نمیگوید پوستت را میدرم، بلكه كار را قیامتی میكند و او را با خدا رو در رو میبیند.
روزی كه رسول خدا و خاندان او و پارههای تن او در سایة رحمت خدا آرمیده باشند، تو با خواری هر چه بیشتر پیش او خواهی ایستاد. آن روز، روزی است كه خدا وعدة خود را انجام خواهد داد و این ستمدیدگان را كه هریك در گوشهای به خون خود خفتهاند گردهم خواهد آورد، او خود میگوید:«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ». اما پدرت معاویه كه تو را این چنین به ناحق بر گردن مسلمانان سوار كرد؛ آن روز كه دادخواه محمّد(ص) و دادگر خدا و دست و پای تو در آن دادگاه گواه میباشد، خواهد دانست كدام یك از شما بدبختتر و بیپناهتر خواهند بود.
حضرت زینب(س) این مقدمات را چیدند و سپس با قاطعیت مطالبی را بیان میكنند. قاطعیت پیامبران، یعنی ظهور حق. به همین دلیل، حق اگر پایدار شود قاطعیت پایدار میشود. اما ظهور غضب، غضب منهای كنترل حق، معلوم نیست كه سقوط دشمن را به دنبال داشته باشد. به عنوان نمونه در نهضت امام خمینی(ره) شما این را میدیدید كه امام خمینی(ره) هر قدمی برمی داشت شاه به سقوط نزدیك تر میشد. شاید یادتان باشد كه شاه آمد و گفت: صدای انقلابتان را شنیدم. این جمله یعنی قبول كردیم كه شما انقلاب كردید و ما هم موظفیم كوتاه بیاییم و امام با قاطعیت گفتند: شاه باید برود. البته به نحوی میگفتند كه ادب اسلامی و صفای برخورد، از بین نرود.
حضرت زینب(س) در ادامه فرمودند: «یزید ای دشمن خدا! به خدا تو در دیده من ارزش آن را نداری كه سرزنشت كنم یا تحقیرت نمایم. امّا چه كنم اشك در دیدگان حلقه زده و آه در سینه زبانه میكشد. پس از آنكه حسین(ع) كشته شد و لشكر شیطان ما را از كوفه به بارگاه گروه بیخردان آورد، تا با شكستن حرمت خاندان پیغمبر پاداش خود را از بیتالمال مسلمانان كه حاصل دسترنج زحمتكشان و ستمدیدگان است بگیرد، پس از آنكه دست این دژخیمان به خون ما رنگین و دهانشان از پارهگوشتهای ما آكنده است، پس از آنكه گرگهای درنده بر كنار آن بدنهای پاكیزه جولان میزدند، توبیخ و سرزنش تو چه دردی را درمان می كند؟ اگر گمان میكنی با كشتن و اسیر كردن ما سودی بهدست آوردهای به زودی خواهی دید، آنچه سود میپنداشتی جز زیان نیست. آن روز جز آنچه كردهای حاصلی نخواهی داشت.