد كنیم، این كار بسیار مشكلی است ولی خداوند دل ما را طوری ساخته است كه محبّت به امام در آن حكّ شده است. دل نداریم اگر محبّت به امام نداریم.
إنشاءالله به لطف خداوند و منّتی كه خدا بر سر ما میگذارد، در جاده محبّت جامع این خانواده قرار میگیریم آن وقت به حسین(ع) قسم كه معنی زندگی را خواهیم فهمید وگرنه هیچ نمیفهمیم:
ما چو كورانه عصــاها میزنیــم
لا جرم، قندیلها را بشكنیــم
یعنی زیبایی عالَم به وجود امام معصومی است كه اولاً: ملاك حق و باطل است. ثانیاً: عامل جهتدهی محبّت انسانهاست، تا انسانها به چیزهای دروغین دل نسپارند. لذا است كه میگوید:
صدهزاران گوشها گر صف زنند
جمله مشتـاقان چشـم روشننـد
یعنی جهان بشری احتیاج به انسان كاملی دارد كه عامل اصلی هدایت و جهتدهی زندگی انسانها است.
مكتب اهل بیت، مقام دیگری است كه انسان وقتی وارد آن شد، وارد مكتب محبّت شده است، آن وقت است كه اولِ شور زندگی است و تازه متولد میشوید، گفت:
مُرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمدو من دولت پاینده شدم
چیزهایی را میبینید كه قبلاً نمیدیدید. بعضی از چیزها را كه دیدنی میپنداشتید و ارزش نظركردن نداشت، دیگر نمیبینید.
با این مقدمه، اكنون روی كربلا فكر كنید، شما مثل اصحاب كربلا چقدر سراغ دارید؟ این همه تیر به سوی آنها پرتاب میشود ولی اصلاً نگران نیستند و محكم و استوار بهعنوان سپری كه تیرها به حضرت نخورد، جلوی اباعبداللّه(ع) میایستند. آقای عمّان سامانی در كتاب خوب خود یعنی «گنجینة الاسرار» شب عاشورا را اینگونه ترسیم میكند كه حضرت خیمهها را به هم راه دادند و یارانشان را در آنجا جمع كردند، «خلوت از اغیار شد پیراسته» بعد از صحبتهایی كه حضرت داشتند در انتها به اصحاب میفرمایند:
رهـرو ما را، هــوای خانه نیـست
هركه جست ازسوختن، پروانه نیست
نیست در این راه غیر از تیر و تیغ
گـو میا هـر كس ز جـان دارد دریغ
آیا حضرت(ع) در شب عاشورا نفرمودند كه ما همه كشته میشویم، پس بروید؟ بحمداللّه قبلاً این نكته را اشاره كردیم كه آری حضرت فرمودند ولی هیچ كس هم نرفت، چون فهمیدند كه این مردن، یك مردن خاص است كه نباید از دست داد، ببینید آن صحابه آن قدر تیر خورده است كه پس از اتمام نماز حضرت، بر زمین میافتد و وقتی حضرت سر ایشان را بر زانوی خود میگذارند او میگوید «اَوَفَّیْتُ یا اَبا عَبْدِاللَّهِ» آیا من به شما وفا كردم؟
خنك آن قمار بازی كه بباخت هر چه بودش
و نماند هیچش الاّ، هــوس قمار دیگر
آری كسی كه وارد مكتب محبّت شد:
نی خدا را امتحانی میكند
نی دَرِ سود و زیانی میزند
یك مقدار روی اینها فكر كنید، لااقل كربلا را طوری ببینیم كه برای ما ابهام نداشته باشد كه این چه مكتبی است كه آدم میایستد جلوی رهبرش تا رهبرش كشته نشود و بعد هم خود را بدهكار بداند و بگوید ای اباعبدالله آیا وفا كردم؟!! مگر تو دنبال چه بودی ؟میگوید دنبال این بودم كه خودم را به اباعبدالله ببازم! حالا میخواهم ببینم كه باختم یا خیر؟.... چرا اینگونه است؟ مگر این بزرگان، اصحاب كربلا - روُحی فِداهُمْ - چه چیزی به دست آوردهاند كه اینگونه عمل میكنند؟ و اینگونه در مرگ سبقت میگیرند؟ هر كدام از اصحاب كه بلند مرتبهترند، عاشق پیشهترند. نمونه آن حضرتاباالفضل(ع) كه برای ما بسیار بزرگ و با ارزش است به طوری كه آن جا كه دست حضرت بر زمین افتاده است برای ما یك مقام است، یعنی شما از طریق ارادت به این دست، درِ غیب به قلبتان باز میشود، خوب كربلا این طوری است كه هر قدر انسان بزرگتر باشد در آن صحنه عاشق پیشهتر است، چون جای عشق ورزیدن است. من ابداً نمیخواهم بگویم كه من و شما میتوانیم كربلا بسازیم، از خدا بخواهید بتوانیم به كربلا ارادت بورزیم تا انشاءالله وارد مكتب محبّت شویم، مكتب محبّت، مكتب جامعیّت است یعنی:
عقلگویدششجهت حدّ است ودیگر راه نیست
عشق گویـد راه هست و رفتــهایم ما بارهــا
شما تا در مقام عقل قرار گرفتهاید میگویید كه شش جهت بیشتر نداریم. حق هم دارید و درست هم میگویید، چون در ساحت عقل، جهت هفتمی در عالم وجود ندارد. حالا از شما میپرسم كه محبّت چند جهتی است؟ اصلاً محبّت جهت دارد؟ محبّت، تو را از جهتها خارج میكند. نگاه به مكتب محبّت، نگاه ورود به جامعیّت است. از خداوند این محبّت را بخواهید، ممكن است كه این محبّت را نفهمیم ولی باید از خدا بخواهیم چراكه خداوند در قرآن عزیزش این راه را در برابر ما قرار داده است كه اگر خواستی مزد رسالت پیامبر من را بدهی باید اهل بیت او را دوست داشته باشی، فرمود: «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیه اَجْرَاً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِیالْقُربی»(86) پس تو حق داری كه این دوست داشتن را طلب كنی، با ورود به این مكتب از تمام معصیتها و ضعفها و نگرانیها و یأسها و خطوراتِ ذهنی مزاحم و سرگردانیها، آزاد میشویم. داشتن این مصیبت ها و در آن غوطه ورشدن به این دلیل است كه ما هنوز بیرون دبستان محبّت اهل بیت ایستادهایم. شما نگاه كنید به افرادی كه وارد دنیای محبّت اهل بیت شدهاند، آیا مسائل زندگی گرفتارشان كرده است؟ این آدم ها هم مثل ما زندگی میكنند اما گرفتار زندگی نیستند گرفتار محبّت به این خاندان با كرامت هستند و زندگی هم میكنند. عكس این موضوع بد است كه آدم هیچ محبّتی به این خانواده نداشته باشد و عجیب هم گرفتار زندگی میشود، این گرفتاری است، این بیرمقی است. در روایت داریم كه «اِنَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّةٌ مَكْنُونَةٌ فی قُلُوبِ الْمُومِنینَ»، یعنی؛ در قلبهای مؤمنین نسبت به حسین(ع) محبّتی عمیق و ریشهدار وجود دارد.