تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

آنگاه كه بزرگ‌نمایی ستم، نقش بر آب می‌شود

خدایا من شهادت می‏دهم و بر سر این شهادت پایدارم و جوّ زمانه نمی‏تواند مرا عوض كند. خدایا ما شهادت امام‏(ع) را هدیه و اكرام تو می‏دانیم. یزیدیان بی‌خود تصور می‏كنند كه قدرت‌نمایی كرده‏اند، یزیدیان را خداوند از این طریق رسوا كرد. كسانی كه حسینی نیستند عموماً مرعوب تبلیغات دشمن می‏شوند. مثلاً با این‌كه حق را قبول دارند یك‌دفعه می‏گویند ممكن است پیروز نشویم. یعنی می‏رسند به این حرف شیطانی كه چون با پایداری در مسیر حقّ، پیروز نمی‏شویم؛ پس باطل را می‏پذیریم. در صورتی‌كه بینش حسینی این است كه هر كس با روش حق، مقابل ستم بایستد، پیروز است. كسی كه می‏ترسد در پیروی از بینش حسینی و فرهنگ شهادت و مبارزه با ستم ضرر كند او در حقیقت نه ضرر را می‏شناسد و نه نفع را، و اصلاً تمام وجودش ضرر است. كربلا؛ یعنی حساب سودانگارانه نكردن. نمونه‌اش این‌كه شما در این زیارت می‌‌گویید: خدایا! تو امام را اكرام كردی كه به مقام شهادت رساندی. حالا این بینش را مقایسه كنید با بینش كسی كه می‏گوید اگر در مقابل آمریكا ایستادگی كنیم، ضرر می‏كنیم و دنیا برای ما ارزش قائل نمی‏شود.
بزرگ‌نمایی قدرت آمریكا برای كسی است كه حسین ندارد. ولی كسی كه دل به حسین داده است آمریكا و دنیاداران در نظرش سبك و هیچ هستند. از این‌جا روشن می‏شود كه چرا امام حسن عسكری‏(ع) فرمودند زیارت اربعین نشانه مؤمن است. معلوم می‏شود كه هر دلی به‌صرف ادّعای ایمان، نمی‏تواند در فرهنگ تبلیغاتی كفر وفادار به اباعبدالله‏(ع) بماند. چه كسی می‏تواند بگوید كه خدایا امام‌حسین‏(ع) با كرامتی كه به او دادی، به نتیجه و ثمر رسید و او را با شهادت گرامی‏داشتی و به سعادت خاص رساندی؟ آن‌كه فرهنگ حسین‏(ع) را شناخته باشد، و زیارت اربعین یعنی فرهنگ حسین‏(ع) را به قلب خود القا كردن.
كسی كه در كربلا در زیر سم اسب‌ها، كرامت حسین‏(ع) و اصحاب او را توسط خدایی كه عالم در قبضة اوست، می‌بیند، چقدر خوب می‌بیند، برعكس؛ سربازان عمرسعد كه این كرامت را ندیدند و نفهمیدند، و اگر زینب و خیام حسین‏(ع) این كرامت را نمی‌دیدند، مسلّم از فرط مصیبت، قالب تهی می‌كردند و اگر مدد روحی و تصرف ملكوتی امام سجّاد‏(ع) در جان مصیبت‌زد‌گان نبود، مگر می‌شود تحمل كرد؛ اصلاً مگر می‌شود بدون نظر امام زمان‏(ع) كارهایی همچون كربلا را به‌وجود آورد و آن را ادامه داد؛ مگر جنگ هشت‌ساله منهای نظر مبارك حضرت بقیة‌الله‌الاعظم(ارواحنافداه) عملی بود؟!
﴿ وَاجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْولادَةِ وَجَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قائِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ اَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الأَنْبیاء﴾ِ
خدایا! او را به پاكی نسل و پاكیزگی طینت برگزیدی و او را بزرگی از بزرگان عالم و پیشوایی از پیشوایان الهی قرار دادی، و مدافعی از مدافعان دین مقرّر داشتی و مواریث همه پیامبران را به او عطا كردی.
خدایا تمام خوبی‌ها را برای ائمه(ع) قرار دادی و این‌ها را گلچین كردی.
در صحنة اربعین در چنین حال و مقامی هستیم، صحنه‏ای كه چهل‌ روز از عاشورا گذشته است یعنی تكه‌تكه شدن بدن‌ها را دیده‌ایم، جشن و غوغای حكومت یزیدی را دیده‌ایم، رعب و وحشتی را كه به صحنه آوردند دیده‌ایم، تهمت‌ها را شنیده‌ایم، با این‌همه بعد از چهل‌روز هنوز حق را از باطل تشخیص می‏دهیم و هنوز به جبهه حق و امام‌حسین‏(ع) وفادار هستیم و هنوز امام‏(ع) را پیشرو و رئیس و سرور و راهنمای خود می‏دانیم و اعتقادمان این است كه خدایا تو ارث انبیاء را به امام دادی و ما با وجود این‌همه تبلیغات و رعب و وحشت، از حسین‏(ع) دل نمی‌كنیم و جرأت دفاع از او را در جان خود داریم، اصلاً كربلا مكتب ادامة چنین جرأت و شجاعت است.
هر چه یزیدیان می‏خواهند بگویند، و هركاری می‏خواهند بكنند ما فهمیده‌ایم چه كسی را بپذیریم و به دنبال چه كسی برویم. انسانی كه پیش از آن‌ كه ظاهر كاخ‌ها خیره‌اش كرده باشد، به درون معنوی خود خیره شده و راه به عالم ماورا برایش باز شده است، چگونه می‏تواند به امام معصوم‏(ع) نظر ندوزد و تبلیغات دنیاگرا، دل او را از جایگاه اصیل خود بركند؟ امام در تمام ابعادش، چه با بودنش و چه با شهید شدنش، انگشت اشاره به عالم لایتناهی دارد، و می‏تواند عالم درون خودت را به تو بنمایاند و درآن صورت خود را به‌واقع یافته‏ای، خودی بسیار متعالی.
