خدایا من شهادت میدهم و بر سر این شهادت پایدارم و جوّ زمانه نمیتواند مرا عوض كند. خدایا ما شهادت امام(ع) را هدیه و اكرام تو میدانیم. یزیدیان بیخود تصور میكنند كه قدرتنمایی كردهاند، یزیدیان را خداوند از این طریق رسوا كرد. كسانی كه حسینی نیستند عموماً مرعوب تبلیغات دشمن میشوند. مثلاً با اینكه حق را قبول دارند یكدفعه میگویند ممكن است پیروز نشویم. یعنی میرسند به این حرف شیطانی كه چون با پایداری در مسیر حقّ، پیروز نمیشویم؛ پس باطل را میپذیریم. در صورتیكه بینش حسینی این است كه هر كس با روش حق، مقابل ستم بایستد، پیروز است. كسی كه میترسد در پیروی از بینش حسینی و فرهنگ شهادت و مبارزه با ستم ضرر كند او در حقیقت نه ضرر را میشناسد و نه نفع را، و اصلاً تمام وجودش ضرر است. كربلا؛ یعنی حساب سودانگارانه نكردن. نمونهاش اینكه شما در این زیارت میگویید: خدایا! تو امام را اكرام كردی كه به مقام شهادت رساندی. حالا این بینش را مقایسه كنید با بینش كسی كه میگوید اگر در مقابل آمریكا ایستادگی كنیم، ضرر میكنیم و دنیا برای ما ارزش قائل نمیشود.
بزرگنمایی قدرت آمریكا برای كسی است كه حسین ندارد. ولی كسی كه دل به حسین داده است آمریكا و دنیاداران در نظرش سبك و هیچ هستند. از اینجا روشن میشود كه چرا امام حسن عسكری(ع) فرمودند زیارت اربعین نشانه مؤمن است. معلوم میشود كه هر دلی بهصرف ادّعای ایمان، نمیتواند در فرهنگ تبلیغاتی كفر وفادار به اباعبدالله(ع) بماند. چه كسی میتواند بگوید كه خدایا امامحسین(ع) با كرامتی كه به او دادی، به نتیجه و ثمر رسید و او را با شهادت گرامیداشتی و به سعادت خاص رساندی؟ آنكه فرهنگ حسین(ع) را شناخته باشد، و زیارت اربعین یعنی فرهنگ حسین(ع) را به قلب خود القا كردن.
كسی كه در كربلا در زیر سم اسبها، كرامت حسین(ع) و اصحاب او را توسط خدایی كه عالم در قبضة اوست، میبیند، چقدر خوب میبیند، برعكس؛ سربازان عمرسعد كه این كرامت را ندیدند و نفهمیدند، و اگر زینب و خیام حسین(ع) این كرامت را نمیدیدند، مسلّم از فرط مصیبت، قالب تهی میكردند و اگر مدد روحی و تصرف ملكوتی امام سجّاد(ع) در جان مصیبتزدگان نبود، مگر میشود تحمل كرد؛ اصلاً مگر میشود بدون نظر امام زمان(ع) كارهایی همچون كربلا را بهوجود آورد و آن را ادامه داد؛ مگر جنگ هشتساله منهای نظر مبارك حضرت بقیةاللهالاعظم(ارواحنافداه) عملی بود؟!
﴿ وَاجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْولادَةِ وَجَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قائِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ اَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الأَنْبیاء﴾ِ
خدایا! او را به پاكی نسل و پاكیزگی طینت برگزیدی و او را بزرگی از بزرگان عالم و پیشوایی از پیشوایان الهی قرار دادی، و مدافعی از مدافعان دین مقرّر داشتی و مواریث همه پیامبران را به او عطا كردی.
خدایا تمام خوبیها را برای ائمه(ع) قرار دادی و اینها را گلچین كردی.
در صحنة اربعین در چنین حال و مقامی هستیم، صحنهای كه چهل روز از عاشورا گذشته است یعنی تكهتكه شدن بدنها را دیدهایم، جشن و غوغای حكومت یزیدی را دیدهایم، رعب و وحشتی را كه به صحنه آوردند دیدهایم، تهمتها را شنیدهایم، با اینهمه بعد از چهلروز هنوز حق را از باطل تشخیص میدهیم و هنوز به جبهه حق و امامحسین(ع) وفادار هستیم و هنوز امام(ع) را پیشرو و رئیس و سرور و راهنمای خود میدانیم و اعتقادمان این است كه خدایا تو ارث انبیاء را به امام دادی و ما با وجود اینهمه تبلیغات و رعب و وحشت، از حسین(ع) دل نمیكنیم و جرأت دفاع از او را در جان خود داریم، اصلاً كربلا مكتب ادامة چنین جرأت و شجاعت است.
هر چه یزیدیان میخواهند بگویند، و هركاری میخواهند بكنند ما فهمیدهایم چه كسی را بپذیریم و به دنبال چه كسی برویم. انسانی كه پیش از آن كه ظاهر كاخها خیرهاش كرده باشد، به درون معنوی خود خیره شده و راه به عالم ماورا برایش باز شده است، چگونه میتواند به امام معصوم(ع) نظر ندوزد و تبلیغات دنیاگرا، دل او را از جایگاه اصیل خود بركند؟ امام در تمام ابعادش، چه با بودنش و چه با شهید شدنش، انگشت اشاره به عالم لایتناهی دارد، و میتواند عالم درون خودت را به تو بنمایاند و درآن صورت خود را بهواقع یافتهای، خودی بسیار متعالی.
