تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

آفت زندگی دینی در كنار حاكمیّت یزید

در واقع پیشنهاد یزید این بود كه امام‌حسین(ع)، حیاتِ دینی در كنار حاكمیّت فرهنگ یزیدی را بپذیرند، تا زنده باشند ولی سؤال این است كه این چه روحیه‏ای است كه همراه با یزید بودن برایش زندگی محسوب نمی‌شود؟ این یك فرهنگ است كه با فرهنگ یزیدی سازگار نیست و باید این فرهنگ در همه ابعادش برای ما روشن شود كه چرا این فرهنگ با فرهنگ یزید و معاویه سازگار نیست؟ و از همه مهم‌تر این‌كه حسین(ع) چگونگی این عدم سازگاری رانشان داد و این دومی خیلی دقیق و حساس است كه ما آن را حكمت حسینی نام نهاده‏ایم و در این سلسله بحث می‏خواهیم همین را روشن كنیم. إن‌شاء‌الله.
امام‌حسین(ع) فرمودند:
فَاِن نَهزِم فَهَزّامون قِدماً

واِن نُهزَم فَغَیرُمُهَزَّ مینا

یعنی؛ با این نیروی كم در مقابل دشمن قوی می‏جنگیم، اگر پیروز شدیم تازگی ندارد و اگر كشته شویم دنیا می‏داند كه ما مغلوب نشده‏ایم.
چون معنی حیات انسان در مقابل فرهنگ مادی معاویه آن است كه هضم آن فرهنگ نشود. حیات حقیقی آن است كه در آن معنویت اسلامی‌اش حفظ شود، حال چه بمانیم و چه كشته شویم. و لذا است كه امر به معروف و نهی از منكر مانع این هضم شدن می‏شود. حال اگر در این جنگ‌وجدال مغلوب نشدیم، بر یزیدیان حاكم می‏شویم كه این چیز جدیدی نیست. یعنی حضرت غلبه بر یزید را چیزی نمی‏گیرد، همچنان‌كه تكه‌تكه شدن زیر سُم اسب‌ها را چیزی نمی‏شمارد و اگركشته شدیم بدن‌های ما زیر سم اسب‌ها پاره‌پاره می‏شود چون می‏خواهیم انسان بمانیم و آزادگی خود را از دست ندهیم.
قبلاً عرض شد كه حضرت وقتی با حرّ روبه‌رو می‏شوند، حرّ به حضرت می‏گوید: ای پسر فاطمه فكر می‏كنم اگر مقاومت نكنید بهتر باشد زیرا شما را می‏كشند. حضرت می‏فرمایند: «اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنی؟»؛ «آیا مرا از مرگ می‏ترسانی؟» اصلاً مگر مرگ چیزی است كه تو مرا از آن می‏ترسانی؟ تأكید من بر این جمله به جهت آن است كه باید این را در ذهنتان حل كنید كه در فرهنگ كربلا، عنصری به نام خطر مرگ وجود ندارد و اصلاً مرگ چیزی نیست كه تصمیم‏گیری اصحاب كربلا را تحت تأثیر خود قرار دهد و تصمیم‏ آنها را تغییر دهد. حرف این است كه«اِنّی‏ لا اَرَی الْمَوْتَ اِلاَّالسَّعَادَة»؛ «ما مرگ را جز سعادت نمی‌بینیم»؛ پس، از مرگ با ما حرف نزنید، از انجام وظیفه باید سخن گفت.
یكی از شاعران در مورد اصحاب كربلا می‏فرماید:
قَدْغَیَّرَالطَّعْنُ مِنْهُمْ كُلَّ جارِحَةٍ

اِلاَّالْمَكارِمُ فی اَمْنٍ مِنَ الْغِیَرِ»(28)

«نیزه‏های دشمن همه اعضایشان را تكه‌تكه كرد مگر همّت بلند و مكارم اخلاقشان را كه هیچ نیزه‏ای نمی‏توانست تغییر دهد».
باید به كربلا از زوایای مختلف نگاه شود تا فرهنگ كربلا برای ما روشن شود. یكی از نكاتی كه باید بررسی شود این است كه: چرا امام‌حسین(ع) از یك طرف وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل رامی‏شنوند بدون آن‌كه خودشان تغییر مسیر دهند به همراهانشان می‏گویند: برگردید، چون راه ما، راه كشته شدن است و لذا در آن زمان عدّه‏ای از افراد برگشتند. از طرف دیگر امام‌حسین(ع) سایه‌به‌سایه زهیر‌بن‌قین می‏روند و او را به همراهی خود دعوت می‏كنند. و یا پیشنهاد حبیب‌بن‌مظاهر را در مورد دعوت طایفه بنی‌اسد جهت پیوستن آنها به قافله اباعبدالله می‏پذیرند.