با ارتباط با امام است كه انسان می‏فهمد آن‌ بُعدی از ما كه جدای از امام، راه خود را طی می‏كند، ناخود ماست و لذا در فراز دیگر زیارت می‏گوییم:
﴿ وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلی‏ خَلْقِكَ مِنَ الْاَصْفیاءِ﴾
خدایا تو آن امام را از جانشینان پیغمبر و حجّت خودت بر خلقت قرار دادی.
خدایا هنوز هم امام‌حسین‏(ع) را حق می‏دانیم، و می‌گوییم: ای امام، تو با دعوتی كه كردی، حجّت را برای بشریّت تمام نمودی.
هنوز كه هنوز است امام‌حسین‏(ع) حجّت خدا در هستی است و یزید و یزیدیان شكست‌خوردة تاریخ هستند، این همان پیروزی حقیقی و اصیل است. تحلیل‌های غیر شیعی و غیر اربعینی است كه امام‌حسین و حضرت علی‏‏(ع) را شكست خورده می‏بیند و می‏گوید اگر حضرت علی‏(ع) حق است، چرا بر معاویه پیروز نشد و اگر حسین حق بود، چرا یزید او را شكست داد. نوع نگاهتان را به حوادث باید دقیق و درست كنید. امیرالمؤمنین‏(ع) با آن همه عصمت و فوق آلودگی زمانه بودن و بر فراز متعالی‌ترین ارزش‌ها، انسانیّت را به نمایش گذاردند. و معاویه با آن همه نكبت و سیاه‌رویی خود را به نمایش گذاشت؛ آن‌هایی كه پیروزی علی(ع) بر معاویه و پیروزی حسین بر یزید را نمی‌بینند، معلوم نیست كجا زندگی می‌كنند و چه می‌بینند! معلوم نیست مرز حیات خود را تا كجا تعیین كرده‌اند!
﴿ فَاَعْذَرَ فِی الدُّعاءِ وَ مَنَحَ النُّصْح وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ﴾
پس ای خداوند! امام در دعوت خود قطع عذر كرد، و حجّت را تمام نمود و در خیرخواهی دریغ نكرد و جانش را در راه تو بذل نمود تا بنده‌های تو را از جهالت و گمراهی و سرگردانی برهاند.
در واقع می‏گوییم: ای امام! تو با نصیحت‌هایت به بشریّت بخشش‌ها كردی و راه زندگی را به آن‌ها نشان دادی. ای اباعبدالله! آیا ما چیزی با بركت‌تر و بلندتر از این كشته شدن و شهید شدن به‌دست می‏آوریم كه تصور كنیم دشمن شما پیروز شده است؟ شما خون جانت را بذل كردی تا راه نجات را به بشریّت یاد دهی و او را از سرگردانی و گمراهی و جهالت نجات دادی و بشریّت تا ابد فهمید كه چگونه زندگی كند و چگونه بمیرد و هرگز سرگردان و حیران نماند؟ آیا باز ما دشمن تو را پیروز بدانیم، یا او شكست‌خورده‌ترین مغلوبان تاریخ است؟
یكی از بحث‌های مطرح در دنیا این است كه چرا بعضی از آدم‌های مذهبی كه حتی كتاب‌های مذهبی هم می‏نوشتند، یك‌مرتبه حق را كنار می‏گذارند و به اصطلاح، نان به نرخ روز می‏خورند. بنده فكر می‏كنم چون جوّ زمانه این‌ها را فرا می‏گیرد و پیرو جوّ زمانه می‏شوند و لذا دینشان را كنار می‏گذارند و پس از مدّتی این نان به نرخ روز خوردن، آن‌ها را بیچاره می‏كند. شما در جریان انقلاب اسلامی، چنین افرادی را دیده‌اید كه چند روزی طرفدار انقلاب بودند و پس از مدتّی انقلاب را رها كردند. این‌ها در واقع آن روزی هم كه طرفدار انقلاب بودند به جهت حق بودن انقلاب نبود، بلكه به دلیل این‌كه جوّ آن روز بیشتر جوّ انقلابی بود، این‌ها طرفدار انقلاب بودند و به تعبیر دیگر این‌ها طرفدار جوّ غالب زمانه بودند. چنین افرادی نمی‏توانند نجات پیدا كنند چون حسینی نیستند. امام‌حسین‏(ع) می‏خواستند به ما یاد بدهند همیشه حقّ، حق است و شما باید به حق وفادار باشید حتی وقتی كه جوّ یزیدی تمام جامعه را فرا می‌گیرد، حتی اگر بناست كشته شوی، باز هم به حق وفادار باش. وفاداری به حق است كه تو را نجات می‏دهد.
ما اگر قبول داشته باشیم ایده‌آل‌های معنوی واقعی‌ترین و حقیقی‌ترین ابعاد زندگی انسان‌ها به‌شمار می‌آیند، هیچ‌وقت از حسین‏(ع) و حكمت او به چیز دیگری دل نمی‏بندیم، چون می‌دانیم اگر چنین كنیم به غیر حقایق و واقعیّات دل بسته‌ایم.