با ارتباط با امام است كه انسان میفهمد آن بُعدی از ما كه جدای از امام، راه خود را طی میكند، ناخود ماست و لذا در فراز دیگر زیارت میگوییم:
﴿ وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلی خَلْقِكَ مِنَ الْاَصْفیاءِ﴾
خدایا تو آن امام را از جانشینان پیغمبر و حجّت خودت بر خلقت قرار دادی.
خدایا هنوز هم امامحسین(ع) را حق میدانیم، و میگوییم: ای امام، تو با دعوتی كه كردی، حجّت را برای بشریّت تمام نمودی.
هنوز كه هنوز است امامحسین(ع) حجّت خدا در هستی است و یزید و یزیدیان شكستخوردة تاریخ هستند، این همان پیروزی حقیقی و اصیل است. تحلیلهای غیر شیعی و غیر اربعینی است كه امامحسین و حضرت علی(ع) را شكست خورده میبیند و میگوید اگر حضرت علی(ع) حق است، چرا بر معاویه پیروز نشد و اگر حسین حق بود، چرا یزید او را شكست داد. نوع نگاهتان را به حوادث باید دقیق و درست كنید. امیرالمؤمنین(ع) با آن همه عصمت و فوق آلودگی زمانه بودن و بر فراز متعالیترین ارزشها، انسانیّت را به نمایش گذاردند. و معاویه با آن همه نكبت و سیاهرویی خود را به نمایش گذاشت؛ آنهایی كه پیروزی علی(ع) بر معاویه و پیروزی حسین بر یزید را نمیبینند، معلوم نیست كجا زندگی میكنند و چه میبینند! معلوم نیست مرز حیات خود را تا كجا تعیین كردهاند!
﴿ فَاَعْذَرَ فِی الدُّعاءِ وَ مَنَحَ النُّصْح وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ﴾
پس ای خداوند! امام در دعوت خود قطع عذر كرد، و حجّت را تمام نمود و در خیرخواهی دریغ نكرد و جانش را در راه تو بذل نمود تا بندههای تو را از جهالت و گمراهی و سرگردانی برهاند.
در واقع میگوییم: ای امام! تو با نصیحتهایت به بشریّت بخششها كردی و راه زندگی را به آنها نشان دادی. ای اباعبدالله! آیا ما چیزی با بركتتر و بلندتر از این كشته شدن و شهید شدن بهدست میآوریم كه تصور كنیم دشمن شما پیروز شده است؟ شما خون جانت را بذل كردی تا راه نجات را به بشریّت یاد دهی و او را از سرگردانی و گمراهی و جهالت نجات دادی و بشریّت تا ابد فهمید كه چگونه زندگی كند و چگونه بمیرد و هرگز سرگردان و حیران نماند؟ آیا باز ما دشمن تو را پیروز بدانیم، یا او شكستخوردهترین مغلوبان تاریخ است؟
یكی از بحثهای مطرح در دنیا این است كه چرا بعضی از آدمهای مذهبی كه حتی كتابهای مذهبی هم مینوشتند، یكمرتبه حق را كنار میگذارند و به اصطلاح، نان به نرخ روز میخورند. بنده فكر میكنم چون جوّ زمانه اینها را فرا میگیرد و پیرو جوّ زمانه میشوند و لذا دینشان را كنار میگذارند و پس از مدّتی این نان به نرخ روز خوردن، آنها را بیچاره میكند. شما در جریان انقلاب اسلامی، چنین افرادی را دیدهاید كه چند روزی طرفدار انقلاب بودند و پس از مدتّی انقلاب را رها كردند. اینها در واقع آن روزی هم كه طرفدار انقلاب بودند به جهت حق بودن انقلاب نبود، بلكه به دلیل اینكه جوّ آن روز بیشتر جوّ انقلابی بود، اینها طرفدار انقلاب بودند و به تعبیر دیگر اینها طرفدار جوّ غالب زمانه بودند. چنین افرادی نمیتوانند نجات پیدا كنند چون حسینی نیستند. امامحسین(ع) میخواستند به ما یاد بدهند همیشه حقّ، حق است و شما باید به حق وفادار باشید حتی وقتی كه جوّ یزیدی تمام جامعه را فرا میگیرد، حتی اگر بناست كشته شوی، باز هم به حق وفادار باش. وفاداری به حق است كه تو را نجات میدهد.
ما اگر قبول داشته باشیم ایدهآلهای معنوی واقعیترین و حقیقیترین ابعاد زندگی انسانها بهشمار میآیند، هیچوقت از حسین(ع) و حكمت او به چیز دیگری دل نمیبندیم، چون میدانیم اگر چنین كنیم به غیر حقایق و واقعیّات دل بستهایم.
