نكتة دیگر اینكه؛ فكر میكنید اسلحه برای كشتن است یا برای ترساندن؟ اصلاً معنی اسلحهها در چیست؟ - مقدمة بحث را دقت داشته باشید- اسلحهای كه بكشد بیآبروست، اسلحهای كه بترساند آبرومند است. همیشه جبّاران دوست داشتند كه اسلحههایشان بترسانند و حیات همة حكومتهای غیر انسانی، چه حكومتهای مدرنیته امروز، چه حكومتهای فئودالیته و چه حكومتهای دیكتاتوری، حیات همة حكومتهای ظالم، ترساندن بهوسیلة اسلحه است. حیات امروز دنیا به برق اسلحههاست نه به اِعمال قدرت آنها. حالا به كربلا نگاه كنید؛ در كربلا درست عكس این بود. كربلا، اسلحهها را مجبور كرد كه به كار بیفتند. شمشیری كه از دور برق بزند، انسان را میترساند و سرِ جای خود مینشاند ولی كربلا شمشیرها را مجبور به بریدن كرد. یكی از شعارهای حضرت این بود: «فَیاسُیُوفُ خُذینی»، ای شمشیرها فرود آیید و مرا بگیرید! در نهضت حسینی دیگر اسلحههای دشمن قدرت ندارند. مگر عبید الله بن زیاد چند نفر از مردم كوفه را كشت كه همه را برای جنگ با حضرتحسین(ع) روانة كربلا كرد؟ وقتی كه در كوفه اعلام كردند كه همه باید به جنگ حسین(ع) بروند شخصی به كوفه آمده بود تا قرضش را بگیرد و برگردد. به او گفتند: چه كار داری، گفت: آمدهام قرضم را بگیرم، دیدند كه اگر او را بكشند، هیچ دردسری بهوجود نمیآید. چون كوفه مثل بیشتر شهرهای آن زمان، قبیلهای بود هر كس را میكشتند با قبیله او درگیر میشدند و این شخص نه قبیلهای داشت و نه پشتیبانی، لذا او را كشتند و جسدش را به دیوار شهر كوفه آویزان كردند و گفتند؛ هركس به جنگ با حسین(ع) نرود چنین سرنوشتی دارد. دقت كنید اینها یك نفر را كشتند ولی همه ترسیدند. یعنی اسلحهها بیش از آن كه بكشد، ترس را به دل كوفیان میاندازد و در حكمت حسینی این مسئله خوب روشن شده است كه قدرت و آبروی اسلحهها تا حدّ ترساندن است، ولی وقتی بریدند معلوم میشود قدرتی ندارند.
تا حكمت حسینی در صحنه حیات بشر نیاید، آینده از آن شما نیست و آینده حتماً از آن شیعیان واقعی است كه به حسین(ع) اقتدا كردهاند، چراكه در فرهنگ شیعه، اسلحهها كارهای نیستند. یزید نفهمید كه پدرش - معاویه- چگونه این همه مدت حكومت كرد، معاویه با برق اسلحهها حكومت كرد، ولی یزید اسلحهها را به كار انداخت و كار خود را خراب كرد و یا بگو حسین(ع) شرایط را مساعد دید و یزید را از تعادل خارج كرد و لذا او را مجبور كرد تا اسلحههایش را به كار اندازد.