البته؛ در وفاداری به حق، خیلی هم نگران نباشید كه برای من و شما شرایطی مثل شرایط امام‌حسین‏(ع) به وجود آید. چنین شرایطی خیلی مرد می‏خواهد و آن هم فقط امام‌حسین‏(ع) بود و تعداد قلیلی از خانواده و اصحاب او. این‌كه تصوّر كنید اگر بر سر حق پایدار ماندید یك مرتبه صحنه كربلا برایتان پیش آید و شما تك ‌و تنها بمانید و یك جهان كفر، مقابل شما و حالا ندانید چه‌كار كنید، نترسید برای ما و شما این خبرها نیست. عارفی به مریدش گفته بود نعمت گرسنگی را به یاران حضرت محمّد(ص) دادند، و چنین نعمت‌هایی نصیب من و تو نمی‏شود. ما می‏ترسیم شرایط آن‌قدر سخت شود كه با یك عدد خرما بخواهیم زندگی كنیم، تازه یك نفر خرما را بمكد و بعد به دیگری بدهد. البته نگران نباشید چنین افتخاری به این زودی‌ها نصیب ما نمی‏شود، این افتخاری بود كه در صدر اسلام نصیب عدة خاصی شد. پس حداقل بیایید به حق وفادار باشیم. مگر می‏شود جهان انسان‌های معمولی تماماً بر ضدّ یك اندیشه قد برآورد؟! اگر چنین شد این اندیشه باید خیلی بزرگ باشد. می‏خواهم عرض كنم اگر امام‌حسین‏(ع) را درست بشناسید در همین زندگی معمولی و شرایط عادی‌تان نجات پیدا می‏كنید. اكثر مردم، روی زمین صاف به زمین می‏خورند، چه رسد كه بخواهند روی بند و طناب راه بروند. اگر به امام‌حسین‏(ع) نظر كنید و زندگی را آن‌گونه كه ایشان یاد می‏دهند، فرا بگیرید از همه گمراهی‌ها نجات پیدا می‏كنید.
گم‌شدنی بالاتر از این نیست كه معنی زندگی از دست برود، وقتی ما به حكمت حسینی وفادار ماندیم فوق روزمرّگی‌ها خواهیم شد و آن‌وقت در واقع به خود واقعی دست یافته‌ایم و این كار رسیدن به دروازه هدایت است.
﴿ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِاَرْذَلِ الْاَدْنی‏ وَ شَری‏ آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْاَوْكَسِ﴾
در حالی‌كه در مقابل آن هدایت‌گری امام‏(ع) كسانی كه دنیا فریبشان داده بود، پشت به‌پشت هم داده بودند و بهره آخرت خود را به كمترین قیمت و با بهرة ناچیز فروختند.
شما با این جملات توجّه‌تان را به دشمنان امام می‏اندازید كه چه كسانی بودند و چه خصوصیاتی داشتند. كسانی كه دنیا آن‌ها را فریب داده بود و بهرة زندگی دنیایی خود را به پست‌ترین چیزها فروختند و به كمترین قیمت آخرتشان را باختند و آمدند در مقابل اباعبدالله‏(ع) ایستادند. بهرة واقعی زندگی دنیایی معاشقة با حق و یاری كردن امام حق است ولی این‌ها نتوانستند از این زندگی دنیایی بهره واقعی ببرند، دشمنان امام گوهر انسانی خود را از دست داده بودند كه نتوانستند الهی زندگی كنند، فراخنای وجود امام را نفهمیدند، چون شخصیت‌ آن‌ها با تنگی و تنگ‌نظریِ وجود یزید مناسبت یافته بود. معنی زندگی روی زمین را كه همان بندگی است گم كردند و در مقابل بندة محضِ حق ایستادند. انسانی كه به گوهر خود دست نیابد، خود را فدای دنیا می‏كند و به پست‌ترین بهره‏ها خود را از دست می‏دهد.
﴿ وَ تَغْطَرَسَ وَ تَرَدّی فی‏ هَواهُ وَ اَسْخَطَكَ وَ اَسْخَطَ نَبِیَّكَ وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَ النِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النَّارَ﴾
ستم كردند، و در پیروی هوای نفس هلاك شدند و تو را و پیغمبرت را به خشم آوردند، و از كسانی پیروی كردند كه اهل ظلم و نفاق بودند، در حالی‌كه آن‌ها حامل بار سنگین گناه و مستوجب آتش‌اند.
در این قسمت از زیارت می‏گویید جبهة مقابل اباعبدالله‏(ع) در عین این‌كه انسان‌های هوس‌بازی بودند، جبهه‏ای است كه خشم تو را ای خدا و خشم پیامبرت(ص) را بر خود روا داشتند.
كسانی مقابل امام ایستادند كه كارشان شقّه كردن و شكاف دادن بین بندگان خدا و پروردگارشان بود، كسانی از اهل نفاق كه چهره كفر را زیر ظاهر ایمانی پنهان كرده بودند، جبهه‏ای با همه خباثت‌ها، رودرروی امام‏(ع) بود، و با توجّه به این جملات است كه شیعه به ارزیابی نهضت اباعبدالله‏‏(ع) می‏نشیند - نه با ارزیابی یزید و یزیدیان- از طریق این جملات است كه انسان جبهة خودی را از جبهة غیر خودی در جامعه از هم جدا می‏كند تا یزیدیان تبلیغ نكنند كه ما خودی و غیر خودی نداریم. در این جمله ندای آسمانی «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقَیكُم» زیر پا گذارده می‌شود و آیه «لا یَسْتَوی اَصْحابُ النّارِ وَ اَصْحابُ الْجَنَّة، اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزوُن»(71) كه می‌فرماید: اهل آتش و اصحاب بهشت مساوی نیستند، اصحاب بهشت از رستگارانند، نادیده گرفته می‌شود.
