كربلا، به ما یاد داد آنهایی كه مولای خود را رها كردند و مولایی غیر از آنكه خدا برایشان خواسته بود خواستند و در بین بینهایت انتخابها، وقتی بهترین انتخاب را فرو گذاشتند، به ناچار بدترین انتخاب را برمیگزینند و بین خشم افراطی و پشیمانی شدید - كه این دو صفت كوفیان است - سرگردان میمانند. كوفیان با تمام وجود، سعی كردند با فرمانبرداری از عبیداللهبنزیاد او را راضی كنند، و پس از آن متوجّه شدند برای رضای تبهكارترین مرد روی زمین، خیرخواهترین انسان نسبت به خودشان را كشتهاند. كوفیان متوجّه شدند حسین(ع)نه به دست شامیان - كه یاران معاویه و دشمن اهلالبیت بودند - بلكه به دست خودشان كه همواره از معاویه متنفّر و به علی(ع) علاقهمند بودند، كشته شد و بار دیگر در حالی كه معاویه زیر خاك است در دام او افتادند. این است كه دیگر نتوانستند خود را تحمّل كنند و هیچ چیز را نمیتوانستند تحمّل كنند. شعلههای آتش انتقام زبانه كشید و نه تنها این آتش، قاتلان شهدای كربلا را در برگرفت بلكه كوفیان، خودشان را میكشتند و هیچكس به كسی رحم نمیكرد.
و این سرنوشت هر امّتی است كه ادعای دینداری دارد ولی در دینداری پاكباز نیست. بگذارید حرف را در همینجا ختم كنیم كه هر نكته دیگری بگوییم از این آخرین نكته غفلت خواهد شد كه:
سرنوشت كوفیان، سرنوشت هر امّتی است كه ادعای دینداری دارد، ولی در دینداری «پاكباز» نیست و ریشة این بدترین انتخاب را در عدم پاكبازی در راه دین باید جستجو كرد.
خدایا: به حق حسین(ع) كه در راه تو به واقع پاكباز بود، بر ما منّت بگذار و ما را در دینداری پاكباز بگردان.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»