البته؛ در وفاداری به حق، خیلی هم نگران نباشید كه برای من و شما شرایطی مثل شرایط امامحسین(ع) به وجود آید. چنین شرایطی خیلی مرد میخواهد و آن هم فقط امامحسین(ع) بود و تعداد قلیلی از خانواده و اصحاب او. اینكه تصوّر كنید اگر بر سر حق پایدار ماندید یك مرتبه صحنه كربلا برایتان پیش آید و شما تك و تنها بمانید و یك جهان كفر، مقابل شما و حالا ندانید چهكار كنید، نترسید برای ما و شما این خبرها نیست. عارفی به مریدش گفته بود نعمت گرسنگی را به یاران حضرت محمّد(ص) دادند، و چنین نعمتهایی نصیب من و تو نمیشود. ما میترسیم شرایط آنقدر سخت شود كه با یك عدد خرما بخواهیم زندگی كنیم، تازه یك نفر خرما را بمكد و بعد به دیگری بدهد. البته نگران نباشید چنین افتخاری به این زودیها نصیب ما نمیشود، این افتخاری بود كه در صدر اسلام نصیب عدة خاصی شد. پس حداقل بیایید به حق وفادار باشیم. مگر میشود جهان انسانهای معمولی تماماً بر ضدّ یك اندیشه قد برآورد؟! اگر چنین شد این اندیشه باید خیلی بزرگ باشد. میخواهم عرض كنم اگر امامحسین(ع) را درست بشناسید در همین زندگی معمولی و شرایط عادیتان نجات پیدا میكنید. اكثر مردم، روی زمین صاف به زمین میخورند، چه رسد كه بخواهند روی بند و طناب راه بروند. اگر به امامحسین(ع) نظر كنید و زندگی را آنگونه كه ایشان یاد میدهند، فرا بگیرید از همه گمراهیها نجات پیدا میكنید.
گمشدنی بالاتر از این نیست كه معنی زندگی از دست برود، وقتی ما به حكمت حسینی وفادار ماندیم فوق روزمرّگیها خواهیم شد و آنوقت در واقع به خود واقعی دست یافتهایم و این كار رسیدن به دروازه هدایت است.
﴿ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِاَرْذَلِ الْاَدْنی وَ شَری آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْاَوْكَسِ﴾
در حالیكه در مقابل آن هدایتگری امام(ع) كسانی كه دنیا فریبشان داده بود، پشت بهپشت هم داده بودند و بهره آخرت خود را به كمترین قیمت و با بهرة ناچیز فروختند.
شما با این جملات توجّهتان را به دشمنان امام میاندازید كه چه كسانی بودند و چه خصوصیاتی داشتند. كسانی كه دنیا آنها را فریب داده بود و بهرة زندگی دنیایی خود را به پستترین چیزها فروختند و به كمترین قیمت آخرتشان را باختند و آمدند در مقابل اباعبدالله(ع) ایستادند. بهرة واقعی زندگی دنیایی معاشقة با حق و یاری كردن امام حق است ولی اینها نتوانستند از این زندگی دنیایی بهره واقعی ببرند، دشمنان امام گوهر انسانی خود را از دست داده بودند كه نتوانستند الهی زندگی كنند، فراخنای وجود امام را نفهمیدند، چون شخصیت آنها با تنگی و تنگنظریِ وجود یزید مناسبت یافته بود. معنی زندگی روی زمین را كه همان بندگی است گم كردند و در مقابل بندة محضِ حق ایستادند. انسانی كه به گوهر خود دست نیابد، خود را فدای دنیا میكند و به پستترین بهرهها خود را از دست میدهد.
﴿ وَ تَغْطَرَسَ وَ تَرَدّی فی هَواهُ وَ اَسْخَطَكَ وَ اَسْخَطَ نَبِیَّكَ وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَ النِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النَّارَ﴾
ستم كردند، و در پیروی هوای نفس هلاك شدند و تو را و پیغمبرت را به خشم آوردند، و از كسانی پیروی كردند كه اهل ظلم و نفاق بودند، در حالیكه آنها حامل بار سنگین گناه و مستوجب آتشاند.
در این قسمت از زیارت میگویید جبهة مقابل اباعبدالله(ع) در عین اینكه انسانهای هوسبازی بودند، جبههای است كه خشم تو را ای خدا و خشم پیامبرت(ص) را بر خود روا داشتند.
كسانی مقابل امام ایستادند كه كارشان شقّه كردن و شكاف دادن بین بندگان خدا و پروردگارشان بود، كسانی از اهل نفاق كه چهره كفر را زیر ظاهر ایمانی پنهان كرده بودند، جبههای با همه خباثتها، رودرروی امام(ع) بود، و با توجّه به این جملات است كه شیعه به ارزیابی نهضت اباعبدالله(ع) مینشیند - نه با ارزیابی یزید و یزیدیان- از طریق این جملات است كه انسان جبهة خودی را از جبهة غیر خودی در جامعه از هم جدا میكند تا یزیدیان تبلیغ نكنند كه ما خودی و غیر خودی نداریم. در این جمله ندای آسمانی «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقَیكُم» زیر پا گذارده میشود و آیه «لا یَسْتَوی اَصْحابُ النّارِ وَ اَصْحابُ الْجَنَّة، اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزوُن»(71) كه میفرماید: اهل آتش و اصحاب بهشت مساوی نیستند، اصحاب بهشت از رستگارانند، نادیده گرفته میشود.
﴿ فَجاهَدَهُمْ فیكَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّی سُفِكَ فی طاعَتِكَ دَمُهَ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ﴾
پس سخت مبارزه كرد در راه تو، با صبر و حسابگری كامل، تا آنكه خونش را در مسیر طاعت تو ریختند و هتك حریم مطهّرش را مباح شمردند.