﴿ فَجاهَدَهُمْ فیكَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّی سُفِكَ فی‏ طاعَتِكَ دَمُهَ‏ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ﴾
پس سخت مبارزه كرد در راه تو، با صبر و حسابگری كامل، تا آن‌كه خونش را در مسیر طاعت تو ریختند و هتك حریم مطهّرش را مباح شمردند.
امام‌حسین(ع) با صبر و حوصلة بسیار و با محاسبه دقیق، در حدّی كه خونش هم ریخت به صحنه آمد. و ما یك چنین ارادتی به امام داریم. كسانی خون امام را حلال شمرده و آن حضرت را به قتل رساندند. حضرت هم در راه خدا با آن‌ها جهاد كرد و از این خون دادن نهراسید تا برای همیشه معنی زندگی را بفهماند. و بشریّت بفهمند در منطق سفّاكان «بی‌گناهی كم‌گناهی نیست» ولی آن‌هایی كه پایداری بر پاكی را پیشه كرده‌اند، حاضرند برای حفظ حریم آن پاكی، از خون خویش مایه بگذارند.
راستی وقتی انسان متوجّه حیات بی‌مرز خود شد، چگونه مرگ سیاه می‏تواند او را در جای خود بنشاند و خود را در حیات حیوانی خلاصه كند، و امام در این بی‌مرزی حیاتِ خود، همة بشریّت را پارة تن خود می‏یابد و نمی‏تواند سیاه‌روزی و گمراهی آن‌ها را كه به‌دست فرهنگ یزیدی پایه‌ریزی می‏شود تحمل كند و لذا در قلّة عبودیت و طاعت می‏فهمد كه در راه خدا مجاهده كردن و خون خود را نثار كردن چه بركاتی به همراه خواهد داشت و ما به چنین سیر و مسیری وفاداریم.
﴿ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً﴾
خدایا! لعنشان كن، لعنی شدید با محرومیتی بزرگ، و عذابشان كن، عذابی الیم و عمیق.
خدایا! من هیچ ارادتی به فرهنگ اموی و زندگی به رسم و روش آن‌ها ندارم بلكه نسبت به آن‌ها تنفّر محض دارم.
این لعنت‌ها دل ما را زنده و بیدار نگه می‌دارد و جهت می‌دهد و آن‌را از علاقه‌مندی‌های پوچ می‌رهاند. در شرح زیارت عاشورا(72) به لطف خدا عرض شد كه چرا «صد لعن» را قبل از «صد سلام» باید گفت. و عرض شد؛ دلی كه تماماً از كفر تنفّر پیدا نكرده و هنوز ذرّه‏ای محبّت نسبت به كفر دارد نمی‌تواند نجات پیدا كند و بصیرتی را كه لازمة سعادت اوست نمی‌تواند به‌دست آورد. چراكه شیطان از دریچة همین محبّت به كفر در دل انسان نفوذ می‌كند. لذا باید «لعنت» را قبل از «سلام» گفت. امروز هم اگر لعنت به فرهنگ و روش جهانی یعنی آمریكا نداشته باشید، نجات پیدا نمی‌كنید. بعضی‌ها می‌گویند مرگ بر آمریكا گفتن فایده‌ای ندارد، این‌ها اگر دقت كنند می‌فهمند كه اولین فایدة آن بیرون كردن توجه به كفر، از دل خودشان است و آن تنفّر تنظیم گرایشات آن‌ها را به همراه دارد. مگر ملّت‌هایی كه در دام تبلیغات آمریكا گرفتار شدند، گرفتاری آن‌ها‌ از كجا شروع شد؟ از فراموشیِ دشمنیِ دشمن بود. لعن و مرگ موجب توجّه انسان به دشمنی دشمن است و لذا در مورد لغزش آدم هم مفسران می‌فرمایند:(73) علت این‌كه آدم توسط شیطان اغفال شد، فراموشی دشمنی دشمن - یعنی دشمنی شیطان - بود، چراكه دشمن هم مثل دوست حرف می‌زند، و حرف‌هایی هم می‌زند كه می‌داند ما با آن حرف‌ها نرم می‌شویم و اگر ما دشمنی او را فراموش كنیم حرف‌های او را می‌پذیریم و از طریق همان حرف‌هایش دشمنی‌اش را بر ما تحمیل می‌كند، لذا باید هرگز دشمنی دشمن فراموش نشود تا فریب حرف‌ها و تبلیغاتش را نخوریم. در این راستا، این لعن‌ها و مرگ‌ها در تصحیح مسیر، خیلی مفید است.
﴿ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ الله اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ سَیِّدِ الْاَوْصِیاءِ﴾
سلام بر شما ای فرزند رسول خدا! سلام بر شما ای فرزند سرور جانشینان پیامبر! یعنی فرزند امیرالمؤمنین‏(ع).
بعد از آن لعنت به كافران، اظهار ارادت نسبت به اباعبدالله‏(ع) را شروع می‏كنید. این ارادت‌ها بعد از آن لعن و تنفّر خیلی مؤثر است. قلبی كه بتواند به اباعبدالله‏(ع) دل ببندد نجات پیدا می‏كند. شما قلبتان را بررسی كنید ببینید آیا واقعاً می‏توانید به اباعبدالله‏(ع) دل ببندید؟ آدمی ‏كه از كار حرام به تمام معنا متنفّر نباشد آیا می‏تواند به اباعبدالله‏(ع) علاقة‏ قلبی داشته باشد؟ كسی كه تصوّر می‏كند می‏توان به اباعبدالله‏(ع) دل بست و مثلاً رباخواری كرد، اصلاً دل‌بستن به اباعبدالله(ع) را نمی‌فهمد. در هر صورت دل سالم دلی است كه قطب داشته باشد، تا با توجه قلبی به آن قطبِ معصوم خود را همواره سرپا و زنده نگهدارد، ارادت به امام معصومِ شهیدِ مظلومِ آزاده‌ای چون امام‌حسین(ع) در سراسر وجود ما یك بعثت و انگیزش به سوی خوبی‌ها ایجاد می‏كند و افق روح را به سوی عالی‌ترین انگیزة حیات متوجّه می‏كند، و در این حال است كه تمام ابعاد انسانی ما سرحال می‏شوند و به بهترین تصمیمات می‏توان دست یافت، و اراده‌هایی فوق زمان و برتر از شكم و شهوت و غریزه را می‏توان به بدن و به كلّ زندگی حمل نمود.
