همة زیبایی را باید در شفقت برای هدایت گمراهان پیدا كرد كه سراسر نهضت حسین(ع) زدودن گمراهیها و نجات گمراهان است. خطبههای صبح عاشورا سندی است پُرپیام در این راستا. حضرت چندینمرتبه خودشان و بعضی از یارانشان در صبح عاشورا صحبت میكنند، چراكه حضرت آمده است تا زشتی تخم گمراهی را بنمایاند و آنرا بخشكاند. رسالت امام بیداركردن وجدانهای خفتة همة انسانهایی است كه فعلاً در سپاه عمرسعد جمع شدهاند، در حالیكه امام نه از مرگ میترسد و نه زمان، زمانی است كه دیگر رهایی از مرگ ممكن باشد. ولی امام میخواهد اگر شده حتّی یك نفر را هم كه هست از بین شعلههای فتنه و گمراهی، نجات دهد تا معنی هدایتگری، در سنّت ایمانی پایدار بماند، چون شعور حسینی، سیر سنّت هدایت الهی است در كلّ حیات بشری؛ قصّه، قصّة هدایتِ یكی دو نفر نیست كه در جبهة عمرسعد است، بلكه قصّه، قصّة سنّت هدایت حسینی است، و حكمت حسینی یعنی همین؛ اصل هدایتگری، از ظلمت به سوی نور مطرح است. اصلاً برآوردها و محاسبههای معنوی به تعدادها نیست، به تحقّق سنّتهاست.
امام در صبح عاشورا میفرمایند:
«مردم شتاب مكنید! سخن مرا بشنوید! من خیر شما را میخواهم! من میخواهم بگویم برای چه به سرزمین شما آمده ام! اگر سخن مرا شنیدید و انصاف دادید و دیدید من درست میگویم، این جنگ كه هر لحظه ممكن است درگیرد، از میان برخواهد خواست. اگر به سخن من گوش ندهید، اگر به راه انصاف نروید زیان آن دامنگیرتان خواهد شد. مردم میدانید من كیستم؟ میدانید پدر من كیست؟ آیا كشتن من بر شما رواست؟ آیا رواست حرمت مرا در هم شكنید؟ مگر من پسر دختر پیامبر شما نیستم؟ مگر پدر من وصّی پیامبر و پسر عموی او و از نخستین مسلمانان نیست؟ آیا این حدیث را شنیدهاید كه پیامبر دربارة من و برادرم فرمود: این دو فرزند من، دو سیّد جوانان اهل بهشت اند؟... «هَلْ یَحِلُّ لَكُمْ قَتْلی؟!»؛ «آیا كشتن من، برای شما حلال خواهد بود؟!» به چه مجوّز شرعی میخواهید خون مرا بریزید؟»(51)
دقّت كنید؛ چگونه زلالترین و خالصترین جبهة دینداری در كربلا به نمایش آمد، تا هركس، هر وقت خواست دینداری كند، به كربلا بنگرد و نیز هر وقت، هر كس خواست در مقابل جبهة باطلی بایستد، به حكمت حسینی اقتدا كند، تا دینداری كرده باشد.
نمیدانم این جملات را شعر و شاعری و بروز احساسات میدانید؟ یا قبول دارید كه كار انجام شده، فوق گفتار است و باید سعی شود نهایت استفاده را از الفاظ كرد تا بلكه پرتوی ضعیف از آن كار بزرگ تبیین گردد. اگر به هر وسیلهای سینه و جان شما به اباعبدالله وصل شود، همة زندگیتان حسینی میشود، نه اینكه بحث فقط در حدّ جنگ با یزید باشد. این خطایی است كه اجازه نمیدهد ذهنها آزاد شود. حرف ما از اوّل تا حالا اصلاً حرف جنگ با یزید نیست، جنگ با یزید یك نمود جزیی از یك دینداری كلّی است. برداشت ما از كربلا نباید محدود به جنگ با یزید باشد. بلكه ما تمام دینداری در عصر ظلماتِ طاغوتی آخرالزمان را به روش حسینی ممكن میدانیم. اصلاً با نگاه حسینی در هر عصر ظلمانی، میتوان زندگی نورانی و پرشور توحیدی داشت، چه به شهادت ختم شود و چه ختم نشود.