در مسئله كربلا هم صحبت از اینجا شروع میشود: «انسانی كه از برق اسلحهها نگذرد سایه سیاه ترس، او را درشرایطی قرار میدهد كه نمیتواند انتخاب كند»، نه اینكه انتخاب میكند ولی انتخابش عملی نمیشود. كربلا قدرت گذر از سایه ترس را به انسان میدهد، وقتی كه مقتدای شما، امامحسین(ع) شد، یعنی وقتی به این مقام رسیدید كه نظر به او كنید و بگویید «وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ» یعنی من به ملاقات وجود شما آمدهام و طلب تماس با مقام شما را دارم، خدا من را از ادامه تماس با مقام معنوی شما محروم ننماید، در این حال حضرت را بهعنوان امام خود انتخاب كردهاید. آنگاه تحقق عهد انسان با امامش، به معنی وارد شدن در دنیای گذر از ترس است.
اگر ما در صحنه كربلا بودیم چه میكردیم؟ وقتی روی این سؤال عمیق شویم ممكن است از خود بپرسیم آیا ما تاب ماندن در كنار امام را داشتیم؟ آیا صرف اینكه میخواستیم در كنار امام باشیم كافی بود كه مثل بقیه اصحاب امام عمل كنیم؟ میخواهم بگویم: آری؛ وقتی شما جرأت انتخاب در كنار امام را در آن شرایط بهدست آوردید، دیگر بقیه راه را خودِ تصرفات امام حل میكند.
در نهضت حسینی حكمت و بصیرت نهفته است و یك تن یك فرهنگ است و همه چیز، و در طرف مقابل سی هزار تن هیچ اند، هیچ. این قصّه همه تاریخ است و همین بینش است كه توان رویارویی را به ملتها خواهد داد، به عنوان مثال شما دیدید كه امامخمینی(ره) توانست در این دنیا درست بماند. شما یك رهبر غیر حسینی در طول تاریخ به من نشان بدهید كه توانسته باشد درست بماند، همه را جوّ رعب اسلحههای مدرنیته به ركوع و سجود در مقابل قدرت دنیا كشانده است. از آن طرف هم در این مسئله غفلت نكنیم، آن كشوری كه اسلحة بیشتری دارد زودتر از طریق انبوه اسلحه هایش به سوی مرگ میرود - كه این خود بحث مفصلی است - به قول یك دانشمند سوئدی «از روزی كه اسلحههای مخوف ساختیم، امنیت خودمان را از دست دادیم، و بعد اسلحه های بیشتر ساختیم تا قدرت اسلحههای مخوف را خنثی كنیم و خودمان قربانی اسلحهها شدیم» و در نگاهی عمیق به كربلا این قاعده را میتوانی ببینی كه چه كسی قربانی اسلحههایش شد.
در حكمت حسینی یك جان در مقابل جانها نیست تا «ترس» جایگزین هر انتخاب منطقی شود. آیا میشود شما یك نفر باشید و سی هزار نفر شما را تهدید به مرگ كنند و بتوانید انتخاب برین را عملی كنید؟ مگر در طول تاریخ چنین چیزی به غیر از مكتب حسینی عملی شده است؟ شما قهرمان سازیهای دروغین تاریخ را واقعیت ندانید، اگر سایههای اسلحهها با حكمت حسینی بیمقدار نشوند، اسلحهها حكومت میكنند و قهرمانان قلابی به فرهنگ بشر تحمیل میگردند. در حكمت حسینی یك جان نیست در مقابل جانها، تا «ترس» جایگزین هر انتخاب منطقی شود، بلكه هر انسانی خودش را ادامه سلسله حكمت حسینی میبیند و لذا میتواند انتخاب منطقی بكند. تعبیر من همیشه این بودهاست كه امامخمینی(ره) و مقام معظم رهبری هدیه خدا هستند، چراكه توانستهاند با حكمت حسینی سایه ترس اسلحهها را به هیچ بگیرند. حكمت حسینی است كه توانسته است از زمین و زمان و گوشت و استخوان بگذرد تا ماورای همه اینها، انسان را از پوچی برهاند و در این حال، «ترس» محو میشود و برق اسلحههای از دور به نمایش در آمده دیگر نمیتواند حكومت بكند، بلكه مجبورند نزدیك بشوند، در حالی كه تا دور بودند رعب ایجاد میكردند و در كربلا نتوانستند از دور رعب ایجاد كنند و حسین(ع) را به زانو در آورند.