امام(ع) تلاش میكند تا دشمن در متن هستی و در تمام تاریخ، هیچ انگیزه و دستآویزِ حقّی نداشته باشد. اگر این چنین شد، آنوقت نهضت حسین(ع)، مطلق صحّت و خلوص میشود. و امام(ع) در مقابل حُرّ كه با یك لشكر خسته و تشنه به تعداد هزار نفر راه را بر امام میبندد، چه مسالمتآمیز روی مینمایاند. در حالیكه پیروزی بر چنین لشكر خستهای چنانكه زهیربنقین پیشنهاد كرد، كار چندان مشكلی نبود، ولی به دستور امام به اسبهای لشكر حرّ آب دادند، و از افرادشان با آب و غذا پذیرایی كردند. اگر امامحسین(ع) حرّ را كشته بودند، حالا كوفیان به انگیزة گرفتن انتقام خون حرّ با امام جنگ میكردند، آنوقت دیگر نهضت كربلا با آنهمه عظمت به پا نمیشد. لذا تمام تلاش امام این است كه هیچ دستآویز حقّی برای دشمن باقی نماند. حكمت حسینی بسیار مشكل است. حسینبنعلی(ع) یك شورآفرین حكیم است، و حكیمی است كه تمام حكمت خدا در مقام ظهور، در مظهر حسینی جمع شده است.
گاهی برای ما این سؤال ایجاد میشود كه چرا امام، هم خودشان این همه به لشكریان عمرسعد نصحیت میكنند و هم بعضی از یاران خود مثل زُهیر و بُریر را برای نصیحت آنها میفرستند. این نصیحتها چه نتیجهای دارد؟ این نصایح باعث میشود كه این جبهه در نیت و عمل، خلوص محض، و جبهة مقابل، خباثت محض شود، تا دین حسین(ع) آن طور كه خدا میپسندد ایجاد شود. عمّان سامانی(ره) چه زیبا میگوید:
هسـت از هر مذهبی آگاهیم
الله الله من حسیـن اللهیـــم
بنـده كس نیستم تا زنـدهام
او خدایِمن، من اورا بندهام
نی شناسای نبیّام، نی ولـی
من حسینی میشناسم بنعلی
یعنی كربلا، یك دین و آیین است و نه یك حادثه.