تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

نه انزوا، نه چاپلوسی

عموماً اگر در جنگی دشمن، ما را شكست بدهد، ما یا صوفی‌گری و انزوا پیشه می‏كنیم، و یا چاپلوسی دشمن را شروع می‏نماییم. ولی در كربلا هیچ‌كدام از این ها نیست، نه آن‌چنان شكستی است كه دیگر حرف نزنند و نه آن‌چنان خوردشدنی كه التماس‏كنند، این‌ها از معجزات كربلاست. یك زن در برابر یزید در حال اسارت ایستاده است و می‏گوید: ای یزید! در واقع تو شكست خوردی، با این قدرت سخن گفتن پشتوانه‌ای به همراه دارد كه خبر از یك حكمت خاص و یك شعور عمیق می‌دهد.
تو پسر زیاد را به كمك خود می‏خوانی و او از تو یاری می‏خواهد و تو و پیروانت در كنار میزان عدل خدا جمع می‏شوید، آن روز خواهی دانست بهترین توشه سفر كه معاویه برای تو آماده كرده است این بود كه فرزند رسول خدا را كشتی. به خدا من جز از خدا نمی‏ترسم و جز به او شكایت نمی‏كنم. هر كاری‏ می‌خواهی بكن، هر نیرنگی كه داری به كار ببر! هر دشمنی كه داری نشان بده! به خدا این لكّة ننگ كه بردامن تو نشسته است هرگز سترده نخواهد شد.
سپاس خدا را كه كار سادات و سرور جوانان بهشت را به سعادت پایان داد، بهشت را برای آنان واجب ساخت. از خدا می‏خواهم مقام آنان را فراتر ببرد و رحمت خود را بر آنان بیشتر گرداند چه، او كاردانی تواناست. (پایان خطبة حضرت زینب‏(س))
چنین گفتاری از جگری داغدار و سرشار از ایمان و تقوی سرازیر می‏شود. معلوم است كه سخت‌ترین دل‌ها فرو می‏شكند و همة تصمیماتی كه كار را به این‌جا كشانده است، متزلزل می‏شود. حتّی اگر آن تصمیم گیرنده مرد فاجر و سنگ‌دلی مانند یزید باشد. چراكه كربلا فرهنگی نیست كه برای رقیب خود قدرتی باقی بگذارد. یزید در مقابل این همه تزلزلی كه پیدا كرد گفت: «خدا بكشد پسرمرجانه را، من راضی به كشتن حسین نبودم».
تو با این همه هیبت كه در اسیران كربلا می‏بینی، به قدرت حكمت حسینی آگاه شو، كه حركتی است بی‌شكست. چراكه در این حكمت و نهضت كشته شدگانند كه فرمان می‏رانند و قاتلانند كه در زیر بار كارهای ننگین خود قد خم كرده‌اند، و در واقع این‌ها در روح و روان اسیران كربلا اسیر و گرفتار افتاده‌اند. این‌جا یزید است كه اسیر دست زینب است و نه تنها شهر شام برای حضور او تنگ شده ، كه كاخ او دیگر تحمل او را ندارد، حتی او از خود بیزار است. معلوم نیست به حیله یا به واقع، ولی بالأخره گفت: «حاضر بودم یكی از فرزندانم كشته شود و حسین كشته نشود»، مهم نیست به حیله بگوید و یا به غیر حیله، مهم این است كه بفهمی این جمله یعنی شكست یزید و یعنی شكست‌ناپذیری نهضت كربلا. و هركس به اندازه‏ای كه به نهضت و حكمت حسین(ع) نزدیك شود از پوچی‌ها می‏رهد و در همه جبهه‌ ها، بی‌شكست خواهد بود.
سلام بر حسین(ع) و بر یاران او كه خوب فهمیدند چه كاری را به عهده گرفته‏اند و راستی‏ چه كار پربركتی بود، كار حسین و یارانش؛ چه آن‌ها كه با او كشته شدند و چه آن‌ها كه در قافلة اسیران، ادامه‌دهندة كار عاشورائیان بودند، چقدر عجیب است كار حسین(ع) در كاخ یزید به زبان زینب؛ خدا می‌داند اگر چنین چیزی اتفاق نیفتاده بود، ما باور نمی‌كردیم كه واقع شدنی است. دوباره به جملات زینبِ به ظاهر شكست‌خورده در مقابل یزیدِ به ظاهر پیروز شده، فكر كن و به من بگو كاری بزرگ‌تر از این در تنگنای زمین ممكن است؟ یك زن و نَه مرد، داغ فرزندان و عزیزان دیده، و نه یك زن در شرایط عادی، اسیر در چنگال بی‌رحم‌ترین قاتلان، و نه در بین دوستان و نه بر اریكه قدرت، حال در چنین شرایطی و این‌همه سخن بزرگ گفتن كه وسعت آن به وسعت همة تاریخ است، راستی معنی حكمت حسینی چقدر ژرف و عمیق است؟ بگذار تو را در ساحل این اقیانوس بیكرانه كه یك موج آن سخنان زینب است، تنها بگذاریم تا شاید تو توان نگاه كردن پیدا كنی، من كه فقط می‌توانم به این افق غیرقابل دسترس نظاره كنم.
خدایا! چشم ما را از كربلا باز مگیر! و خدایا! قدرت نگاه كردن درست به این كار بزرگ را به ما عطا كن. یا رب‌العالمین
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»