تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

نظم‏های خواب آور

ممكن است معاویه نظم و امنیتی گسترده در سرتاسر مملكت به‌وجود آورده باشد و ممكن است آن‌هایی كه به ماورای زندگی زمینی نظر ندارند، از این نظم و امنیت بتوانند به آرمان های خود برسند و معاویه برای این مردم باشد و این مردم هم برای معاویه، ولی آن كس كه انسان را در گستره غیب می‏خواهد، در این نظم و امنیت سرد و خواب‌آور، آرام نخواهد گرفت، هر چند نظام معاویه‏ای او را آشوب گر می‏شناسد ولی او به نظمی برتر می‏اندیشد كه در آن نظم، زمین به آسمان و انسان به خدا وصل شود و با این نگاه است كه معلوم می‏شود نظم و امنیت معاویه پوچی را تا مغز استخوان انسان ها نفوذ می‏دهد و اگر انسان به آسمان غیب نیندیشد بدون آن كه بخواهد طعمه این پوچی خواهد شد و سرد و غم زده خواهد مرد.
جنگ امام‌حسین(ع) در حقیقت با چهل سال حكومت معاویه است، یزید مطرح نیست او تفاله‏ای از معاویه است، معاویه در قلمرو حكومت خویش نظمی به وجود آورده بود كه هر كسی بخواهد دنیا داشته باشد، می‏تواند و هر كس هم كه بخواهد به اصطلاح كبوتر مسجد باشد و در گوشه مسجد مشغول عبادت شود، می‏تواند. معاویه شرایط هر دو كار را فراهم كرده بود، او كاری كرده بود كه هر كس می‏خواهد زمینی باشد و زمینیان را به خود جلب كند بتواند و به خاطر همین موضوع است كه بسیاری از افراد معاویه را می‏خواهند. اگر تاریخ را بررسی كنید خواهید دید كه حتی كوفیان نیز به خاطر لجاجت و رقابت با شامیان، امام‌حسین(ع) را می‏خواستند، كوفیان برنامه ریزی كردند با دعوت حسین(ع) و به دست گرفتن حكومت، پایتخت را از شام به كوفه منتقل كنند. البته روح حاكم بر فرهنگ كوفیان را مورد نظر داریم نه این‌كه بزرگانی كه یار واقعی امام بودند در آن صحنه حضور نداشتند. می‏خواهیم روح و معرفت و شعوری را كه حسین(ع) به بشریّت - در مقابل روح معاویه- می‏دهد بشناسیم، مگر روح معاویه چگونه روحی است كه حسین(ع) در این روح، روحیه‏ای شورشی معرفی می‏شود؟ چرا معاویه می‏تواند اتهام شورشی بودن را به امام‌حسین(ع) بچسباند، مگر چه فضایی بر جامعه غالب شده است؟
عرض كردیم روح حاكم بر آن جامعه روح مردمی است كه به غیب نظر واقعی ندارند و در قلمرو حكومت امن معاویه زندگی می‏كنند و معاویه را می‏خواهند و معاویه نیز آن‌ها را می‏خواهد. عده كمی از جامعه با معاویه كنار نیامده‏اند وگرنه كل جامعه با معاویه كنار آمده است. صوفیان كنار آمدند، فقها - به معنای غیر اهل بیت در اهل سنّت- كنار آمدند، بعضی از صوفی‏ها بودند كه دركناری می‏نشستند ذكر می‏گفتند و تكه نانی می‏خوردند و شاكر وضع موجود بودند، صوفی‌گری، كاری به معاویه ندارد، معاویه هم با آن‌ها كاری ندارد. فقیه هم می‏گوید مواظب باش بین ركعت‌های نمازت شك نكنی، كه این موضوع ایرادی به حكومت معاویه نمی‏گیرد، معاویه هم كاری به این‌گونه فقها ندارد، در جامعه امن معاویه، امنیتی وجود دارد كه همه مردمِ بریده از غیب بتوانند زندگی نمایند و این مردم با معاویه كنار آمده بودند، اما كسی كه انسان را در گستره غیب می‏خواهد و بگوید: «بودنِ» من به وصل بودن من به آسمان است و این نمی‏شود مگر به وصل بودن آسمان به زمین، نمی‏تواند با معاویه كنار بیاید، چرا؟ چون كسی كه می‏خواهد به‌وسیله ارتباط با غیب تغذیه شود، ارتباط با غیب به این معناست كه حكم خدا بر زمین نازل شود و این یعنی بر كل جامعه حكم خدا جاری باشد و حكم خدا برای الهی شدن مردم است، نه این‌كه حكم خدا قالبی باشد برای خواب نمودن مردم، و این‌جاست كه این روح نمی‏تواند با فرهنگ معاویه كنار بیاید بلكه یك روح شورشی در مقابل روح معاویه به حساب می‌آید. بنابراین آن كس كه انسان را در گستره غیب می‏خواهد، در چنین نظم و امنیتِ سرد و خواب آوری آرام نخواهد گرفت.
آنچه كه آرزو دارم همه عزیزان با تمام وجود درك نمایند، احساس فرهنگ حسین‏(ع) در مقابل فرهنگ معاویه و یزید است، اگر خوب به جملات اباعبدالله(ع) دقت كنیم و تدبر داشته باشیم، به این نتیجه خواهیم رسید كه اصل قضیه چیز دیگری است! حضرت اباعبدالله(ع) چیزی دیگر می‏بیند كه آن اساس نهضت اوست! نظم سرد و مرده معاویه نمی‏تواند حسین‏(ع) را آرام كند، هر چند نظام معاویه‏ای او را آشوبگر می‏شناسد، ولی حسین به نظامی برتر می‏اندیشد؟ نظم حسینی چیست؟ نظمی است كه در آن زمین به آسمان و انسان به خدا وصل می‏شود، شاید بگویید، صوفی ها هم همین را می‏خواهند! این دروغ است - صوفیانِ مقابلِ امام را عرض می‏كنم- وگرنه عارف باللّه همان كسی است كه ذوب در اباعبدالله(ع) است، ما مُسْلم‌بن‌عوسجه را عارف باللّه می‏دانیم.