تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

جلسه ششم، (كربلا، سرّ اولیاء)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
﴿ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا اباعبدالله وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ ﴾
﴿ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِی اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ﴾
﴿ وَلاجَعَلَهُ اللّهُ اخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ ﴾
سلام بر سلسلة مقدّسی كه راه زندگی دینی را در سخت‌ترین شرایط به ما آموختند، تا نه در دنیا نفله شویم و نه از بهرة حیات و ابدیت خود محروم بمانیم.
در این سلسله مباحث نگاهی به شرایط اجتماعی سیاسی فرهنگی دوران امام‌حسین(ع) می‏كنیم تا بیشتر بتوانیم عظمت نهضت اباعبدالله(ع) را بشناسیم و با شناختن عظمت این نهضت است كه علاقه و توجّه و حیرت و شیدایی ما به آن حضرت بیشتر می‏شود و در نتیجه دلمان سالم می‏گردد. چراكه قلب سلیم، قلبی است كه محبّت معصوم در آن باشد و این محبّت در قلبی است كه نسبت به معصوم عقیدة ضعیف و غلط نداشته باشد.
هر چه بتوانیم نهضت حضرت را از زوایای مختلف بررسی كنیم، معرفتمان به عظمت امام(ع) بیشتر می‏شود. و این معرفت باعث اتّصال و اتّحاد با مقام امام می‏گردد. نهضت امام دریای عظیمی است كه به راحتی نمی‏توان به عمق آن رسید. در روایت داریم كه حضرت خضر(ع) اوّلین سرّی را كه برای حضرت‏موسی‏(ع) طرح می‏كند، جریان كربلاست و بعد هر دو به شدّت گریستند.(35) همین‌قدر از این روایت بدانید كه قضیه كربلا یك قضیة موسوی(ع) نیست، بلكه یك قضیة خضری(ع) است؛ یعنی اهل طریقت و حقیقت، بیشتر می‏توانند كربلا را بیابند. خداوند به حضرت موسی(ع) می‏فرماید: «برو پیش عبد صالحی كه اسراری را به او آموخته‌ایم»؛ «علَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً»(36) و شاگردی او را بكن، و اوّلین سرّی كه مطرح می‏شود، قضیه كربلاست.
كربلا خیلی عجیب است. كربلا را از این زاویه نگاه كنید كه اصحاب كربلا آدم‌های خیلی پاك و خوبی بودند. به عنوان مثال؛ مسلم‏بن‏عقیل(ره) جوان 28 ساله پاك‌دامنی است، كه هیچ انگیزه‌ای جز تبعیت از حكم خدا در او نیست. یكی از بزرگان كوفه به نام «شریك»، مریض شد و عبیدالله خواست كه به عیادت او برود. به مسلم‌بن‌عقیل خبر دادند كه تا به منزل شریك برود و پشت پرده كمین كند و عبیدالله را بكشد. مسلم هم به خانه شریك آمد و با شریك قرار گذاشتند، وقتی شریك تقاضای آب كرد، مسلم به عبیدالله حمله‏ور شود. وقتی عبیدالله به خانه او آمد و او در فرصت مناسب برای چند‌بار علامت داد و درخواست آب كرد، مسلم حمله نكرد، تا جایی‌كه عبیدالله مشكوك شد و رفت. بعد به مسلم گفتند: چرا حمله نكردی؟ گفت: یادم آمد كه پیامبر(ص) ترور را حرام می‏دانند و فرمودند: «اَلْاِیمانُ قَیْدُ الْفَتِك»(37) ایمان، مانع ترور و حملة غافلگیرانه است.
نمونة دیگر این‌كه؛ وقتی مسلم‌بن‌عقیل(ره) را پس از دستگیری زخمی كردند و خون از بدنش می‏رفت، تشنه شد و درخواست آب كرد. وقتی خواست آب بخورد، خونِ دهانش با آب مخلوط شد و آب را نخورد. آب را عوض كردند خواست بخورد، باز آب خونی شد، لذا آب را نخورد، چرا؟ چون شرع اجازه نمی‏دهد انسان آب نجس را بخورد. عمده این است كه ببینیم كربلا را چه كسانی به وجود آورده‏اند و اساساً تا كسی به نهایت درجة تقوا نرسد، خداوند به او شایستگی شركت در نهضت حسینی نمی‌دهد. مسلم‌بن‌عقیل(ره) در هنگام وصیت فرمود: «من دو وصیت دارم؛ یكی این‌كه به حسین(ع) خبر بدهید كه به كوفه نیاید، و دیگر این‌كه من هفتصد دینار به این مردم مقروض شده‌ام، زره و شمشیرم را بفروشید و بدهی مرا بدهید». یعنی كسانی كه تمام ابعاد اسلام را پذیرفته‌اند مفتخر به شهادت در راه حسین(ع) خواهند شد.