﴿ اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمینُ‏الله وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً﴾
گواهی می‏دهم كه تو امین خدا و فرزند امین حق بودی، همه عمر نیكو و سعید زندگی كردی، و در حمد الهی و ثنای پروردگار، در حالتی بی‌مانند درگذشتی و در راه حق، مظلوم و شهید گشتی.
جوّ زمانه این بود و این طور تبلیغ شده بود كه دوره امام‏(ع) گذشته است و حرف‌هایشان تمام شده است و دوره، دورة یزید است. اما شما امروز در این زیارت می‌‌گویید ای اباعبدالله‏(ع)! شما امین خدایید، آنچه حق است پیش شماست و شما حق را برای ما آوردید. و سپس به سه نكته اشاره می‏كنید كه اولاً؛ شما خوب زندگی كردید و نمونه خوب زندگی‌كردن بودید. ثانیاً؛ مرگتان یك مرگ خیلی حمید و پسندیده بود. چراكه حكمت حسینی از بحث‌های بسیار عمیق است، امام‌حسین‏(ع) نهضت‌شان را خیلی حكیمانه سیر دادند و این كار بسیار سخت و زیبا بود ولی حضرت انجام دادند. ثالثاً؛ مردن شما مردن عجیبی بود. در مرگ شما یك چیزِ عادی از دست نرفت، یا اباعبدالله‏(ع)! شما چیز كمی‏ نبودید. رفتن شما روح ما را نسبت به شما ارادتمند كرده و همیشه نسبت به این ارادتمندی پایدار هستیم‏ و شهادت می‏دهیم كه شما مظلومانه شهید شدید، هرچند جوّی كه ‏یزیدیان ساخته‏اند، این است كه یك خارجی كشته شده است.
﴿ وَاَشْهَدُ اَنَّ اللهَ مُنْجِرٌ ما وَعَدَكَ وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ﴾
و باز گواهی می‏دهم كه خدای تعالی به وعدة خود نسبت به شما وفا خواهد كرد ودر دنیا وآخرت شما را سرفراز می‌دارد وآن‌هایی كه شما را یاری نكردند خوار خواهد كرد و قاتلانت را نیز عذاب خواهد نمود.
من مثل روز می‏بینم كه آنچه خدا به تو وعده داده است عمل می‏كند چون شهادت می‏دهم، یعنی شاهدم و دارم می‏بینم و لذا این مطلب عین روز برای من روشن است. به عنوان مثال از 15خرداد سال 1342 تلاش كردند نهضت امام خمینی(ره) را پنهان كنند و جوّساز ی كنند كه چیز مهمّی نبود ودیگر تمام شد در چنین شرایطی چه كسانی را جوّ نگرفت؟ كسانی كه زیارت اربعین را می‏شناختند ومعتقد بودند مگر می‏شود راه حسین‏(ع)، راهی كهنه شدنی باشد وخدا اجر رهروان آن را ندهد و با دشمنانش مقابله نكند. ما از زیارت عاشورا آموخته‌ایم ودر زیارت اربعین اقرار می‏كنیم كه ای حسین‏(ع)! كاملاً برایمان روشن است كه شما به همة آن نتایجی كه می‏خواستید برسید، می‌رسید. و دشمنان تو از همه آنچه می‏خواستند محروم شدند و با همة آنچه از آن حذر می‌كردند، روبه‌رو خواهند شد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَ نُرِیَ فِرْعَونَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا یَحْذَرون»(74) یعنی؛ ما نشان دادیم به فرعون و هامان و لشكریانشان آنچه را كه می‌خواستند نبینند و با آن روبه‌رو نشوند.
یزیدیان فكر كردند وقتی بدن مطهّر تو از منظر انسان‌ها گم شد، دیگر همه‌چیز گم می‏شود، و نفهمیدند تو در صحنه كربلا نمایش حق بودی، و حق هیچ‌وقت گم نمی‏شود، و هر كس عمل حقی انجام داد، همچون حق می‌ماند و برعكس آنهایی‌كه در مقابله با حق پایه های خود را محكم می‏كردند به باطل تكیه زده بودند و باطل هم رفتنی است و«اِنَّ ‏الْباطِلَ كانَ ذَهُوقًا»
﴿ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَیْتَ بِعَهْدِالله﴾
شهادت می‏دهم تو ای امام عزیز به عهد الهی خود وفا كردی.
ای امام! من شهادت می‏دهم كه شما به عهد الهی كه همان عهد رسول‌الله(ص) است وفا كردی، هرچند جوّ زمانه به عهد الهی وفادار نبود. كربلا یعنی وفاداری به عهد محمّدی‏(ص). یزید كاری كرده بود كه حتی صحابه پیامبر(ص) به امام‌حسین‏(ع) نصیحت می‏كردند كه دوره و عهد پیامبر(ص) گذشته است و دیگر نمی‏توان كاری كرد. ولی آن‌ها كه اربعین شناس هستند می‏گویند: دوره و عهد الهی هیچ‌وقت نمی‏گذرد و نمونه‌اش همین جلسه ما، كه جلسه اظهار ارادت و وفای به امام‌حسین‏(ع) است، نه یزید.
