تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

حسین(ع) مقاومتی به اندازة همة موحّدان تاریخ

ملت هایی كه در تن پیشوایان خود می‏شكنند، به جهت آن است كه به رهبرانی توخالی دل سپرده‏اند و در نهضت حسین، این دشمن است كه درهم می‏شكند و به بی‏تعادلی كشیده می‏شود.
در آخرین ساعات روز عاشورا، حسین‏(ع) - عصاره همه یارانش- به عنوان آخرین نفر، تنهای تنها، بالاترین معنای مقاومت را می‏نمایاند تا همه برای همیشه بفهمند در جبهه حسین‏(ع) بودن یعنی چه؟ و بفهمند در این جبهه هرگز پیشوایان در هیچ شرایطی درهم نخواهند شكست، حتی وقتی كه فقط و فقط خود باشند و انبوه دشمن. راستی در چه نهضتی است كه پیروان آن هرگز به پوچی گرفتار نخواهند شد، حتی اگر همه كشته شوند؟
امام‌حسین(ع) عصاره یاران خود در كربلا بود. اگر حضرت وقتی كه تنهای‌تنها شدند كوتاه می‏آمدند در حدی كه حضرت را اسیر كنند و به دارالعماره ببرند، دیگر كربلا تمام بود و خون آن 72 تن هم ضایع شده و دیگر چیزی به نام كربلا و نهضت حسین(ع) به عنوان هدیه خدا - كه ادامة نبوت نبی‏اكرم است- نداشتیم. نگاه من در این‌جا به مبانی تكوینی قضیه كربلا نیست، به تشریع و انتخاب حسین(ع) است. حسین(ع) فرماندهی است كه یاران حسین در حسین شكست نخوردند، یعنی فرماندهی است كه در تنهایی از همه یارانش بیشتر شجاعت نشان داده است. خیلی علاقه‏مند هستم شما وقایع بعد از ظهر عاشورا را از زبان غیر دوست بخوانید، از زبان كسانی كه می‏خواهند كربلا در اوج خود به نمایش تاریخ نرسد. شنیدن این سخنان از زبان غیر دوست برایمان غرور آفرین است، آن‌ها می‏گویند ما ندیدیم و نمی‏توانستیم تصور كنیم كه یك انسانی بعد از این همه خستگی و تشنگی این همه قدرت نشان بدهد. عُمر سَعد می‏گوید: اگر به حسین مهلت بدهید میمنه و میسره لشكر را به هم می‏پیچاند. گویا حسین(ع) بعد از كشته شدن یاران و برادران و خاندانش، یك تنه بنا دارد با نیرویی برابر نیروی همه انبیاء و اولیاء در طول تاریخ بر همه شرك حمله كند و لقب «وارث آدم تا خاتم» را یك‌جا به نمایش بگذارد. انگیزه مقابله با كفر را كه در همه موحدان طول تاریخ بود، یك‌جا در خود جمع كرده و امیدی را كه در پیروزی خود تا آخر تاریخ به دست می‏آورد، به دست آورده و با همة انگیزه توحیدی ممكن و همه امید ممكن، بر سر دشمن، یعنی همه شرك با پنهان‏ترین چهره‏اش، می‏تازد كه به واقع اگر در كلّ آفرینش فقط همین صحنه آفریده شده بود ارزش آفریدن انسان را توسط خدای حكیم داشت. خوشا به حال اصحاب حسین(ع) كه به پیشوایی دل سپردند كه در او نشكستند، بلكه پروریدند، به پروریدن همه موحّدان تاریخ.
خدا می‏داند تنها و تنها قاعده این است كه اگر می‏خواهید نجات پیدا كنید، فقط با رهبران حسینی می‏توان نجات پیدا كرد. ملت‌هایی كه در تن پیشوایان خود می‏شكنند به جهت آن است كه به رهبران تو خالی دل سپرده‏اند، اگر كمی دقیق‌تر تاریخ را نگاه كنیم همه ملت‌ها از این واقعه نگرانند كه نكند آرمان‌هایشان توسط رهبرانشان لگد مال شود و همیشه هم لگدمال شده است. در تاریخ برای این مورد، نمونه های بسیاری هست، «لنین» را ببینید، «استالین» را باآن پنجه‏های آهنین و ارادة آهنی ماركسیست‌ها در نظر بیاورید. «استالین» رهبر دولت كارگری كه باید چون كارگران زندگی كند وقتی بعد از جنگ جهانی با «چرچیل» و «روزولت»، با هواپیمای اختصاصی‏اش به ایران آمد، گاو مخصوصش را آورد تا در ایران از شیر غیر گاو مخصوصش نخورد، در حالی كه همیشه می‏گفت: ما طرفدار خلقِ زحمت كشیم! این یك موضوع بسیار روشن است، همیشه همین طور بوده است كه آرمان ملت‌ها توسط فرماندهانشان لگدمال می‏شود. به نظر شما تبعات این حركات چیست؟ ملتی كه نسبت به رهبران خود نگران باشد به نشاط نمی‏آید. همیشه همین طور بوده كه رهبران می‏نشستند با همدیگر گپ سیاسی می‏زدند و اهداف ملت‌ها را زیر پا می‏گذاشتند. شیعیان چون عموماً با رهبران معنوی روبه‌رو بوده‏اند تاكنون خیلی كارد به استخوانشان نخورده‏است. ولی حكومتی كه ما در آینده می‏خواهیم تشكیل بدهیم اگر حسینی نباشد، با حیله دشمن از بین می‏رود. فكر می‏كنید چرا دشمن به شهید رجائی امید ندارد ولی به بنی صدر امید دارد؟ برای این‌كه شهید رجائی در مكتب حسین‏(ع) پروریده شده است، از این رو دشمن به او هیچ امیدی ندارد. اما هر كس به غیر حسین(ع) نزدیك شود، دشمن می‏تواند روی او برنامه ریزی كند و واقعاً به او امیدوار می‏شود. چرا دشمن عموماً به روحانیت شیعه امیدوار نیست؟ چون این‌ها در مكتب حسین(ع) پروریده شده‌اند.