امامحسین(ع) با صبر و حوصلة بسیار و با محاسبه دقیق، در حدّی كه خونش هم ریخت به صحنه آمد. و ما یك چنین ارادتی به امام داریم. كسانی خون امام را حلال شمرده و آن حضرت را به قتل رساندند. حضرت هم در راه خدا با آنها جهاد كرد و از این خون دادن نهراسید تا برای همیشه معنی زندگی را بفهماند. و بشریّت بفهمند در منطق سفّاكان «بیگناهی كمگناهی نیست» ولی آنهایی كه پایداری بر پاكی را پیشه كردهاند، حاضرند برای حفظ حریم آن پاكی، از خون خویش مایه بگذارند.
راستی وقتی انسان متوجّه حیات بیمرز خود شد، چگونه مرگ سیاه میتواند او را در جای خود بنشاند و خود را در حیات حیوانی خلاصه كند، و امام در این بیمرزی حیاتِ خود، همة بشریّت را پارة تن خود مییابد و نمیتواند سیاهروزی و گمراهی آنها را كه بهدست فرهنگ یزیدی پایهریزی میشود تحمل كند و لذا در قلّة عبودیت و طاعت میفهمد كه در راه خدا مجاهده كردن و خون خود را نثار كردن چه بركاتی به همراه خواهد داشت و ما به چنین سیر و مسیری وفاداریم.
﴿ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً﴾
خدایا! لعنشان كن، لعنی شدید با محرومیتی بزرگ، و عذابشان كن، عذابی الیم و عمیق.
خدایا! من هیچ ارادتی به فرهنگ اموی و زندگی به رسم و روش آنها ندارم بلكه نسبت به آنها تنفّر محض دارم.
این لعنتها دل ما را زنده و بیدار نگه میدارد و جهت میدهد و آنرا از علاقهمندیهای پوچ میرهاند. در شرح زیارت عاشورا(72) به لطف خدا عرض شد كه چرا «صد لعن» را قبل از «صد سلام» باید گفت. و عرض شد؛ دلی كه تماماً از كفر تنفّر پیدا نكرده و هنوز ذرّهای محبّت نسبت به كفر دارد نمیتواند نجات پیدا كند و بصیرتی را كه لازمة سعادت اوست نمیتواند بهدست آورد. چراكه شیطان از دریچة همین محبّت به كفر در دل انسان نفوذ میكند. لذا باید «لعنت» را قبل از «سلام» گفت. امروز هم اگر لعنت به فرهنگ و روش جهانی یعنی آمریكا نداشته باشید، نجات پیدا نمیكنید. بعضیها میگویند مرگ بر آمریكا گفتن فایدهای ندارد، اینها اگر دقت كنند میفهمند كه اولین فایدة آن بیرون كردن توجه به كفر، از دل خودشان است و آن تنفّر تنظیم گرایشات آنها را به همراه دارد. مگر ملّتهایی كه در دام تبلیغات آمریكا گرفتار شدند، گرفتاری آنها از كجا شروع شد؟ از فراموشیِ دشمنیِ دشمن بود. لعن و مرگ موجب توجّه انسان به دشمنی دشمن است و لذا در مورد لغزش آدم هم مفسران میفرمایند:(73) علت اینكه آدم توسط شیطان اغفال شد، فراموشی دشمنی دشمن - یعنی دشمنی شیطان - بود، چراكه دشمن هم مثل دوست حرف میزند، و حرفهایی هم میزند كه میداند ما با آن حرفها نرم میشویم و اگر ما دشمنی او را فراموش كنیم حرفهای او را میپذیریم و از طریق همان حرفهایش دشمنیاش را بر ما تحمیل میكند، لذا باید هرگز دشمنی دشمن فراموش نشود تا فریب حرفها و تبلیغاتش را نخوریم. در این راستا، این لعنها و مرگها در تصحیح مسیر، خیلی مفید است.
﴿ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ الله اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ سَیِّدِ الْاَوْصِیاءِ﴾
سلام بر شما ای فرزند رسول خدا! سلام بر شما ای فرزند سرور جانشینان پیامبر! یعنی فرزند امیرالمؤمنین(ع).
بعد از آن لعنت به كافران، اظهار ارادت نسبت به اباعبدالله(ع) را شروع میكنید. این ارادتها بعد از آن لعن و تنفّر خیلی مؤثر است. قلبی كه بتواند به اباعبدالله(ع) دل ببندد نجات پیدا میكند. شما قلبتان را بررسی كنید ببینید آیا واقعاً میتوانید به اباعبدالله(ع) دل ببندید؟ آدمی كه از كار حرام به تمام معنا متنفّر نباشد آیا میتواند به اباعبدالله(ع) علاقة قلبی داشته باشد؟ كسی كه تصوّر میكند میتوان به اباعبدالله(ع) دل بست و مثلاً رباخواری كرد، اصلاً دلبستن به اباعبدالله(ع) را نمیفهمد. در هر صورت دل سالم دلی است كه قطب داشته باشد، تا با توجه قلبی به آن قطبِ معصوم خود را همواره سرپا و زنده نگهدارد، ارادت به امام معصومِ شهیدِ مظلومِ آزادهای چون امامحسین(ع) در سراسر وجود ما یك بعثت و انگیزش به سوی خوبیها ایجاد میكند و افق روح را به سوی عالیترین انگیزة حیات متوجّه میكند، و در این حال است كه تمام ابعاد انسانی ما سرحال میشوند و به بهترین تصمیمات میتوان دست یافت، و ارادههایی فوق زمان و برتر از شكم و شهوت و غریزه را میتوان به بدن و به كلّ زندگی حمل نمود.