یزید و یزیدیان امروز هم از یزیدی بودنشان خجالت می‏كشند. بنابراین دورة حق، هیچ‌وقت نمی‏گذرد. ملاكِ بررسی این قضیه، قلب انسان‌ها است نه گوشت و پوست و استخوان. الآن در قلب بشریّت كه یك حقیقت غیبی است امام‌حسین‏(ع) زنده است و یزید مرده. قلب من و شما یك بُعد غیبی عالم است، امام‌حسین‏(ع) همان‌طور كه در قلب ما حاضر است در عالم غیب - كه قلب عالم ماده است - هم حاضر است. حالا ببینید چگونه امام در عالم هستی حیّ و حاضرند. روایت داریم كه: «تا آخرالزمان، دو هزار ملك همواره بر امام گریه می‏كنند». در روایت دیگری می‏فرماید: «ملائكه در شب جمعه برای امام گریه می‏كنند»؛ یعنی برای عالم غیب و عالم عبودیت محض، عزاداری اباعبدالله‏(ع) همواره زنده است. عزاداری اباعبدالله‏(ع) برای كسی كه خودش زنده و بنده خدا نیست، زنده نیست. چراكه ملائكه زنده و بنده محض خدایند و هر كس چون ملائكه جانش زنده و بنده است، حسین‏(ع) برایش زنده است و عزاداری برای آن حضرت را ترك نمی‌كند.
﴿وَجاهَدْتَ فی‏ سَبیلِهِ حَتَّی اَتیكَ الْیَقینَ فَلَعَنَ الله مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ الله مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ‏الله اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ﴾
در وفای به عهد الهی از هیچ مجاهده و مبارزه‌ای در راه خدا از پای ننشستی حتّی تا انتهای عمر و تا آن مرحله كه با مرگ روبه‌رو شدی، پس لعنت خدا برآن‌هایی كه چنین تویی را كشتند، و لعنت خدا برآن‌هایی‌كه به تو ظلم كردند، و لعنت خدا برآن‌هایی كه شنیدند با تو چه كردند و نسبت به آن راضی بودند.
تجربه نشان داده است این ارادت‌ها و این اظهار انزجارهای طولانی چقدر نجات‌بخش بوده است. نفرت به دشمنان اباعبدالله‏(ع) همیشه باید در قلب ما زنده باشد. هركسی همین كه بشنود حسین و حسینیان كشته می‏شوند ولی نگران نشود و به این امر راضی باشد، او از رحمت خدا به دور است. دلی كه حق و باطل برای او مساوی شد این دل، دل حسینی، یعنی دل سالم و قلب سلیم نیست. قلبی كه نسبت به بدان و خوبان مساوی است قلب یزیدی است. نهضت اباعبدالله‏(ع) مردم را نسبت به حق و باطل حسّاس می‏كند. حساسیّت نسبت به حق و باطل یك امر بسیار مهمی است. گاهی ما می‏شنویم كسی را كه امر به معروف می‏كند به اصطلاح كوچك و سبك می‏كنند، اگر قلب ما از این امر نگران و آشفته نشود، این قلب، قلب الهی نیست. چون نهضت اباعبدالله‏(ع)، نهضت امربه معروف و نهی‌از منكر و نهضت مرزبندی بین حق و باطل است. شما دقّت كنید در تاریخ، هر وقت استعمار خواست خود را بر ملّتی تحمیل كند، اول القاء می‏كند كه افراد جامعه باید با همه خوب باشند، تا آرام‌آرام روح جدایی حق و باطل را در جامعه از بین ببرد و ملت را در مقابله با دشمنانش خنثی و بی‏تفاوت كند، و بعد كه آمد و سوار بركار شد نهایت دشمنی و ظلم را به ملّت می‏كند، این است كه ما از طریق ارادت‌ به حق و تنفّر از باطل، در تربیتی واقع می‏شویم كه از حیله دشمن مصون می‏مانیم.
﴿ اَللّهُمَّ اُشْهِدُكَ اَنّی‏ وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبی‏ اَنْتَ وَ اُمّی یابْنَ رَسُولِ الله اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِی الْاَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْاَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها﴾
خدایا من تو را شاهد می‏گیرم كه دوستدار كسی هستم كه دوستدار حسین‏(ع) است، و دشمن دشمنان حسین‏(ع) هستم، پدر و مادرم فدای شما باد ای فرزند رسول خدا. من شهادت می‏دهم كه شما پایه و اساس عصمت هستید در همه حیات بشریّت. شروع حیات و نطفه وجود شما از ازل به صورت نوری معنوی در عالی‌ترین بواطن عالم و در پرمنزلت‌ترین صُلْب‌ها، و در مطهّرترین رحم‌ها پایه‌گذاری شده و شما مظاهر آن انوار معنوی هستید و هرگز حیات جاهلیِ غیر توحیدی ساحت مطهّر شما را به آلودگی‌اش، آلوده نكرده است و ظواهر‏ ظلمانی دوران جاهلیّت، ظواهر شما را نپوشاند.
