بسماللهالرحمنالرحیم
﴿ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا اباعبدالله وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ ﴾
﴿ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِی اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ﴾
﴿ وَلاجَعَلَهُ اللّهُ اخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ ﴾
سلام بر تو ای اباعبدالله! ای پدر همة بندگان خدا، و سلام بر همة آن روحهای بزرگی كه بر ساحت تو فرود آمدند! سلام الهی از طرف من تا قیام قیامت بر تو باد! و خدا نكند این زیارت و ملاقات با مقام منیع شما برای من آخرین تجدید عهد و زیارت باشد كه ما تا آخر بر عهد با شما پایداریم و بدان نیازمندیم.
جمع عزیزی در كربلا دست به دست هم دادند تا صحنهای بیافرینند كه انسانیّت تا قیام قیامت از آن، شربت زندگی و حیات طیّب بنوشد و برای خود معنویت ذخیره كند و معنی خودش را در همه عرصههای زندگی، چه در جنگ و چه در صلح، از دست ندهد.
جبههای به پایداری همة زمانها
گفتیم كه حضرت اباعبدالله(ع) همة تلاششان این است تا جبهة حقّی را به تمام معنا به صحنه بیاورند كه تا قیامت بقاء و نفوذ داشته باشد. چون حق، همیشه حق است و ماندنی. حق، یعنی حَقَّقَ؛ یعنی عدم نابودی. حق؛ یعنی نفوذ مطلقی كه عرصة حادثهها و تاریخ را میشكافد و جلو میرود. حق؛ یعنی بقاء. حق؛ یعنی كمال مطلق، چون عدمْ نقص است و وجودْ كمالِ مطلق است و حق یا وجود مطلق؛ كمال مطلق و عین بقاء و عین وجود است. بنابراین هر چیزی به اندازة حق بودنش باقی و نافذ است و حضرت اباعبدالله(ع) تمام آن دقّتها و تلاشها را كردند تا یك جبهة حقِّ محض بهوجود بیاورند، چون در متن جبههای كه حقّ محض هست، كمال، بقاء، نفوذ، هدایت و رحمت نهفته است. چنین جبههای را در هیچ جا غیر از كربلا نمیبینید. بقیة جبههها به اندازهای كه به كربلا نزدیكاند، حقاند.(54)
در صحنههای تاریخی در كجا سراغ دارید جبههای را به گونهای ترتیب دهند كه هیچ انگیزة حقّی برای دشمن نباشد، و هیچ ناخالصی در آن جبهه نماند، حتّی جبهههایی كه در صدر اسلام بوده است؟(55) آنها هم به اندازهای كه به كربلا نزدیك هستند، حقّ هستند. در اینجا معنی و مفهوم آن روایاتی كه میگوید: «اگر بین رفتن به كربلا و حج (غیر واجب) مخیّرید و فقط یكی ازآن دو را میتوانید بروید، به كربلا بروید» روشن میشود.