﴿ اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمینُالله وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً﴾
گواهی میدهم كه تو امین خدا و فرزند امین حق بودی، همه عمر نیكو و سعید زندگی كردی، و در حمد الهی و ثنای پروردگار، در حالتی بیمانند درگذشتی و در راه حق، مظلوم و شهید گشتی.
جوّ زمانه این بود و این طور تبلیغ شده بود كه دوره امام(ع) گذشته است و حرفهایشان تمام شده است و دوره، دورة یزید است. اما شما امروز در این زیارت میگویید ای اباعبدالله(ع)! شما امین خدایید، آنچه حق است پیش شماست و شما حق را برای ما آوردید. و سپس به سه نكته اشاره میكنید كه اولاً؛ شما خوب زندگی كردید و نمونه خوب زندگیكردن بودید. ثانیاً؛ مرگتان یك مرگ خیلی حمید و پسندیده بود. چراكه حكمت حسینی از بحثهای بسیار عمیق است، امامحسین(ع) نهضتشان را خیلی حكیمانه سیر دادند و این كار بسیار سخت و زیبا بود ولی حضرت انجام دادند. ثالثاً؛ مردن شما مردن عجیبی بود. در مرگ شما یك چیزِ عادی از دست نرفت، یا اباعبدالله(ع)! شما چیز كمی نبودید. رفتن شما روح ما را نسبت به شما ارادتمند كرده و همیشه نسبت به این ارادتمندی پایدار هستیم و شهادت میدهیم كه شما مظلومانه شهید شدید، هرچند جوّی كه یزیدیان ساختهاند، این است كه یك خارجی كشته شده است.
﴿ وَاَشْهَدُ اَنَّ اللهَ مُنْجِرٌ ما وَعَدَكَ وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ﴾
و باز گواهی میدهم كه خدای تعالی به وعدة خود نسبت به شما وفا خواهد كرد ودر دنیا وآخرت شما را سرفراز میدارد وآنهایی كه شما را یاری نكردند خوار خواهد كرد و قاتلانت را نیز عذاب خواهد نمود.
من مثل روز میبینم كه آنچه خدا به تو وعده داده است عمل میكند چون شهادت میدهم، یعنی شاهدم و دارم میبینم و لذا این مطلب عین روز برای من روشن است. به عنوان مثال از 15خرداد سال 1342 تلاش كردند نهضت امام خمینی(ره) را پنهان كنند و جوّساز ی كنند كه چیز مهمّی نبود ودیگر تمام شد در چنین شرایطی چه كسانی را جوّ نگرفت؟ كسانی كه زیارت اربعین را میشناختند ومعتقد بودند مگر میشود راه حسین(ع)، راهی كهنه شدنی باشد وخدا اجر رهروان آن را ندهد و با دشمنانش مقابله نكند. ما از زیارت عاشورا آموختهایم ودر زیارت اربعین اقرار میكنیم كه ای حسین(ع)! كاملاً برایمان روشن است كه شما به همة آن نتایجی كه میخواستید برسید، میرسید. و دشمنان تو از همه آنچه میخواستند محروم شدند و با همة آنچه از آن حذر میكردند، روبهرو خواهند شد. خداوند در قرآن میفرماید: «وَ نُرِیَ فِرْعَونَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا یَحْذَرون»(74) یعنی؛ ما نشان دادیم به فرعون و هامان و لشكریانشان آنچه را كه میخواستند نبینند و با آن روبهرو نشوند.
یزیدیان فكر كردند وقتی بدن مطهّر تو از منظر انسانها گم شد، دیگر همهچیز گم میشود، و نفهمیدند تو در صحنه كربلا نمایش حق بودی، و حق هیچوقت گم نمیشود، و هر كس عمل حقی انجام داد، همچون حق میماند و برعكس آنهاییكه در مقابله با حق پایه های خود را محكم میكردند به باطل تكیه زده بودند و باطل هم رفتنی است و«اِنَّ الْباطِلَ كانَ ذَهُوقًا»
﴿ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَیْتَ بِعَهْدِالله﴾
شهادت میدهم تو ای امام عزیز به عهد الهی خود وفا كردی.
ای امام! من شهادت میدهم كه شما به عهد الهی كه همان عهد رسولالله(ص) است وفا كردی، هرچند جوّ زمانه به عهد الهی وفادار نبود. كربلا یعنی وفاداری به عهد محمّدی(ص). یزید كاری كرده بود كه حتی صحابه پیامبر(ص) به امامحسین(ع) نصیحت میكردند كه دوره و عهد پیامبر(ص) گذشته است و دیگر نمیتوان كاری كرد. ولی آنها كه اربعین شناس هستند میگویند: دوره و عهد الهی هیچوقت نمیگذرد و نمونهاش همین جلسه ما، كه جلسه اظهار ارادت و وفای به امامحسین(ع) است، نه یزید.
