به نظم حسینی دقت كنید، نظم حسینی یعنی نظمی كه زمین را، آسمان تدبیر میكند و انسان منظم كسی است كه با خدا زندگی كند و از خدا بگیرد و به خدا ارائه دهد. این نظمِ همه جانبه حسینی است. اهل تفكر میدانند كه نظم حقیقی در وجود حضرت حقّ است كه البته در عالم ماده به چیزی كه همه ابعادش با همدیگر هماهنگی داشته باشد منظم میگویند. به عنوان مثال: وقتی میگویید این ماشین منظم است یعنی وقتی دنده را عوض میكنیم همه اجزای ماشین، هماهنگ میشود و ماشین حركت میكند، این یك نظم مادی است. در عالم مجردات، نظم بیشتری حاكم است، چون همه ابعادش یكجاست، شما در ذهن اراده میكنید ماشین برود، میرود، شما اراده كنید یك پرتقال در ذهن شما بیاید خیلی راحت تر میآید، و این یعنی «منِ» شما از «تنِ» شما منظمتر است، چون مجرد است و حضرت حقّ كه عین تجرد است، عین نظم است،یعنی اتحاد مطلقِ همه خوبیها، و این یعنی نظم مطلق. پس نظم مطلق از خداست و لذا میگویند: ذات و صفات حق اتحاد دارند و هرچه از خدا دور شوید، اَدای نظم است، یك انضباط سرد زمینی است. در شرح حال اولیاء خدا داریم كه بسیار منظم هستند، عبا فروش بازار نجف گفته بود من از روی حركت امام خمینی(ره)، ساعتم را تنظیم میكنم، چون او سر ساعت خاصی از جلوی مغازهام عبور میكند. كسی كه آسمانی شود، آن نظم محیّرالعقول را كشف میكند و در پرتو نظم آسمانی، در زمین هم منظم میشود.
حال نظری به نظم معاویهای بیندازید، همان نظم ماكیاولی است كه همچون چنگ های آهنینی آدم ها را میگیرد تا بی نظمی نكنند از نظر ماكیاول، انسانها پست و پست فطرت هستند، باید آنها را در فشار نگه داشت، حاكمان باید گرگ و روباه باشند و اینگونه بر آدمها تسلط داشته باشند. فرهنگ موجود در نظم مدرن بنا را بر آن گذاشته كه آدمها متخلّف هستند و به همدیگر اهمیتی نمیدهند، هركس به طرفی كه دوست دارد میخواهد برود پس قوانین را برای سلطه بر آدمها بهعنوان اینكه همهشان متخلف هستند، طراحی میكنند، در حالیكه وقتی به مردم القاء شود شما نامنظم هستید، زندگیشان را بر اساس نامنظمی، تنظیم میكنند - كه خود این مطلب یك كالبد شكافی دقیقی میطلبد- ولی در هر حال نظم معاویهای نظمی است برای امنیت انسانی كه میخواهد در زمین بماند و نظم حسینی نظمی است برای انسانی كه میخواهد به آسمان وصل شود.