در روایت آمده است كه اوّلین كسانی كه خداوند خلق كرد قبل از این‌كه آدم و عالم را خلق كند، پنج‌تن آل‌عبا هستند؛ یعنی این‌ها پایه‌های غیب‌اند و بعداً در دنیا ظهوركردند. این‌ها هیچ خطا وانحرافی ندارند یعنی هر روز و هر مرحله از تاریخ دُور، دُور اهل‌بیت است چون این‌ها صحّت محض‏اند وكسی كه صحّت محض است دُور، دورِ اوست پس همیشه دور، دورِ محمّدوآل‌محمّد است. كسی كه خطا دارد دورة او می‏گذرد مثلاً می‏گوییم دورة رضاخان گذشت. یعنی خطاهای او معلوم شد ولی عصمت به همراه بقاء است حتّی در زندگی فردی خودمان هم، اگر خطایی كردیم از آن برمی‏گردیم و خودمان را در شرایط بی‏خطا قرار می‏دهیم، ولی وقتی كار درستی انجام دادیم از آن برنمی‏گردیم، لذا در این فرازها متوجّه مقام غیبی و متعالی و مطهّر اهل‌البیت پیامبر(ص) می‏شویم، و توجّه به این مقام، یعنی توجّه به مقام بقاء آن‌ها، یعنی روزگار به خطای خود مغرور نمی‏ماند و بالأخره ازآن خطا پشیمان می‏شود و لذا توجّه به شما خانواده یعنی ویران نكردن زندگی و از طریق افق نورانی شما، زندگی را از خطاها مصون داشتن، چقدر افتخار بزرگی است كه انسان بتواند قلّه‌های انسانی را بشناسد و به آن‌ها دل ببندد و از آن‌ها بهره بگیرد. این زیباترین آشنایی، بعد از آشنایی با خداست. آشنایی با اسرار انسانیّت در مظهری انسانی.
﴿ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعائِمِ الدّینِ وَ اَرْكانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقَلِ الْمُؤْمِنینَ ﴾
شما پایه‌های دین و اركان اسلام هستید. شما معقل مؤمنین هستید یعنی از طریق نور شما مؤمنین می‏توانند جمع شوند و عقال پیدا كنند و برنامه داشته باشند و پراكنده نشوند. اگر مؤمنین كنار اهل‌البیت نباشند نمی‏توانند حیات صحیح ایمانی خود را ادامه دهند.
راستی اگر مؤمنین پایه‌های دین خدا و اساس دین و نگهبانان ایمان خود را گم كنند، چگونه در اردوگاه دینداری می‏توانند استوار باشند؟
راستی اگر انسان به وسعت امامش دست نیابد، مگر می‏تواند در این عالم درست زندگی كند و همة جوانب انسانی خود را بارور سازد؟ این‌گونه اظهارات در زیارت امام، یعنی توجه به افقی كه باید هر مؤمن در پیش روی خود بیابد و از آن روی برنتابد.
﴿ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِمامُ الْبَرُّ التَّقیُّ الرَّضِیُّ الزَّكِیُّ الْهادی الْمَهدِیُّ ﴾
می‌بینم و شهادت می‌دهم كه تو پیشوای نیك، با تقوا، پسندیدنی، دارای صفات پاك و ذات پاكیزه و هدایت‌كنندة خلق و هدایت‌یافته به حق هستی.
ای امام! تو همه خوبی‌هایی وفاداری ما به تو، ابدی است، دیگر هر كس هر چه می‏خواهد بگوید.
بسیار خوشحال شدم وقتی شنیدم امسال در روز چهارده خرداد مردم در مرقد امام خمینی‏(قدس‌سره) بیشتر از سال قبل به طور محسوسی حاضر بودند. یعنی مردم حرفشان این است كه هر كس هر چه می‏خواهد بگوید و هر شلوغی كه می‏خواهد بكند، بكند، وفاداری ما به تو ای امام خمینی‏(قدس‌سره) ابدی است. چون تو همه خوبی عصر ما بودی. این مردم شاگرد كربلا هستند، وگرنه به هركسی كه وفادار نیستند. مثلاً اگر اندكی فشار را از مردم مسلمان تركیه بردارند نه تنها به آتاتورك فحش می‏دهند بلكه قبر او را آتش می‏زنند. یعنی قلب مردم مسلمان نمی‏تواند به غیر مؤمنین وفادار باشد این‌ها فكر می‏كنند فشارها و تبلیغاتشان تأثیر ابدی دارد. روح انسان اگر معنوی شد از جوّسازی روزنامه‌ها و رادیوهای بیگانه متأثر نمی‏شود و از حق فاصله نمی‏گیرد و در این فراز زیارت، شیعه دارد بر فراز آن همه تبلیغات كه ضد اسلام و ائمه شده می‏گوید: تو ای امام معصومِ شهیدِ مظلوم، همه خوبی‌هایی كه می‏شود در كسی سراغ داشت در تو به طور كامل هست و اظهار چنین كلماتی عین وفاداری است.
﴿ اَشْهَدُ اَنَّ الْاَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوی وَ اَعْلامُ الْهُدی وَ الْعُرْوَةُالْوُثْقی وَالْحُجَّةُ عَلی اَهْلِ الدُّنْیا ﴾
گواهی می‏دهم كه امامانِ بعد از تو، این استوانه‌های عصمت، همه فرزندان تو هستند، همان كلمه‌های تقوا وشاخصه‌های هدایت ورشته‌های محكمِ ایمانِ خلق وحجّت خدا بر تمام اهل دنیا.
زیارت اربعین اثبات وفاداری ماست به امام، لذا شروع می‏كنید خصلت‌های حبیب خودتان را مرتباً می‌‌گویید تا قلبتان بیدار بماند. باید برای قلبمان معنی داشته باشد كه چرا این وفاداری كهنگی‌پذیر نیست. چون با چنین امامی كه كعبه و قبلة هر قلب بیداری است، روبه‌رو است.
﴿ وَ اَشْهَدُ اَنّی بِكُمْ مُؤْمِنٌ وِ بِاِیابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینی‏ وَ خَواتیمِ عَمَلی﴾‏
شهادت می‏دهم كه من به امامت و حقّانیت شما ایمان، و به رجعت و برگشت شما یقین دارم، این عقیده‏ای است كه به شرایع و راه‌های دینم و انتهای عملم بر آن استوارم.