یزید و یزیدیان امروز هم از یزیدی بودنشان خجالت میكشند. بنابراین دورة حق، هیچوقت نمیگذرد. ملاكِ بررسی این قضیه، قلب انسانها است نه گوشت و پوست و استخوان. الآن در قلب بشریّت كه یك حقیقت غیبی است امامحسین(ع) زنده است و یزید مرده. قلب من و شما یك بُعد غیبی عالم است، امامحسین(ع) همانطور كه در قلب ما حاضر است در عالم غیب - كه قلب عالم ماده است - هم حاضر است. حالا ببینید چگونه امام در عالم هستی حیّ و حاضرند. روایت داریم كه: «تا آخرالزمان، دو هزار ملك همواره بر امام گریه میكنند». در روایت دیگری میفرماید: «ملائكه در شب جمعه برای امام گریه میكنند»؛ یعنی برای عالم غیب و عالم عبودیت محض، عزاداری اباعبدالله(ع) همواره زنده است. عزاداری اباعبدالله(ع) برای كسی كه خودش زنده و بنده خدا نیست، زنده نیست. چراكه ملائكه زنده و بنده محض خدایند و هر كس چون ملائكه جانش زنده و بنده است، حسین(ع) برایش زنده است و عزاداری برای آن حضرت را ترك نمیكند.
﴿وَجاهَدْتَ فی سَبیلِهِ حَتَّی اَتیكَ الْیَقینَ فَلَعَنَ الله مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ الله مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَالله اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ﴾
در وفای به عهد الهی از هیچ مجاهده و مبارزهای در راه خدا از پای ننشستی حتّی تا انتهای عمر و تا آن مرحله كه با مرگ روبهرو شدی، پس لعنت خدا برآنهایی كه چنین تویی را كشتند، و لعنت خدا برآنهاییكه به تو ظلم كردند، و لعنت خدا برآنهایی كه شنیدند با تو چه كردند و نسبت به آن راضی بودند.
تجربه نشان داده است این ارادتها و این اظهار انزجارهای طولانی چقدر نجاتبخش بوده است. نفرت به دشمنان اباعبدالله(ع) همیشه باید در قلب ما زنده باشد. هركسی همین كه بشنود حسین و حسینیان كشته میشوند ولی نگران نشود و به این امر راضی باشد، او از رحمت خدا به دور است. دلی كه حق و باطل برای او مساوی شد این دل، دل حسینی، یعنی دل سالم و قلب سلیم نیست. قلبی كه نسبت به بدان و خوبان مساوی است قلب یزیدی است. نهضت اباعبدالله(ع) مردم را نسبت به حق و باطل حسّاس میكند. حساسیّت نسبت به حق و باطل یك امر بسیار مهمی است. گاهی ما میشنویم كسی را كه امر به معروف میكند به اصطلاح كوچك و سبك میكنند، اگر قلب ما از این امر نگران و آشفته نشود، این قلب، قلب الهی نیست. چون نهضت اباعبدالله(ع)، نهضت امربه معروف و نهیاز منكر و نهضت مرزبندی بین حق و باطل است. شما دقّت كنید در تاریخ، هر وقت استعمار خواست خود را بر ملّتی تحمیل كند، اول القاء میكند كه افراد جامعه باید با همه خوب باشند، تا آرامآرام روح جدایی حق و باطل را در جامعه از بین ببرد و ملت را در مقابله با دشمنانش خنثی و بیتفاوت كند، و بعد كه آمد و سوار بركار شد نهایت دشمنی و ظلم را به ملّت میكند، این است كه ما از طریق ارادت به حق و تنفّر از باطل، در تربیتی واقع میشویم كه از حیله دشمن مصون میمانیم.
﴿ اَللّهُمَّ اُشْهِدُكَ اَنّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی یابْنَ رَسُولِ الله اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِی الْاَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْاَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها﴾
خدایا من تو را شاهد میگیرم كه دوستدار كسی هستم كه دوستدار حسین(ع) است، و دشمن دشمنان حسین(ع) هستم، پدر و مادرم فدای شما باد ای فرزند رسول خدا. من شهادت میدهم كه شما پایه و اساس عصمت هستید در همه حیات بشریّت. شروع حیات و نطفه وجود شما از ازل به صورت نوری معنوی در عالیترین بواطن عالم و در پرمنزلتترین صُلْبها، و در مطهّرترین رحمها پایهگذاری شده و شما مظاهر آن انوار معنوی هستید و هرگز حیات جاهلیِ غیر توحیدی ساحت مطهّر شما را به آلودگیاش، آلوده نكرده است و ظواهر ظلمانی دوران جاهلیّت، ظواهر شما را نپوشاند.
در روایت آمده است كه اوّلین كسانی كه خداوند خلق كرد قبل از اینكه آدم و عالم را خلق كند، پنجتن آلعبا هستند؛ یعنی اینها پایههای غیباند و بعداً در دنیا ظهوركردند. اینها هیچ خطا وانحرافی ندارند یعنی هر روز و هر مرحله از تاریخ دُور، دُور اهلبیت است چون اینها صحّت محضاند وكسی كه صحّت محض است دُور، دورِ اوست پس همیشه دور، دورِ محمّدوآلمحمّد است. كسی كه خطا دارد دورة او میگذرد مثلاً میگوییم دورة رضاخان گذشت. یعنی خطاهای او معلوم شد ولی عصمت به همراه بقاء است حتّی در زندگی فردی خودمان هم، اگر خطایی كردیم از آن برمیگردیم و خودمان را در شرایط بیخطا قرار میدهیم، ولی وقتی كار درستی انجام دادیم از آن برنمیگردیم، لذا در این فرازها متوجّه مقام غیبی و متعالی و مطهّر اهلالبیت پیامبر(ص) میشویم، و توجّه به این مقام، یعنی توجّه به مقام بقاء آنها، یعنی روزگار به خطای خود مغرور نمیماند و بالأخره ازآن خطا پشیمان میشود و لذا توجّه به شما خانواده یعنی ویران نكردن زندگی و از طریق افق نورانی شما، زندگی را از خطاها مصون داشتن، چقدر افتخار بزرگی است كه انسان بتواند قلّههای انسانی را بشناسد و به آنها دل ببندد و از آنها بهره بگیرد. این زیباترین آشنایی، بعد از آشنایی با خداست. آشنایی با اسرار انسانیّت در مظهری انسانی.
﴿ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعائِمِ الدّینِ وَ اَرْكانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقَلِ الْمُؤْمِنینَ ﴾
شما پایههای دین و اركان اسلام هستید. شما معقل مؤمنین هستید یعنی از طریق نور شما مؤمنین میتوانند جمع شوند و عقال پیدا كنند و برنامه داشته باشند و پراكنده نشوند. اگر مؤمنین كنار اهلالبیت نباشند نمیتوانند حیات صحیح ایمانی خود را ادامه دهند.
راستی اگر مؤمنین پایههای دین خدا و اساس دین و نگهبانان ایمان خود را گم كنند، چگونه در اردوگاه دینداری میتوانند استوار باشند؟
راستی اگر انسان به وسعت امامش دست نیابد، مگر میتواند در این عالم درست زندگی كند و همة جوانب انسانی خود را بارور سازد؟ اینگونه اظهارات در زیارت امام، یعنی توجه به افقی كه باید هر مؤمن در پیش روی خود بیابد و از آن روی برنتابد.
﴿ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِمامُ الْبَرُّ التَّقیُّ الرَّضِیُّ الزَّكِیُّ الْهادی الْمَهدِیُّ ﴾
میبینم و شهادت میدهم كه تو پیشوای نیك، با تقوا، پسندیدنی، دارای صفات پاك و ذات پاكیزه و هدایتكنندة خلق و هدایتیافته به حق هستی.
ای امام! تو همه خوبیهایی وفاداری ما به تو، ابدی است، دیگر هر كس هر چه میخواهد بگوید.
بسیار خوشحال شدم وقتی شنیدم امسال در روز چهارده خرداد مردم در مرقد امام خمینی(قدسسره) بیشتر از سال قبل به طور محسوسی حاضر بودند. یعنی مردم حرفشان این است كه هر كس هر چه میخواهد بگوید و هر شلوغی كه میخواهد بكند، بكند، وفاداری ما به تو ای امام خمینی(قدسسره) ابدی است. چون تو همه خوبی عصر ما بودی. این مردم شاگرد كربلا هستند، وگرنه به هركسی كه وفادار نیستند. مثلاً اگر اندكی فشار را از مردم مسلمان تركیه بردارند نه تنها به آتاتورك فحش میدهند بلكه قبر او را آتش میزنند. یعنی قلب مردم مسلمان نمیتواند به غیر مؤمنین وفادار باشد اینها فكر میكنند فشارها و تبلیغاتشان تأثیر ابدی دارد. روح انسان اگر معنوی شد از جوّسازی روزنامهها و رادیوهای بیگانه متأثر نمیشود و از حق فاصله نمیگیرد و در این فراز زیارت، شیعه دارد بر فراز آن همه تبلیغات كه ضد اسلام و ائمه شده میگوید: تو ای امام معصومِ شهیدِ مظلوم، همه خوبیهایی كه میشود در كسی سراغ داشت در تو به طور كامل هست و اظهار چنین كلماتی عین وفاداری است.
﴿ اَشْهَدُ اَنَّ الْاَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوی وَ اَعْلامُ الْهُدی وَ الْعُرْوَةُالْوُثْقی وَالْحُجَّةُ عَلی اَهْلِ الدُّنْیا ﴾
گواهی میدهم كه امامانِ بعد از تو، این استوانههای عصمت، همه فرزندان تو هستند، همان كلمههای تقوا وشاخصههای هدایت ورشتههای محكمِ ایمانِ خلق وحجّت خدا بر تمام اهل دنیا.
زیارت اربعین اثبات وفاداری ماست به امام، لذا شروع میكنید خصلتهای حبیب خودتان را مرتباً میگویید تا قلبتان بیدار بماند. باید برای قلبمان معنی داشته باشد كه چرا این وفاداری كهنگیپذیر نیست. چون با چنین امامی كه كعبه و قبلة هر قلب بیداری است، روبهرو است.
﴿ وَ اَشْهَدُ اَنّی بِكُمْ مُؤْمِنٌ وِ بِاِیابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینی وَ خَواتیمِ عَمَلی﴾
شهادت میدهم كه من به امامت و حقّانیت شما ایمان، و به رجعت و برگشت شما یقین دارم، این عقیدهای است كه به شرایع و راههای دینم و انتهای عملم بر آن استوارم.