با این كلمات قلب زائر به جایی می‏رسد كه امام را راحت می‏پذیرد. ما باید به قلبمان رجوع كنیم. اگر تسلیم امام نیستیم باید این قلب را اصلاح كنیم. شما اگر با كسی بی‌جهت قهر باشید می‏روید با او آشتی می‏كنید هر چند كمی فشار به شما می‏آید. اما بالأخره باید قلب را نسبت به خارج شدن از آن كینه، تربیت و اصلاح كرد. مثلاً شما اگر دیدید در قلبتان حسادت وجود دارد ریشه آن را پیدا می‏كنید و آن را آرام‌آرام از قلبتان خارج می‏كنید. یك‌وقت است كه این قلب هنوز امام را تمام حقیقت نمی‏داند باید رجوع كند به مباحث امام‌شناسی و قرآن و روایت و تاریخ تا این قلب آرام شود و باور كند كه ائمه روی این زمین حجّت الهی هستند، اگر این چنین قلبتان امام را پذیرفت، این قلب را می‏گویند قلب سِلْم.
شما در این زیارت عرض می‌كنید كه به شما ایمان دارم و قلبم تسلیم شماست؛ یعنی تمام معارف و دستورات شما برای من مورد پذیرش است. به تعبیر دقیق، سخن و سنّت و عمل شما مبادی فكر و میل من شده است، مثل این‌كه بدیهیات مبادی تفكّر انسان قرار می‌گیرد.
﴿ وَ قَلْبی لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ اَمْری‏ لِاَمْرِكُمْ مُتّبِعٌ وَ نُصْرَتی‏ لَكُمْ مُعِدَّةٌ حَتَّی یَأْذَنَ الله لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَواتُ الله عَلَیْكُمْ وَ عَلی اَرواحِكُمْ وَ اَجْسادِكُمْ‏وَ شاهِدِكُمْ وَ غائِبِكُمْ وَ ظاهِرِكُمْ وَ باطِنِكُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ ﴾
قلبم تسلیم قلب پاك شما، و همه كارم پیرو امر شماست، یاریم برای شما آماده است و منتظر اذن خدا هستم، پس البته با شما هستم نه با دشمنان شما، درود و صلوات خدا بر شما و بر جسم و جان پاك شما باد، صلوات الهی بر حاضر و غایب و ظاهر و باطن شما. ای پروردگار عالمیان این تقاضا را مستجاب بفرما. ما شما خانواده را و شما گروهی كه فرهنگ و صحنه كربلا را به بار آوردید با تمام وجود قبول داریم و صلوات خدا را بر شما می‏فرستیم.
باز همان نكته می‏ماند كه یك وفاداری كامل نیاز است برای اثبات زندگی دینی خودمان، چراكه همیشه از این غوغاها در جهان بوده و همیشه جوّی پیش می‏آمده كه مؤمنان امتحان بدهند، اكثر مردم هم از این امتحان‌ها موفق بیرون نمی‏آمدند. هم تاریخ بیانگر این مطلب است هم قرآن و روایت. قرآن می‏فرماید كه ما اول یك سختی به مردم می‏دهیم بعد این‌ها دست به دامن دین می‏شوند ما پیامبر می‏فرستیم، نهایتاً قرآن می‏فرماید هیچ‌ وقت نشد كه ما پیامبری بفرستیم و بعد از مدّتی این‌ها حرف پیامبر را رها نكنند. یعنی جوّسازی می‏كنند تا پیامبر و حرف‌هایش فراموش شود. بعد می‏فرماید ما یك فشاری به این‌ها می‏آوریم. ﴿لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ بلكه به تضرّع بیفتند و به‌سوی خدا برگردند. ولی اكثراً بعد از این فشار دوباره یادشان به هوس دنیا می‏افتد. سپس ما آن‌ها را به عذاب خود می‏گیریم: ﴿فَاَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ﴾.(75) یعنی آن‌ها را چنان می‏گیریم و زمین می‏زنیم كه اصلاً نمی‏فهمند از كجا ضربه خوردند.
امام‌حسین‏(ع) همین را می‏خواستند به ما یاد بدهند كه وفاداران به عهد دینی اندك‌اند؛ ولی فقط همین‌ها نجات یافتگانند. امام‌حسین‏(ع) این‌گونه ما را نجات می‏دهد.
زیارت اربعین؛ زیارت وفاداری به اهل‌البیت‏(ع) است، در جوّی كه آن جوّ می‏گوید دورة معنویت و دینداری و دورة اهل‌البیت‏(ع) گذشته است و همین پایداری بر عهد دینی است كه ما را حفظ می‌كند، چراكه حقیقت كهنه نمی‌شود، و هركس به اندازة باقی ماندن بر روی حقیقت، فرسودگی و افسردگی به زندگی‌اش سرایت نمی‏نماید، و بر عهد حسینی ماندن، یعنی همواره رو به سوی حقیقت داشتن؛ و زیارت عظیم و عزیز اربعین یعنی همین. زیارت را تكرار كن، باز تكرار كن، تا خود را تكرار كرده باشی. تا روزمرّگی و فرسودگی و افسردگی به سراغ تو نیاید، تا با عهد حسینی، بر عهد محمّدی(ص) پایدار باشی، تا همواره دُور، دُور تو باشد، چون تا قیام قیامت، دُور، دُور محمّد ‌و ‌آل‌محمّد(ص) است، همه كهنه می‏شوند، الاّ هم او كه «اَوَّلُ ما خَلَقَ‌الله» است و مقصد خلقت است.
خدایا به پایداری محمّدوآل‌محمّد(ع)، ما را از گم شدن و ناپایداری نجات‌بخش!
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»