با این كلمات قلب زائر به جایی میرسد كه امام را راحت میپذیرد. ما باید به قلبمان رجوع كنیم. اگر تسلیم امام نیستیم باید این قلب را اصلاح كنیم. شما اگر با كسی بیجهت قهر باشید میروید با او آشتی میكنید هر چند كمی فشار به شما میآید. اما بالأخره باید قلب را نسبت به خارج شدن از آن كینه، تربیت و اصلاح كرد. مثلاً شما اگر دیدید در قلبتان حسادت وجود دارد ریشه آن را پیدا میكنید و آن را آرامآرام از قلبتان خارج میكنید. یكوقت است كه این قلب هنوز امام را تمام حقیقت نمیداند باید رجوع كند به مباحث امامشناسی و قرآن و روایت و تاریخ تا این قلب آرام شود و باور كند كه ائمه روی این زمین حجّت الهی هستند، اگر این چنین قلبتان امام را پذیرفت، این قلب را میگویند قلب سِلْم.
شما در این زیارت عرض میكنید كه به شما ایمان دارم و قلبم تسلیم شماست؛ یعنی تمام معارف و دستورات شما برای من مورد پذیرش است. به تعبیر دقیق، سخن و سنّت و عمل شما مبادی فكر و میل من شده است، مثل اینكه بدیهیات مبادی تفكّر انسان قرار میگیرد.
﴿ وَ قَلْبی لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ اَمْری لِاَمْرِكُمْ مُتّبِعٌ وَ نُصْرَتی لَكُمْ مُعِدَّةٌ حَتَّی یَأْذَنَ الله لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَواتُ الله عَلَیْكُمْ وَ عَلی اَرواحِكُمْ وَ اَجْسادِكُمْوَ شاهِدِكُمْ وَ غائِبِكُمْ وَ ظاهِرِكُمْ وَ باطِنِكُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ ﴾
قلبم تسلیم قلب پاك شما، و همه كارم پیرو امر شماست، یاریم برای شما آماده است و منتظر اذن خدا هستم، پس البته با شما هستم نه با دشمنان شما، درود و صلوات خدا بر شما و بر جسم و جان پاك شما باد، صلوات الهی بر حاضر و غایب و ظاهر و باطن شما. ای پروردگار عالمیان این تقاضا را مستجاب بفرما. ما شما خانواده را و شما گروهی كه فرهنگ و صحنه كربلا را به بار آوردید با تمام وجود قبول داریم و صلوات خدا را بر شما میفرستیم.
باز همان نكته میماند كه یك وفاداری كامل نیاز است برای اثبات زندگی دینی خودمان، چراكه همیشه از این غوغاها در جهان بوده و همیشه جوّی پیش میآمده كه مؤمنان امتحان بدهند، اكثر مردم هم از این امتحانها موفق بیرون نمیآمدند. هم تاریخ بیانگر این مطلب است هم قرآن و روایت. قرآن میفرماید كه ما اول یك سختی به مردم میدهیم بعد اینها دست به دامن دین میشوند ما پیامبر میفرستیم، نهایتاً قرآن میفرماید هیچ وقت نشد كه ما پیامبری بفرستیم و بعد از مدّتی اینها حرف پیامبر را رها نكنند. یعنی جوّسازی میكنند تا پیامبر و حرفهایش فراموش شود. بعد میفرماید ما یك فشاری به اینها میآوریم. ﴿لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ بلكه به تضرّع بیفتند و بهسوی خدا برگردند. ولی اكثراً بعد از این فشار دوباره یادشان به هوس دنیا میافتد. سپس ما آنها را به عذاب خود میگیریم: ﴿فَاَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ﴾.(75) یعنی آنها را چنان میگیریم و زمین میزنیم كه اصلاً نمیفهمند از كجا ضربه خوردند.
امامحسین(ع) همین را میخواستند به ما یاد بدهند كه وفاداران به عهد دینی اندكاند؛ ولی فقط همینها نجات یافتگانند. امامحسین(ع) اینگونه ما را نجات میدهد.
زیارت اربعین؛ زیارت وفاداری به اهلالبیت(ع) است، در جوّی كه آن جوّ میگوید دورة معنویت و دینداری و دورة اهلالبیت(ع) گذشته است و همین پایداری بر عهد دینی است كه ما را حفظ میكند، چراكه حقیقت كهنه نمیشود، و هركس به اندازة باقی ماندن بر روی حقیقت، فرسودگی و افسردگی به زندگیاش سرایت نمینماید، و بر عهد حسینی ماندن، یعنی همواره رو به سوی حقیقت داشتن؛ و زیارت عظیم و عزیز اربعین یعنی همین. زیارت را تكرار كن، باز تكرار كن، تا خود را تكرار كرده باشی. تا روزمرّگی و فرسودگی و افسردگی به سراغ تو نیاید، تا با عهد حسینی، بر عهد محمّدی(ص) پایدار باشی، تا همواره دُور، دُور تو باشد، چون تا قیام قیامت، دُور، دُور محمّد و آلمحمّد(ص) است، همه كهنه میشوند، الاّ هم او كه «اَوَّلُ ما خَلَقَالله» است و مقصد خلقت است.
خدایا به پایداری محمّدوآلمحمّد(ع)، ما را از گم شدن و ناپایداری نجاتبخش!
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»